Total search result: 205 (39 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
formatting U |
فرمت کردن |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Search result with all words |
|
 |
output U |
1-نرم افزار فرمت کردن داده یا برنامه |
 |
 |
outputs U |
1-نرم افزار فرمت کردن داده یا برنامه |
 |
 |
reformat U |
فرمت کردن دیسکی که حاوی داده است و پاک کردن داده به این ترتیب |
 |
 |
reformatting U |
عمل فرمت کردن دیسک که حاوی داده است |
 |
Other Matches |
|
 |
encapsulation U |
دریک شبکه سیستم ارسال فریم داده به یک فرمت همراه به فریمی با فرمت دیگر |
 |
 |
unjustified U |
نواری که حاوی متن فرمت نشده است , و قابل چاپ نیست تا داده فرمت شود. |
 |
 |
conversions U |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
 |
 |
conversion U |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
 |
 |
safe format U |
عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد |
 |
 |
quick format U |
که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد |
 |
 |
initialization U |
فرمت |
 |
 |
cell format U |
فرمت سل |
 |
 |
general format U |
فرمت کلی |
 |
 |
global format U |
فرمت کلی |
 |
 |
format file U |
فایل فرمت |
 |
 |
file format U |
فرمت فایل |
 |
 |
numeric format U |
فرمت عددی |
 |
 |
reformat U |
فرمت مجدد |
 |
 |
document format U |
فرمت مدرک |
 |
 |
cif U |
فرمت میانی معروف |
 |
 |
unformatted U |
که فرمت نشده است |
 |
 |
graphics file format U |
فرمت فایل نگارهای |
 |
 |
low level format U |
فرمت سطح پایین |
 |
 |
data interchange format file U |
فایل با فرمت مبادله |
 |
 |
preformatted U |
آنچه فرمت شده باشد |
 |
 |
logical format U |
قالب بندی یا فرمت منطقی |
 |
 |
structure U |
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی |
 |
 |
structures U |
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی |
 |
 |
structuring U |
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی |
 |
 |
unformatted U |
دیسک مغناطیسی فرمت نشده |
 |
 |
high level format U |
فرمت یا قالب بندی سطح بالا |
 |
 |
unformatted U |
گنجایش دیسک مغناطیسی پیش از فرمت |
 |
 |
encoder U |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به دیگری تبدیل میکند |
 |
 |
reverting U |
صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند |
 |
 |
reverted U |
صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند |
 |
 |
reverts U |
صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند |
 |
 |
revert U |
صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند |
 |
 |
languages U |
قالب و فرمت دستورات و داده ها در یک زبان مشخص |
 |
 |
language U |
قالب و فرمت دستورات و داده ها در یک زبان مشخص |
 |
 |
check U |
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند |
 |
 |
checked U |
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند |
 |
 |
checks U |
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند |
 |
 |
presentation layer U |
ششمین لایه شبکه استاندارد ISO/OSI که روی فرمت ها |
 |
 |
eighty track disk U |
دیسک فرمت شده برای شامل شدن هشتاد شیار |
 |
 |
combi player U |
درایو سخت افزاری که دو یا چند فرمت ROM-CD مختلف را می خواند |
 |
 |
empties U |
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده |
 |
 |
emptied U |
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده |
 |
 |
device handler U |
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ |
 |
 |
exported U |
ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض |
 |
 |
empty U |
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده |
 |
 |
exporting U |
ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض |
 |
 |
emptiest U |
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده |
 |
 |
mediums U |
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است |
 |
 |
medium U |
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است |
 |
 |
export U |
ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض |
 |
 |
device driver U |
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ |
 |
 |
emptier U |
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده |
 |
 |
FIF U |
فرمت فایل برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی که فشرده شده اند |
 |
 |
unformatted U |
1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2- |
 |
 |
styles U |
فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده |
 |
 |
style U |
فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده |
 |
 |
driver U |
نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند |
 |
 |
drivers U |
نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند |
 |
 |
styling U |
فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده |
 |
 |
styled U |
فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده |
 |
 |
protocol U |
ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند |
 |
 |
protocols U |
ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند |
 |
 |
alien U |
دیسک فرمت شده روی سیستم دیگر یا شامل دادهای به فرمتی که قابل خواندن یا فهم نیست |
 |
 |
aliens U |
دیسک فرمت شده روی سیستم دیگر یا شامل دادهای به فرمتی که قابل خواندن یا فهم نیست |
 |
 |
rich text format U |
روش ذخیره سازی متن که حاوی توضیحات اضافی است و شرحی بر صفحات , نوع و نوشتار و فرمت آنها دارد |
 |
 |
output U |
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند |
 |
 |
outputs U |
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند |
 |
 |
RIFF U |
فایل که حاوی اطلاعاتی است که با قالب فایل RIFF فرمت میشود |
 |
 |
softest U |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
 |
 |
softer U |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
 |
 |
soft U |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
 |
 |
bad sector U |
شیاری که اشتباه فرمت شده است یا خطایی دارد و غیر قابل تصحیح یا نوشتن یا خواندن است |
 |
 |
style sheet U |
الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد |
 |
 |
high level U |
استاندارد ISO که حاوی پروتکل لایه اتصالی است و نحوه فرمت شدن داده پیش از ارسال روی شبکه سنکرون را بیان میکند |
 |
 |
high-level U |
استاندارد ISO که حاوی پروتکل لایه اتصالی است و نحوه فرمت شدن داده پیش از ارسال روی شبکه سنکرون را بیان میکند |
 |
 |
sectors U |
دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند |
 |
 |
CD ROM Extended Architecture U |
فرمت ROM-CD پیشرفته که نحوه ذخیره سازی صورت و تصویر داده را روی دیسک ROM-CD مشخص میکند |
 |
 |
sector U |
دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند |
 |
 |
CD ROM/XA U |
فرمت ROM-CD پیشرفته که نحوه ذخیره سازی صورت و تصویر داده را روی دیسک ROM-CD مشخص میکند |
 |
 |
communication U |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
 |
 |
viewer U |
امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود |
 |
 |
viewers U |
امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود |
 |
 |
word warp U |
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی |
 |
 |
Video for Windows U |
مجموعه درایورهای نرم افزاری و امکانات ویندوز ماکروسافت . سافت ماکروسافت که به فایلهای با فرمت AVI امکان نمایش روی یک پنجره می دهند |
 |
 |
Web page U |
فایل ذخیره شده در وب سرور که حاوی متن فرمت شده , گرافیک و اتصالات در متنهای با کلمات کلیدی به صفحات دیگر اینترنت یا وب سایت است |
 |
 |
embedded code U |
درج شده در متن و استفاده شده توسط سیستم پردازش لغت پس از ایجاد متن چاپ شده و فرمت شده |
 |
 |
conversion U |
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند |
 |
 |
conversions U |
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند |
 |
 |
database U |
نرم افزار مدیریت پایگاه داده که روی کامپیوتر سرور شبکه اجرا میشود و در یک سیستم Client / Server استفاده میشود. کاربر با نرم افزار مشتری کار میکند که دادهای که ازنرم افزار سرور بازیابی شده است فرمت میکند و نمایش میدهد |
 |
 |
databases U |
نرم افزار مدیریت پایگاه داده که روی کامپیوتر سرور شبکه اجرا میشود و در یک سیستم Client / Server استفاده میشود. کاربر با نرم افزار مشتری کار میکند که دادهای که ازنرم افزار سرور بازیابی شده است فرمت میکند و نمایش میدهد |
 |
 |
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U |
با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن] |
 |
 |
unmew U |
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن |
 |
 |
discharge U |
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن |
 |
 |
discharges U |
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن |
 |
 |
captures U |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
 |
 |
capturing U |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
 |
 |
countervial U |
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن |
 |
 |
capture U |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
 |
 |
challengo U |
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن |
 |
 |
verifies U |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
 |
 |
verified U |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
 |
 |
verifying U |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
 |
 |
verify U |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
 |
 |
shoots U |
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن |
 |
 |
shoot U |
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن |
 |
 |
foster U |
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن |
 |
 |
cross examination U |
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن |
 |
 |
survey U |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
 |
 |
surveyed U |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
 |
 |
orient U |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
 |
 |
to temper [metal or glass] U |
آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه] |
 |
 |
orienting U |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
 |
 |
orients U |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
 |
 |
surveys U |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
 |
 |
tae U |
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن |
 |
 |
concentrating U |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
 |
 |
serve U |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
 |
 |
assigns U |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
 |
 |
served U |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
 |
 |
concentrates U |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
 |
 |
concentrate U |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
 |
 |
to appeal [to] U |
درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه] |
 |
 |
serves U |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
 |
 |
assigning U |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
 |
 |
assigned U |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
 |
 |
buck up U |
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن |
 |
 |
assign U |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
 |
 |
to inform on [against] somebody U |
کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن] |
 |
 |
calk U |
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن |
 |
 |
soft-pedalled U |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
 |
 |
soft-pedaled U |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
 |
 |
soft pedal U |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
 |
 |
soft-pedaling U |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
 |
 |
soft-pedals U |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
 |
 |
soft-pedal U |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
 |
 |
soft-pedalling U |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
 |
 |
exploiting U |
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن |
 |
 |
crosses U |
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر |
 |
 |
cross U |
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر |
 |
 |
woo U |
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن |
 |
 |
wooed U |
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن |
 |
 |
crosser U |
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر |
 |
 |
sterilizing U |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
 |
 |
exploits U |
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن |
 |
 |
exploit U |
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن |
 |
 |
married under a contract unlimited perio U |
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با |
 |
 |
support U |
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن |
 |
 |
point U |
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته |
 |
 |
correct U |
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن |
 |
 |
sterilized U |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
 |
 |
checked U |
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن |
 |
 |
infringed U |
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن |
 |
 |
infringes U |
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن |
 |
 |
infringing U |
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن |
 |
 |
infringe U |
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن |
 |
 |
withstood U |
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن |
 |
 |
sterilizes U |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
 |
 |
to use effort U |
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن |
 |
 |
withstands U |
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن |
 |
 |
withstanding U |
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن |
 |
 |
withstand U |
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن |
 |
 |
woos U |
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن |
 |
 |
checks U |
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن |
 |
 |
check U |
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن |
 |
 |
times U |
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن |
 |
 |
sterilising U |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
 |
 |
corrects U |
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن |
 |
 |
preached U |
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن |
 |
 |
sterilize U |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
 |
 |
correcting U |
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن |
 |
 |
timed U |
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن |
 |
 |
to wipe out U |
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن |
 |
 |
crossest U |
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر |
 |
 |
sterilised U |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
 |
 |
preaches U |
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن |
 |
 |
sterilises U |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
 |
 |
time U |
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن |
 |
 |
preach U |
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن |
 |
 |
transliterate U |
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن |
 |
 |
surcharges U |
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن |
 |
 |
surcharge U |
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن |
 |
 |
institutionalises U |
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن |
 |
 |
institutionalize U |
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن |
 |
 |
institutionalizes U |
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن |
 |
 |
institutionalising U |
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن |
 |
 |
institutionalizing U |
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن |
 |
 |
cipher device U |
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن |
 |
 |
exploits U |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
 |
 |
exploiting U |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
 |
 |
exploit U |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
 |
 |
mend U |
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن |
 |
 |
crushed U |
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین |
 |
 |
crush U |
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین |
 |
 |
specifies U |
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن |
 |
 |
clearer U |
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن |
 |
 |
to adapt [to] U |
جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به] |
 |
 |
to secure U |
تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن] |
 |
 |
judge U |
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن |
 |
 |
detaches U |
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن |
 |