English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 233 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transceiver U فرستنده و گیرنده
transreceiver U فرستنده و گیرنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
acknowledge U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledges U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledging U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
session U لایه در مدل استاندارد SO/ OSI , که اتصال و قط عی را بین گیرنده و فرستنده برقرار میکند
sessions U لایه در مدل استاندارد SO/ OSI , که اتصال و قط عی را بین گیرنده و فرستنده برقرار میکند
backward U کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
backward U کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backward U تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
layer U لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layers U لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
backwards U کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
backwards U تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
backwards U کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
universal U transmitter asynchronousreciver فرستنده /گیرنده ناهمزمان جامع
request U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requesting U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requests U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
communication U مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
sync U باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
route U مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
routes U مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
signalling U 1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
clocking U روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
ethernet U شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
omnidirectional U گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
synchronization U باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
transceiver U دستگاه گیرنده فرستنده
transceiver U گیرنده و فرستنده که می توانند سیگنال را ارسال و دریافت کنند
Other Matches
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
senders U فرستنده
shipper U فرستنده
transmitting set U فرستنده
transmitters U فرستنده
agent U فرستنده
agents U فرستنده
transmitter U فرستنده
sending set U فرستنده
dispatcher U فرستنده
chooser U فرستنده
wireless station U فرستنده
consignor U فرستنده
forwarder U فرستنده
sender U فرستنده
transmitters U دستگاه فرستنده
television broadcasting station U فرستنده تلویزیون
transmitter U فرستنده رادیویی
transmitter U دستگاه فرستنده
service area U برد فرستنده
sending state U کشور فرستنده
pulse transmitter U فرستنده پالس
transmitters U فرستنده رادیویی
jamming transmitter U فرستنده پارازیت
senders U فرستنده پیام
consignor U فرستنده کالا
sender U فرستنده پیام
noise transmitter U فرستنده پارازیت
transmitting antenna U انتن فرستنده
intermediate transmitter U فرستنده واسطه
mobile station U فرستنده متحرک
intermediate transmitter U فرستنده میانی
forwarding country U کشور فرستنده
amateur transmitter U فرستنده اماتور
emergency transmitter U فرستنده اضطراری
amateur station U فرستنده تفننی
broadcast station U ایستگاه فرستنده
long wave transmitter U فرستنده موج بلند
handsets U دستگاه فرستنده وگیرنده
directional transmitter U فرستنده جهت دار
radio telephone transmitter U فرستنده تلفن بیسیم
amateur bands U باندهای فرستنده تفننی
reverse U داده ازگیرنده به فرستنده
reversed U داده ازگیرنده به فرستنده
impluse sender U فرستنده ضربه جریان
reverses U داده ازگیرنده به فرستنده
amateur station call letters U علامت فرستنده تفننی
handie talkie U فرستنده دستی کوچک
handset U دستگاه فرستنده وگیرنده
directive sending U فرستنده جهت دار
reversing U داده ازگیرنده به فرستنده
broadcasting station U ایستگاه رادیویی فرستنده
shipper U فرستنده کالا با کشتی
transmissive U انتقال دهنده فرستنده
squad cars U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
ultrashort wave transmitter U فرستنده موج خیلی کوتاه
cross talk U تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
squad car U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
transmitter signal element timing U زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
station break U وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
maintain watch U مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
doppler effect U اثر برگشت امواج روی فرستنده
frequency drift U تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور
carrier U فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carriers U فرستنده بار شرکت حمل و نقل
vor U وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن
roams U حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
roamed U حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
roam U حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
roaming U حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
radio fix U تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش
radio fix U تعیین محل هواپیما یا ناو با استفاده ازگوش دادن به دو یا چندایستگاه فرستنده
homing device U رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
acknowledged mail U تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
diplexer U وسیلهای که استفاده از یک انتن را بصورت همزمان یامجزا توسط دو فرستنده ممکن میسازد
dial up line U خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
homing U روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
recipients U گیرنده
adopter U گیرنده
consignee U گیرنده
barrage reception U سد گیرنده
addressee U گیرنده
payees U گیرنده
recipient U گیرنده
assignee U گیرنده
grantee U گیرنده
accipient U گیرنده
reciptacle U گیرنده
acceptor U گیرنده
sensor U گیرنده
prehensile U گیرنده
reciever U گیرنده
getter U گیرنده
receptor U گیرنده
addressees U گیرنده
catchy U گیرنده
catchiest U گیرنده
receiver U گیرنده
catcher U گیرنده
receptors U گیرنده
prehensorial U گیرنده
payee U گیرنده
fetching U گیرنده
receivers U گیرنده
prehensory U گیرنده
catchier U گیرنده
touching U گیرنده
high fidelity receiver U گیرنده رابط
interoceptor U گیرنده احشایی
interoceptor U گیرنده درونی
crystal set U گیرنده اشکارساز
donee U گیرنده هدیه
donee U گیرنده هبه
distilling receiver U گیرنده تقطیر
donee U هبه گیرنده
enteroceptor U گیرنده احشایی
distance receptor U گیرنده دوربرد
enteroceptor U گیرنده درونی
decision maker U تصمیم گیرنده
exteroceptor U گیرنده برونی
television receiver U گیرنده تلویزیونی
thermoreceptor U گیرنده دمایی
tither U عشر گیرنده
receiving set U گیرنده رادیویی
passcatcher U گیرنده پاس
opiate receptor U گیرنده افیونی
transferee U تحویل گیرنده
transferee U انتقال گیرنده
pawnee U رهن گیرنده
photoreceptor U گیرنده نور
receiving antenna U انتن گیرنده
rejuvenescent U جوانی از سر گیرنده
radio receiver U گیرنده رادیویی
revenger U انتقام گیرنده
proprioceptor U گیرنده عضلانی
single circuit receiver U گیرنده یک مداره
pledgee U رهن گیرنده
pledgee U وثیقه گیرنده
offtake canal U کانال گیرنده
inductance U گیرنده انرژی
grantee U انتقال گیرنده
grabber hand U دست گیرنده
two valve receiver U گیرنده دو لامپی
fondler U اغوش گیرنده
feoffee U گیرنده تیول
volumetric receptor U گیرنده حجمی
itching palm U دست گیرنده
nociceptor U گیرنده درد
tube receiver U گیرنده لامپی
mortgagee U رهن گیرنده
mechanic recepter U گیرنده مکانیکی
loanee U وام گیرنده
sound probe U گیرنده صوتی
iterant U ازسر گیرنده
receiving set U دستگاه گیرنده
jams U سد گیرنده پاس
receivers U دستگاه گیرنده
receiver U فرف گیرنده
receiver U گیرنده رادیویی
determiner U تصمیم گیرنده
determiners U تصمیم گیرنده
acceptor level U تراز گیرنده
receiver U دستگاه گیرنده
trainees U تعلیم گیرنده
trainee U تعلیم گیرنده
amateur receiver U گیرنده اماتور
strikingly U موثر گیرنده
borrowers U قرض گیرنده
receivers U گیرنده رادیویی
jammed U سد گیرنده پاس
decreasing U نقصان گیرنده
jam U سد گیرنده پاس
comprehensive U فرا گیرنده
payee U گیرنده وجه
payees U گیرنده وجه
borrower U وام گیرنده
borrower U قرض گیرنده
receivers U فرف گیرنده
borrowers U وام گیرنده
auto radio U گیرنده اتومبیل
bailee U تحویل گیرنده
catch of guage U گیرنده بارانسنج
cell receptor U گیرنده سلولی
cessionary U انتقال گیرنده
consignee U گیرنده امانت
concluder U نتیجه گیرنده
chemoreceptor U گیرنده شیمیایی
communication receiver U گیرنده مخابرات
clocker U گیرنده وقت
acquisitive فرا گیرنده
exempted , adressee U گیرنده استثنایی
bribee U رشوه گیرنده
baroreceptor U گیرنده فشار
prepossessing U گیرنده جالب
beat receiver U گیرنده تداخلی
striking U موثر گیرنده
manipulative deception U تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
receiver gating U ولت افزایی گیرنده
determinants U تصمیم گیرنده عاجز
marginal borrower U وام گیرنده نهائی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com