Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
erosion
U
فرسایش وسایل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
attrition rate
U
میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
arid erosion
U
فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
attrition
U
فرسایش
depletion
U
فرسایش
wears
U
فرسایش
abrasion
U
فرسایش
fraying
U
فرسایش
wear
U
فرسایش
abrasions
U
فرسایش
erosion
U
فرسایش
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
beach erosion
U
فرسایش ساحلی
sheet washing
U
فرسایش سطحی
sheet washing
U
فرسایش رویی
soil erosion
U
فرسایش خاک
erosion control
U
جلوگیری از فرسایش
natural erosion
U
فرسایش طبیعی
surface erosion
U
فرسایش سطحی
internal erosion
U
فرسایش داخلی
sever erosion
U
فرسایش نابهنجار
nuclear corrosion
U
فرسایش هستهای
shore erosion
U
فرسایش ساحلی
rill erosion
U
فرسایش شیاری
bioerosion
U
فرسایش زیستی
natural erosion
U
فرسایش نابهنجار
precession
U
فرسایش لوله
erosive
U
فرسایش دهنده
pot hole
U
دیگ فرسایش
gully erosion
U
فرسایش خندقی
selective erosion
U
فرسایش انتخابی
weathring test
U
ازمایش فرسایش
electro erosion
U
فرسایش الکتریکی
accelerated erosion
U
فرسایش تشدیدی
scuffs
U
خراش فرسایش
scuffing
U
خراش فرسایش
scuffed
U
خراش فرسایش
scuff
U
خراش فرسایش
attrition
U
فرسایش نیروها
weathering
U
فرسایش در اثرهوا
spark erossion
U
فرسایش الکتریکی
wind erosion
U
فرسایش بادی
erodibility
U
قابلیت فرسایش
erodible
U
قابل فرسایش
concrete erosion
U
فرسایش بتن
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
geologic erosion
U
فرسایش زمین شناسی
attenuation
U
فرسایش انرژی موج
abrasion of surface
U
فرسایش سطح فرش
elutriation
U
شستشو با اب فرسایش انتخابی
electroerosive
U
فرسایش قوس الکتریکی
electro erosion process
U
فرایند فرسایش الکتریکی
wear
U
فرسایش خوردگی جنگ افزارها
rain wash
U
فرسایش ناشی از ریزش باران
corrosion
U
زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
restraints
U
نیروی خستگی یا فرسایش بار
restraint
U
نیروی خستگی یا فرسایش بار
wears
U
فرسایش خوردگی جنگ افزارها
weatherability
U
قابلیت عدم فرسایش در هوا
planation
U
مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
fastness of color
U
عدم تغییر رنگ
[در برابر نور، آب و فرسایش]
detritus
U
ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
soliflucation
U
فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
anti wear
U
مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
bed plate
U
صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
jetty
U
سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
natural erosion
U
فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
jetties
U
سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
bolstered
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
special degration
U
نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
rill erosion
U
این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
bolsters
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
polygonal soil
U
زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
bolster
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
aprons
U
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
apron
U
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
attenuation factor
U
ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
assets
U
وسایل
media
U
وسایل
plants
U
وسایل
furniture
U
وسایل
plant
U
وسایل
means
U
وسایل
facilities
U
وسایل
accouterment
U
وسایل
fitments
U
وسایل نصب
salvages
U
وسایل اسقاطی
fabricator
U
سازنده وسایل
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
auxiliary equipment
U
وسایل یدکی
salvaged
U
وسایل اسقاطی
salvage
U
وسایل اسقاطی
communication channels
U
وسایل ارتباطی
check out equipment
U
وسایل ازمایشگاهی
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
artificial suporters
U
وسایل محافظتی
means
U
استطاعت وسایل
chaffing gear
U
وسایل ضد سایش
cryptomaterial
U
وسایل رمز
dust collection equipment
U
وسایل گردگیری
cryptodevice
U
وسایل رمز
captured material
U
وسایل اغتنامی
fitment
U
وسایل نصب
building plant
U
وسایل ساختمان
cable accessory
U
وسایل کابل
scuba diving
U
غواصی با وسایل
layouts
U
ترتیب وسایل
sonic equipment
U
وسایل اوایی
subsistence
U
وسایل زیست
utensil
U
وسایل اسباب
furtherance
U
تهیه وسایل
bedding
U
وسایل خواب
war material
U
وسایل جنگی
rigging warrant
U
فهرست وسایل
means of production
U
وسایل تولید
sonic equipment
U
وسایل اوازی
artificial aids
U
وسایل کمکی
essential elements
U
وسایل ضروری
tools of research
U
وسایل تحقیقات
test equipment
U
وسایل ازمایش
tentage
U
وسایل چادرها
utility
U
وسایل رفاهی
tentage
U
وسایل چادر
sundry items
U
وسایل متفرقه
layout
U
ترتیب وسایل
scuba diver
U
غواص با وسایل
push botton
U
وسایل خودکار
tentage
U
وسایل چادرزنی
mess gear
U
وسایل غذاخوری
utensils
U
وسایل اسباب
accessory equipment
U
وسایل یدکی
loading facilities
U
وسایل بارگیری
salvaging
U
وسایل اسقاطی
mess kit
U
وسایل غذاخوری
mnemonics
U
وسایل یادیار
Home appliances
U
وسایل خانگی
pool equipment
U
وسایل تعمیرگاه
attachment
U
وسایل وابسته
installs
U
از کارانداختن وسایل
installing
U
از کارانداختن وسایل
install
U
از کارانداختن وسایل
characteristics
U
مشخصات ومختصات وسایل
care and handling
U
مراقبت و دستکاری وسایل
apparatus
U
اسباب و وسایل ژیمناستیک
processes
U
و وسایل کنترل و پشتیبانی
clamping device
U
وسایل قید و بست
check out equipment
U
وسایل بازدید محل
mass media
U
وسایل ارتباط جمعی
accommodations
U
منزل وسایل راحتی
process
U
و وسایل کنترل و پشتیبانی
accommodation
U
منزل وسایل راحتی
gates
U
وسایل ورود ورودیه
gate
U
وسایل ورود ورودیه
clamping fixture
U
وسایل قید و بست
plugs
U
ورودی که به وسایل مختلف
attachment plug
U
دوشاخه وسایل برقی
attack size
U
استعداد وسایل درگیر در تک
banks
U
مجموعهای از وسایل مشابه
bank
U
مجموعهای از وسایل مشابه
salvage
U
اوراق کردن وسایل
authentication equipment
U
وسایل تعیین نشانی
salvaged
U
اوراق کردن وسایل
salvages
U
اوراق کردن وسایل
athletic suporters
U
وسایل محافظتی ورزشکار
splint
U
وسایل شکسته بندی
assembly order
U
دستور مونتاژ وسایل
plugging
U
ورودی که به وسایل مختلف
plug
U
ورودی که به وسایل مختلف
aids to navigation
U
وسایل کمک ناوبری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com