English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extern U فاهری واقع در خارج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exteriors U فاهری واقع در سطح خارجی
exterior U فاهری واقع در سطح خارجی
extrinsic <adj.> U واقع در بیرون [خارج] [کالبدشناسی]
extraterritorial U واقع درخارج قلمرو داخلی خارج مملکتی
volt ampere meter U دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
apparent recession U انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
outwards U فاهری
formfitting U فاهری
surface U فاهری
surfaces U فاهری
outward U فاهری
seeming U فاهری
nominal U فاهری
apparent U فاهری
skin deep U فاهری
self styled U فاهری
self-styled U فاهری
superficially U فاهری
surfaced U فاهری
externalize U فاهری ساختن
externalized U فاهری ساختن
engineering stress U تنش فاهری
false horizon U افق فاهری
false parallax U پارالاکس فاهری
externality U احوال فاهری
exteriorize U فاهری دانستن
pepper corn rent U اجاره فاهری
externalizing U فاهری ساختن
externalizes U فاهری ساختن
externalised U فاهری ساختن
externalises U فاهری ساختن
externalising U فاهری ساختن
apparent power U توان فاهری
prime facie evidence U قرائن فاهری
externals U فاهری پدیدار
glitz U گیرایی فاهری
apparent resistivity U مقاومت فاهری
impedance U مقاومت فاهری
superficial U سرسری فاهری
apparent wind U باد فاهری
artificial daylight U فلق فاهری
bulk gravity U چگالی فاهری
assentation U رضایت فاهری
indicated horsepower U توان فاهری
apparent motion U حرکت فاهری
apparent magnitude U قدر فاهری
apparent error U خطای فاهری
admittance U هدایت فاهری
apparent velocity U سرعت فاهری
apparent horizon U افق فاهری
apparent luminosity U درخشندگی فاهری
external U فاهری پدیدار
apparent density U تکاتف فاهری
apparent diameter U قطر فاهری
capacitive resistance U مقاومت فاهری خازن
on the surface U فاهری نمادادن رودادن
apparent solar year U سال فاهری شمسی
of the surface U فاهری نمادادن رودادن
masquerading U قیافه فاهری بخوددادن
masqueraded U قیافه فاهری بخوددادن
masquerades U قیافه فاهری بخوددادن
masquerade U قیافه فاهری بخوددادن
volt ampere hour meter U کنتور مصرف فاهری
terrain relief U شکل فاهری زمین
soil morphology U شکل فاهری خاک
simulative U دارای شباهت فاهری
inductive resistance U مقاومت فاهری القایی
pro forma U منباب فاهر فاهری
impedance matrix U ماتریس مقاومت فاهری
coupling impedance U مقاومت فاهری پیوست
impedance ratio U نسبت مقاومت فاهری
inductive impedance U مقاومت فاهری القائی
input impedance U مقاومت فاهری اولیه
redesign U سر وصورت فاهری دادن به
reactance U مقاومت فاهری خازنها
relief U شکل فاهری و پست و بلندی
apparent precession U انحراف فاهری محور ژایرو
inductive impedance U مقاومت فاهری با جزء القائی
indicated airspeed U سرعت فاهری نسبت به هوا
mechanical move U حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
impedance compensator U متعادل کننده مقاومت فاهری
apparent solar U روز شمسی فاهری روزشمسی
feinting U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
formalization U انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
feint U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinted U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
signalment U تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
feints U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
false parallax U تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
limiting speed U بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
parallax U اختلاف جهت یا موقعیت فاهری یک جسم از دو زاویه دید مختلف
stroboscope U وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
coriolis force U نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
radio bearing U زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
external good order U اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
zincky U بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zincy U بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zinky U بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
substantially U در واقع
situated or situate U واقع
bestead U واقع
post mortem U پس از واقع
As it were U در واقع
in reality U در واقع
situating U واقع در
situates U واقع در
situate U واقع در
indeed U در واقع
postmortem U پس از واقع
high oblique U عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
impedance U مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
choke impedance U امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
editing run U در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
initialed U واقع در اغاز
initialling U واقع در اغاز
nether U واقع در پایین
nether U واقع در زیر
realistic U واقع بین
realistic U واقع گرایانه
initialled U واقع در اغاز
superjacent U واقع درفوق
realistically U واقع بین
initialing U واقع در اغاز
occurs U واقع شدن
initial U واقع در اغاز
shipside U واقع در کنارکشتی
situated or situate U واقع شده
limitrophe U واقع در مرز
lumbar U واقع در کمر
axile U واقع درمحور
hinder U واقع درعقب
hindered U واقع درعقب
hindering U واقع درعقب
subjacent U واقع در زیر
sublunar U واقع در زیرقمر
dereism U واقع گریزی
sinisteral U واقع درسمت چپ
sincipital U واقع در جلوی سر
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
precordial U واقع در پیش دل
occurring U واقع شدن
occurred U واقع شدن
realists U واقع بین
hinders U واقع درعقب
located inside U تو واقع شده
down to earth U واقع بین
down-to-earth U واقع بین
alpha lyrae U نسر واقع
realists U واقع گرا
transpontine U واقع در انسوی پل
osculant U واقع شونده
to come to pass U واقع شدن
trumped up U خلاف واقع
realist U واقع گرا
realist U واقع بین
to take place U واقع شدن
occur U واقع شدن
realistically U واقع گرایانه
procephalic U واقع در جلو سر
situated U واقع شده در
vega U نسر واقع
vanward U واقع درجلو
situated U واقع در جایگزین
onshore U واقع در ساحل
take place U واقع شدن
postern U واقع درعقب
trumped-up U خلاف واقع
vertical U واقع در نوک
dichasial U واقع در دو طرف
initials U واقع در اغاز
lies U واقع شدن
lied U واقع شدن
lie U واقع شدن
intradermal U واقع در زیرپوست
intradermic U واقع در زیرپوست
initiatory U واقع در اول
yonder U واقع درانجا
intralogical U واقع در حدودمنطق
haemal U واقع درسوی دل
flight from reality U واقع گریزی
covenants U واقع شود
covenant U واقع شود
extreme position U واقع درمنتهاالیه
objectivity U واقع بینی
realism U واقع بینی
realism U واقع گرایی
realism U واقع گرائی
intervascular U واقع در میان رگ ها
intramontane U واقع در کوهستان
extraception U واقع نگری
untrue U خلاف واقع
hypodermal U واقع در زیرپوست
centric U واقع درمرکز
setting up U واقع شده
sets U واقع شده
capsulate U واقع درکپسول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com