Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
solatium
U
غرامت برای ترضیه خاطر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
self gratification
U
ترضیه خاطر
for his sake
U
برای خاطر او
for pity's sake
U
برای خاطر خدا
for nothing
U
برای خاطر هیچ
inorder to
U
به خاطر اینکه برای
for a mere nothing
U
برای خاطر هیچ
for mercy sake
U
برای خاطر خدا
in the interests of truth
U
برای خاطر راستی
for god's sake
U
برای خاطر خدا
you must w the signal
U
ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
i did it only for your sake
U
برای خاطر شما این کار راکردم و بس
For Gods sake!For heavens sake.
U
بخاطر خدا ( برای خاطر خدا )
You can rest assured.
U
خاطر جمع باشید (اطمینان خاطر داشته باشید )
indulgence in one's wishes
U
تسلیم بخواهشهای نفس ترضیه نفس
considerations
U
غرامت
remuneration
U
غرامت
recompensed
U
غرامت
remunerations
U
غرامت
solatium
U
غرامت
recompenses
U
غرامت
recompensing
U
غرامت
consideration
U
غرامت
indemnities
U
غرامت
indemnity
U
غرامت
compensate some one losses
U
غرامت
compensatory amount
U
غرامت
compensaion
U
غرامت
penalty
U
غرامت
penalties
U
غرامت
recompense
U
غرامت
fine
U
غرامت
compensations
U
غرامت
repayment
U
غرامت
bote
U
غرامت
repayments
U
غرامت
compensation
U
غرامت
fined
U
غرامت
finest
U
غرامت
war indemnity
U
غرامت جنگی
indemnity
U
غرامت پرداختن
recompense
U
غرامت پرداختن
indemnitor
U
غرامت پرداز
indemnitee
U
غرامت گیر
recompensed
U
غرامت پرداختن
damage
U
غرامت ضرر
damageable
U
غرامت بردار
recompensing
U
غرامت پرداختن
compensations
U
غرامت تاوان
recompenses
U
غرامت پرداختن
damage
U
خسارت غرامت
compensation
U
غرامت تاوان
indemnify
U
غرامت پرداختن
indemnities
U
غرامت پرداختن
reparation
U
جبران غرامت
loss of claim
U
فقدان غرامت
letter of indemnity
U
غرامت نامه
indemnification
U
پرداخت غرامت
indemnificatory
U
غرامت امیز
compensations
U
غرامت عوض دادن
damage
U
غرامت معیوب کردن
ransoms
U
غرامت جنگی جزیه
ransom
U
غرامت جنگی جزیه
compensation
U
غرامت عوض دادن
indemnify
U
غرامت بیمه زیان
cash collection voucher
U
سندپرداخت غرامت نقدی
indemnify
U
صدمه زدن به غرامت دادن
smart money
U
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
for the love of
U
به خاطر,
remembrance
U
خاطر
minds
U
خاطر
minding
U
خاطر
Due to
U
به خاطر
on account of somebody
[something]
U
به خاطر
mind
U
خاطر
for his sake
U
به خاطر او
behalf
U
خاطر
sake
U
خاطر
gladly
U
با مسرت خاطر
attentions
U
خاطر حواس
amativeness
U
خاطر خواهی
lacerated
U
خاطر ازرده
surest
U
خاطر جمع
free will
U
طیب خاطر
depressed
<adj.>
U
افسرده خاطر
downhearted
<adj.>
U
افسرده خاطر
in view of
<idiom>
U
به خاطر اینکه
sure
U
خاطر جمع
to escape one's memory
U
از خاطر رفتن
umbrageous
U
رنجیده خاطر
to imprint on the mind
U
در خاطر نشاندن
leisurely
U
بافراغت خاطر
despondent
<adj.>
U
افسرده خاطر
spontaneous generation
U
بطیب خاطر
tranquility
U
اسایش خاطر
solace
U
تسلیت خاطر
gladness
U
مسرت خاطر
ex officio
U
به خاطر شغل
peace of mind
U
اسودگی خاطر
tranquillity
U
اسایش خاطر
surer
U
خاطر جمع
in service
U
به خاطر خدمت
of ones own accord
U
بطیب خاطر
uneasiness
U
خاطر تشویش
security
U
اسایش خاطر
attention
U
خاطر حواس
point
U
خاطر نشان کردن
to imprint on the mind
U
خاطر نشان کردن
put one's finger on something
<idiom>
U
کاملابه خاطر آوردن
for ones own hand
U
به خاطر خود شخص
For Gods ( goodness , pitys , meucys ) sake .
U
محض خاطر خدا
accord
U
دلخواه طیب خاطر
accorded
U
دلخواه طیب خاطر
accords
U
دلخواه طیب خاطر
spontaneously
U
به طیب خاطر بی اختیار
to feel sure
U
خاطر جمع بودن
For your sake .
U
محض خاطر شما
for a song
<idiom>
U
به خاطر پول کمی
relief
U
ترمیم اسایش خاطر
nuisances
U
مایه تصدیع خاطر
stamp on the mind
U
خاطر نشان کردن
for security reasons
U
به خاطر دلایل امنیتی
for reasons of safety
U
به خاطر دلایل امنیتی
certes
U
خاطر جمعی تحقیق
take it out on
<idiom>
U
بی محلی به خاطر عصبانیت
to stamp on the mind
U
خاطر نشان کردن
depend upon it
U
خاطر جمع باشید
to impress on the mind
U
خاطر نشان کردن
nuisance
U
مایه تصدیع خاطر
compounding a felony
U
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
composedly
U
به ارامی- به اسودگی- بااسایش خاطر
troubler
U
موجب تصدیع خاطر مزاحمت
ex gratia
U
به خاطر میل یا علاقهی شخصی
a small grimace
U
شکلک
[به خاطر قهر بودن]
heart sease
U
اسایش قلب اسودگی خاطر
moue
U
شکلک
[به خاطر قهر بودن]
gob
[British E]
U
شکلک
[به خاطر قهر بودن]
trap
U
شکلک
[به خاطر قهر بودن]
pout
U
شکلک
[به خاطر قهر بودن]
unspontaneous
U
بدون طیب خاطر زورکی
come into one's own
<idiom>
U
به خاطر شرایط خوب رفتارکردن
fixations
U
خیره شدگی تعلق خاطر
pursuit of happiness
U
به دنبال رضایت خاطر
[خرسندی]
fixation
U
خیره شدگی تعلق خاطر
ring a bell
<idiom>
U
یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
take to task
<idiom>
U
به خاطر اشتباه سرزنش شدن
that is why
U
به خاطر این است که چرا
secure
U
بی خطر خاطر جمع مطمئن
secures
U
بی خطر خاطر جمع مطمئن
I have to study
U
من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
to call somebody to
[for]
something
U
پی کسی فرستادن به خاطر چیزی
to languish
U
پژولیدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
We were all so anxious about you.
U
ما همه به خاطر تو اینقدر نگران بودیم.
i do it in your interest
U
به خاطر شما این کار رامیکنم
carded for record
U
معافیت از خدمت به خاطر ثبت درپرونده
to languish
U
ضایع شدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
Peeping Toms
U
نام خیاطی که به خاطر هیز نگری کور شد
Peeping Tom
U
نام خیاطی که به خاطر هیز نگری کور شد
guerrillas
U
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
guerrilla
U
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
de minimis exception
U
به خاطر جزئی بودن استثنا به حساب آمدن
He did it for the sake of his family .
U
محض خاطر خانواده اش این کاررا کرد
guerillas
U
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
sue somebody for damages
U
کسی را به خاطر زیانی تحت تعقیب قراردادن
unprompted
U
ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
He seems to have a lot of confidence.
U
خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
to languish
U
فاسد شدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to languish
U
هرز رفتن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
pays
U
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
pay
U
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
paying
U
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
to pull
[British E]
/ make
[American E]
a face
U
شکلک در آوردن
[به خاطر قهر بودن]
[اصطلاح روزمره]
purging a contempt of court
U
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
recognizing
U
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognize
U
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognises
U
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizes
U
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
to report somebody
[to the police]
for breach of the peace
U
از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن
[به پلیس]
شکایت کردن
recognising
U
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
throw the baby out with the bathwater
<idiom>
U
(تروخشک باهم میسوزد)کل چیزی رادور ریختن به خاطر خرابی یک قسمت آن
indemnify
U
غرامت دادن به تامین مالی دادن به
primage
U
اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
blow up
U
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow-up
U
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow-ups
U
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
purging
U
غرامت دادن جریمه دادن
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
U
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
U
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
safety
U
اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
drive
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
neural network
U
سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link
U
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
recalls
U
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com