English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
engulf U غرق کردن در غوطه ورساختن
engulfed U غرق کردن در غوطه ورساختن
engulfing U غرق کردن در غوطه ورساختن
engulfs U غرق کردن در غوطه ورساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
plunge U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunges U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
Other Matches
submerging U غوطه ورساختن
submerges U غوطه ورساختن
submerged U غوطه ورساختن
overwhelms U غوطه ورساختن
overwhelmed U غوطه ورساختن
overwhelm U غوطه ورساختن
submerge U غوطه ورساختن
submers U غوطه ورساختن
abysses U غوطه ورساختن مغاک
abyss U غوطه ورساختن مغاک
abysm U غوطه ورساختن مغاک
to overload someone [with something] U کسی را [با چیزی] غوطه ورساختن
reserve buoyancy U جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
immersing U غوطه ور کردن شناور نمودن
demerse U زیراب کردن غوطه دادن
immerses U غوطه ور کردن شناور نمودن
immersed U غوطه ور کردن شناور نمودن
immerse U غوطه ور کردن شناور نمودن
delay release sinker U وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
wet stowage U نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
lohmannizing U غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
soak U غوطه
dips U غوطه
plunges U غوطه
plunge U غوطه
plunged U غوطه
soaks U غوطه
adrift <adj.> U غوطه ور
floating U غوطه ور
ducker U غوطه زن
dip U غوطه
soak U غوطه دادن
submergible U غوطه ور کردنی
submerse U غوطه دادن
soak U غوطه وری
submergence U غوطه وری
immersed U غوطه دادن
skirter U غوطه زدن
immergence U غوطه ورسازی
immerge U غوطه دادن
float into position U غوطه ور شدن
immersion vibrator U لرزاننده غوطه ور
immersing U غوطه دادن
immerse U غوطه دادن
immerses U غوطه دادن
soaks U غوطه وری
immersion heaters U گرمکن غوطه ور
immersion heaters U اب گرم کن غوطه ور
immersion heater U گرمکن غوطه ور
soaks U غوطه دادن
immersion heater U اب گرم کن غوطه ور
immersion thermometer U دماسنج غوطه ور
suspended load U مواد غوطه ور
plunge U غوطه خوردن
immersion U غوطه ور شدن
plunges U غوطه خوردن
immersion U غوطه وری
plunges U غوطه ور شدن
dip U غوطه دادن
plunged U غوطه ور شدن
dived U غوطه خوردن
buoyant mine U مین غوطه ور
plunged U غوطه خوردن
plunge U غوطه ور شدن
dive U غوطه خوردن
dunks U غوطه دادن
dips U غوطه دادن
dunking U غوطه دادن
dunked U غوطه دادن
dunk U غوطه دادن
wallows U در گل و لای غوطه خوردن
submerged arc welding U جوش قوسی غوطه ور
souse U دراب غوطه ورشدن
snagline mine U مین باشاخک غوطه ور
wallowing U در گل و لای غوطه خوردن
ducked U اردک ماده غوطه
overwhelmed with reflection U غوطه وردر فکر
duck U اردک ماده غوطه
ducks U اردک ماده غوطه
dipneedle circuit U مدارمغناطیسی مین غوطه ور
duckings U اردک ماده غوطه
bouquet mine U مین سطلی غوطه ور
dap U غوطه دادن شستشودادن
plunger U شناور کاربوراتور غوطه ور
plungers U شناور کاربوراتور غوطه ور
wallow U در گل و لای غوطه خوردن
wallowed U در گل و لای غوطه خوردن
submersible U غوطه ور شناور زیرابی
submersible U قابل غوطه وری
To wallow in vice . U درمنجلاب فساد غوطه ور بودن
to bathe in blood U درخون غوطه خوردن یا اغشتن
dip U تعمید دادن غوطه ور شدن
recollected U در بحر تفکر غوطه ورشدن
recollecting U در بحر تفکر غوطه ورشدن
ducker U غوطه خور مرغابی گیر
recollects U در بحر تفکر غوطه ورشدن
pensiveness U تفکر غوطه وری دراندیشه
to go a mucker on or over U در کاری یا چیزی غوطه ورشدن
dips U تعمید دادن غوطه ور شدن
recollect U در بحر تفکر غوطه ورشدن
dip U فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
pickling U غوطه ور ساختن در محلول رقیق اسید
dips U فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
vapor degreasing U غوطه ور ساختن قطعات دربخار حلالات داغ
immersed density U وزن مخصوص جسم در حال غوطه وری
ducking stool U کرسی ای که زنان بدکاررابدان بسته ودراب پرت کرده غوطه میدادند
cyaniding U سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
parkerizing U عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
kite U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kites U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
flotation U قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
swimming capability U قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
continous immersion test U ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
sinkers U غوطه ور کننده مین شناورکننده مین
sinker U غوطه ور کننده مین شناورکننده مین
floats U غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
float U غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
floated U غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
dips U اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
dip U اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
plunged U غوطه ور شدن شناور شدن
plunge U غوطه ور شدن شناور شدن
plunges U غوطه ور شدن شناور شدن
buoyant mine case U بدنه مین شناور بدنه مین غوطه ور
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com