Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hacker
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hackers
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dediction of way
U
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.
U
خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us
U
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
pareto criterion
U
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
disinterest
U
بی علاقه کردن بی علاقه شدن
run
U
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs
U
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
individuals
U
فردی
subjective
U
فردی
individual
U
فردی
individuality
U
وجود فردی
hexastich
U
قطعه شش فردی
interpersonal
U
میان فردی
ontogency
U
تکوین فردی
libertarians
U
طرفدارازادی فردی
ontogenesis
U
پدیدایی فردی
personal right
U
حقوق فردی
ontogeny
U
پدیدایی فردی
idiosyncrasies
U
خصیصه فردی
personal pace
U
اهنگ فردی
personal tempo
U
اهنگ فردی
idiosyncrasy
U
خصیصه فردی
personalism
U
فلسفه فردی
patterns
U
خصوصیات فردی
pattern
U
خصوصیات فردی
Every individual in the society should . . .
U
هر فردی درجامعه با ید ...
interpersonal coherence
U
انسجام بین فردی
intraindividual
U
درون فردی
intrapersonal
U
درون فردی
libertarian
U
طرفدارازادی فردی
interindividual
U
میان فردی
individualization
U
فردی ساختن
individual responsibility
U
مسئوولیت فردی
individual ownership
U
مالکیت فردی
individual differences
U
تفاوتهای فردی
single entry
U
حسابداری فردی
personal data sheet
U
برگه اطلاعات فردی
pin
U
عدد شناسایی فردی
autecology
U
بوم شناسی فردی
pattern
U
الگو صفات فردی
libertarianism
U
طرفداری از ازادی فردی
interpersonal conflict
U
تعارض میان فردی
patterns
U
الگو صفات فردی
personal distribution
U
توزیع درامد فردی
pinned
U
عدد شناسایی فردی
aptitude test
U
ازمون قابلیت فردی
unit
U
نفر عدد فردی
pinning
U
عدد شناسایی فردی
individual demand schedule
U
جدول تقاضای فردی
aptitude tests
U
ازمون قابلیت فردی
individualism
U
اصول استقلال فردی
units
U
نفر عدد فردی
streaky
U
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
depersonalization
U
توجه نکردن به هویت فردی
streakier
U
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakiest
U
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
individuals
U
اختصاصی فردی یک نفر سرباز
individual
U
اختصاصی فردی یک نفر سرباز
unresponsive
U
بی علاقه
nonchalant
U
بی علاقه
fondness
U
علاقه
disinterested
U
: بی علاقه
uninterested
U
بی علاقه
penchant
U
علاقه
bind
U
علاقه
binds
U
علاقه
tie
U
علاقه
ties
U
علاقه
stomachy
U
بی علاقه
affection
U
علاقه
interests
U
علاقه
interests
U
علاقه .
interest
U
علاقه
interest
U
علاقه .
individualism
U
اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
chandler
U
فردی که تدارکات کشتی راانجام میدهد
IRA
U
مخفف حساب پس انداز بازنشستگی فردی
consuming
U
علاقه-عشق
enthusiasts
U
علاقه مند
renunciation
U
قطع علاقه
enthusiast
U
علاقه مند
enthusiastic
U
علاقه مند
it is of interest to me
U
من در ان علاقه مندم
disaffection
U
عدم علاقه
beloved
U
مورد علاقه
fondly
U
از روی علاقه
interestedness
U
علاقه مندی
liking
U
ذوق علاقه
laceman
U
علاقه بند
property
U
علاقه مایملک
disinterest
U
علاقه نداشتن
focal point
U
علاقه - سرگرمی
interested
U
علاقه مند
tendency
U
علاقه مختصر
tendencies
U
علاقه مختصر
going for (someone)
<idiom>
U
علاقه کسی
calf love
U
علاقه دمدمی
concerned
U
علاقه مند
self concern
U
علاقه بنفس
put up with
<idiom>
U
علاقه مند
necrophagia
U
علاقه به اجساد
(not one's) cup of tea
<idiom>
U
علاقه ویژه
individualizes
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizing
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
miscegenation
U
ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
individualized
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualize
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualises
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualised
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualising
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
data clerk
U
فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
To sever ones ties . to lose interest.
U
قطع علاقه کردن
unconcern
U
عدم علاقه خونسردی
To be interested in ( keen on ) some thing .
U
به چیزی علاقه داشتن
uniterested
U
بی علاقه بی دخل وتصرف
shebang
U
امر مورد علاقه
spelunking
U
علاقه به غار شناسی
disaffect
U
از علاقه و محبت کاستن
heterosexuality
U
علاقه بجنس مخالف
fancied
U
تفننی علاقه داشتن به
fancying
U
تفننی علاقه داشتن به
to pique
U
علاقه مند کردن
fanciest
U
تفننی علاقه داشتن به
fancies
U
تفننی علاقه داشتن به
fancy
U
تفننی علاقه داشتن به
fancy free
U
بی علاقه عاری از عشق
You have piqued my interest in ...
U
تو من را به ... علاقه مند کردی.
accommodation bill
U
براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
to walk on eggshells
<idiom>
U
در برخورد با فردی یا موقعیتی بیش از اندازه مراقب بودن
libertarian
U
طرفدارآزادی
[جدا از حکم دولت]
فردی
[فلسفه]
[سیاست]
security specialist
U
فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
earnest
U
سنگین علاقه شدید به چیزی
He takes ( heels) much interest in politics.
U
به سیاست خیلی علاقه دارد
interested parties
U
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
idiopathy
U
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
that fauit will right itself
U
خواهد شد
twill _
U
ان خواهد
mauled
U
روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
maul
U
روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
mauling
U
روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
mauls
U
روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
sysop
U
فردی که تابلوی اعلانات الکترونیکی را راه اندازی میکند سیساپ
squeezer
U
فردی که مداری را در شکل اصلی برگ ان طرح ریزی کند
turfman
U
صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
wanderlust
U
علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
It is of no interest to me at all.
U
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
uncommunicative
U
بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
he shall go
U
خواهد رفت
the secret will open to me
U
خواهد گردید
it askes for attention
U
دقت می خواهد
he will go
U
خواهد رفت
it will manifest it self
U
اشکار خواهد شد
way
U
طریق
in what way
<adv.>
U
به چه طریق
how far
<adv.>
U
به چه طریق
to what extent
<adv.>
U
به چه طریق
vi'a prep
U
از طریق
how
U
از چه طریق
tao
U
طریق
via
U
از طریق
personal assistant
فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
bookworms
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
bookworm
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
heterosexuals
U
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
lady's man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
shrug your shoulders
<idiom>
U
نشانه بی علاقه
[لاقید]
یا نا آگاه بودن
[اصطلاح]
ladies' men
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
the iron interest
U
کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
theatre fiend
U
آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
adonis
U
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
heterosexual
U
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
She wI'll survive . She wI'll pull through.
U
زنده خواهد ماند
the truth will out .
<proverb>
U
یقیقت بر ملا خواهد شد .
it will manifest it self
U
معلوم خواهد گشت
it will give rise to a quarrel
U
مایه ستیزه خواهد شد
It wI'll clear up by morning .
U
تا صبح هواصاف خواهد شد
She wI'll regret it bitterly.
U
مثل سگ پشیمان خواهد شد
It wI'll prove to be to your disadvantage.
U
بضررت تمام خواهد شد
It wI'll get us into trouble.
U
ما را به درد سر خواهد انداخت
She wI'll gradually soften .
U
تدریجا" نرم خواهد شد
The tree wI'll die .
U
درخت خشک خواهد شد
it would be preferble to
U
بهتر خواهد بود
the lord will provide
U
خداوسیله خواهد ساخت
Well what does he want now ?
U
خوب حا لاچه می خواهد ؟
The folwer wI'll die for want of water.
U
گل از بی آبی خشک خواهد شد
It wI'll overtake (befall) everyone.
U
دامنگیر همه خواهد شد
criterion
U
مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
i know that he will come
U
من میدانم که او خواهد امد
What impudence!what never !what cheek!
U
واقعا" که خیلی رو می خواهد !
Its color wI'lll fade.
U
رنگش خواهد رفت
do as you please
U
هر چه دلتان می خواهد بکنید
individualism
U
اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
in no wise
U
بهیچ طریق
just as well
<adv.>
U
به همان طریق
equally
<adv.>
U
به همان طریق
dy drawing lots
U
به طریق قرعه
officially
U
از طریق اداری
available by
U
در دسترس از طریق .....
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com