English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
amusement U فریب خوردگی پذیرایی
amusements U فریب خوردگی پذیرایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deceptions U حیله فریب خوردگی
deception U حیله فریب خوردگی
hair crack U شکاف خوردگی ترک خوردگی
undeceive U مبرا از فریب و تزویر کردن از فریب اگاهانیدن
entertainment U پذیرایی
receptions U پذیرایی
reception U پذیرایی
entertainments U پذیرایی
drawing room U اطاق پذیرایی
drawing room U سالن پذیرایی
drawing rooms U اطاق پذیرایی
drawing rooms U سالن پذیرایی
receptors U پذیرایی کننده
accessible آماده پذیرایی
receptor U پذیرایی کننده
entertains U پذیرایی کردن
lodges U پذیرایی کردن
parlour U اطاق پذیرایی
parlours U اطاق پذیرایی
lodge U پذیرایی کردن
open house U پذیرایی از مهمان
parlor U اطاق پذیرایی
lodged U پذیرایی کردن
entertain U پذیرایی کردن
entertained U پذیرایی کردن
levee U مجلس پذیرایی
parlors U اطاق پذیرایی
reception rooms U اتاق پذیرایی
reception room U اتاق پذیرایی
receives U پذیرایی کردن از
receive U پذیرایی کردن از
palor U اطاق پذیرایی
entertainment U تفریحات پذیرایی کردن
to serve oneself U از خود پذیرایی کردن
entertainments U تفریحات پذیرایی کردن
wait on (someone) hand and foot <idiom> U به هر نحوی پذیرایی کردن
roll out the red carpet <idiom> U حسابی پذیرایی کردن
at someone's beck and call <idiom> U همیشه آماده پذیرایی
accessibility U امادگی برای پذیرایی
to keep open house U ازهرکس پذیرایی کردن
red carpet U علامت پذیرایی مخصوص
at home U پذیرایی در ساعت معین
presence chamber U اطاق بار یا پذیرایی
hospitalization U پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
reception U قدرت پذیرش پذیرایی کردن
receptions U قدرت پذیرش پذیرایی کردن
welcoming U خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcome U خوشامد گفتن پذیرایی کردن
do the honors <idiom> U مثل یک مهماندا پذیرایی کردن
valhalla U سالن پذیرایی خدای اودین
welcomed U خوشامد گفتن پذیرایی کردن
one's d. U روز پذیرایی شخص درهفته
parlormaid U کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
welcomes U خوشامد گفتن پذیرایی کردن
board and lodging U خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
corrosion U خوردگی
chafing U خوردگی
corrsion U خوردگی
chafes U خوردگی
chafe U خوردگی
erosion-corrosion U خوردگی
wear U خوردگی
wears U خوردگی
erosion U خوردگی
abrasion U خوردگی
abrasions U خوردگی
twisting U پیچ خوردگی
torsion U پیچ خوردگی
fissuration U ترک خوردگی
erosion corrosion U خوردگی- فرسودگی
fractions U ترک خوردگی
fraction U ترک خوردگی
electrolytic corrosion U خوردگی الکترولیتی
folding U چین خوردگی
electrochemical corrosion U خوردگی الکتروشیمیایی
twists U پیچ خوردگی
crossing out U قلم خوردگی
twist U پیچ خوردگی
folium U چین خوردگی
surface corrosion U خوردگی سطحی
kink U پیچ خوردگی
muss U بهم خوردگی
inurement U پینه خوردگی
intercrystalline corrosion U خوردگی کریستالی
induration U پینه خوردگی
pliature U چین خوردگی
queasiness U بهم خوردگی
rancidity U باد خوردگی
ruga U تاب خوردگی
rugosity U چروک خوردگی
graphitic corrosion U خوردگی گرافیتی
galvanic corrosion U خوردگی گالوانیکی
corrosive action U اثر خوردگی
collission U بهم خوردگی
ricking U پیچ خوردگی
indisposedness U بهم خوردگی
ricked U پیچ خوردگی
disbandment U برهم خوردگی
wrinkle U چین خوردگی
shrinkage U چروک خوردگی
screw U پیچ خوردگی
rick U پیچ خوردگی
cracking U ترک خوردگی
ricks U پیچ خوردگی
wrinkles U چین خوردگی
backfall U زمین خوردگی
vermiculation U کرم خوردگی
cancellation U قلم خوردگی
turmoil U بهم خوردگی
uneasiness U بهم خوردگی
wrinkling U چین خوردگی
screws U پیچ خوردگی
folded U چین خوردگی زمین
hot crack U ترک خوردگی گرم
fold U چین خوردگی زمین
turns U پیچ خوردگی قرقره
turn U پیچ خوردگی قرقره
he is recovered from his cold U سرما خوردگی او برطرف شد
corrosion pit U فرورفتگی در اثر خوردگی
folding test U ازمایش چین خوردگی
bending over test U ازمایش چین خوردگی
caries U کرم خوردگی دندان
disorderliness U اختلال بهم خوردگی
indisposition U بهم خوردگی مزاج
anticorrosive protection U حفافت در برابر خوردگی
indispositions U بهم خوردگی مزاج
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
folds U چین خوردگی زمین
trainsick U دچاربهم خوردگی حال
stress corrosion U خوردگی در اثر تنش
revolts U بهم خوردگی انقلاب
slight cold U سرما خوردگی کم یا جزئی
revolt U بهم خوردگی انقلاب
cavities U کرم خوردگی دندان
cavity U کرم خوردگی دندان
worm hole U جای کرم خوردگی
turn one's stomach <idiom> U باعث حال به هم خوردگی
wear U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
wears U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
cold cracking U ترک خوردگی فلز سرد
cross folding test U ازمایش چین خوردگی عرضی
upset _ U برهم زنی بهم خوردگی
stainless steel U فولاد مقاوم در برابر خوردگی
corrosion U زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
he is rather i. than sick U بهم خوردگی یاساکت دارد
corrosion resistant U مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
to knock under U تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
carsick U مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
seasick U مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
nurse a cold U سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
oxygen tents U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
varus U پیچ خوردگی پابسوی درون چنبرشدگی پاازدرون
structural damage U خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
seasickness U تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
oxygen tent U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
windage U پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
airsick U مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
monel U الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
crevice corrosion U خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
damask U سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
fraud U فریب
feint U فریب
frauds U فریب
allurement U فریب
illusion U فریب
illusions U فریب
bamboozlement U فریب
beguilement U فریب
tricklery U فریب
intake U فریب
flim flam U فریب
fraudulency U فریب
intakes U فریب
hocus U فریب
humbuggery U فریب
feinted U فریب
feinting U فریب
feints U فریب
inveglement U فریب
inveiglement U فریب
enticement U فریب
cozenage U فریب
deception U فریب
cautel U فریب
deceptions U فریب
defraudation U فریب
dubiety U فریب
wile U فریب
jape U فریب
sophistry U فریب
delusion U فریب
delusions U فریب
fiction U فریب
humbug U فریب
temptations U فریب
lurch U فریب
lurched U فریب
dissimulation U فریب
lurches U فریب
lurching U فریب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com