Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
armature reaction
U
عکس العمل ارمیچر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
divert action
U
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
armature
U
ارمیچر
armature shaft
U
محور ارمیچر
armature stand
U
پایه ارمیچر
armature tooth
U
نیش ارمیچر
armature varnish
U
شالاک ارمیچر
bar wound armature
U
ارمیچر میلهای
armature current
U
جریان ارمیچر
cylindrical armature
U
ارمیچر استوانهای
drum armature
U
ارمیچر استوانهای
disk armature
U
ارمیچر صفحهای
armature band
U
کمربند ارمیچر
armature reaction
U
واکنش ارمیچر
armature bar
U
میله ارمیچر
armature circuit
U
مدار ارمیچر
armature coil
U
پیچک ارمیچر
armature core
U
هسته ارمیچر
armature interference
U
اغتشاش ارمیچر
armature loop
U
حلقه ارمیچر
armature loop
U
پیچک ارمیچر
armature pocket
U
شیار ارمیچر
armature slot
U
شیار ارمیچر
armature pole
U
قطب ارمیچر
unipolar armature
U
ارمیچر تک قطبی
internal armature
U
ارمیچر داخلی
ring armature
U
ارمیچر حلقوی
lap wound armature
U
ارمیچر رویهم
polarized armature
U
ارمیچر قطبیده
pole armature
U
ارمیچر قطبی
ribbed armature
U
ارمیچر شیاردار
slotted armature
U
ارمیچر شیاردار
single loop armature
U
ارمیچر تک پیچکی
teeth of armature
U
دندان ارمیچر
three phase armature
U
ارمیچر سه فازه
two phase armature
U
ارمیچر دو فازه
shuttle armature
U
ارمیچر تیراهنی
h armature
U
ارمیچر تیراهنی
dynamo armature
U
ارمیچر دینام
external armature
U
ارمیچر خارجی
double armature
U
ارمیچر دوگانه
armature binding wire
U
سیم بست ارمیچر
dead turn of armature
U
دور هرز ارمیچر
duplex wound armature
U
ارمیچر دو سیم پیچی
smooth core armature
U
ارمیچر با هسته صاف
armature end play
U
بازی محوری ارمیچر
armature heating
U
گرم شدن ارمیچر
starter motor armature
U
ارمیچر راه انداز
ironclad armature
U
ارمیچر جوشن دار
armature tape
U
نوار چسب ارمیچر
armature winding
U
سیم پیچ ارمیچر
closed coil armature
U
ارمیچر مدار بسته
back turns of armature
U
سیمپیچی معکوس ارمیچر
armature resistance
U
مقدار مقاومت ارمیچر
open coil armature
U
ارمیچر با پیچک باز
girder armature
U
ارمیچر تیر اهنی
demagnetizing turns of armature
U
دورهای مغناطیس زدای ارمیچر
toothed ring armature
U
ارمیچر حلقوی دندانه دار
armature shifting motor
U
موتور با ارمیچر قابل تغییر
re entrant armature winding
U
سیم پیچ ارمیچر باز گشته
rotors
U
روتور چکش برق ارمیچر دینام
rotor
U
روتور چکش برق ارمیچر دینام
brokage
U
حق العمل
factorage
U
حق العمل
brokerage
U
حق العمل
commission fee
U
حق العمل
premium
U
حق العمل
premiums
U
حق العمل
commissioning
U
حق العمل
commission
U
حق العمل
commissions
U
حق العمل
factors
U
حق العمل کار
respond
U
عکس العمل
commission agent
U
حق العمل کار
rough and ready
U
سریع العمل
reactive effect
U
عکس العمل
reactional
U
عکس العمل
reactions
U
عکس العمل
reflex force
U
فشارعکس العمل
prompt
U
عکس العمل
resilient
U
عکس العمل
responded
U
عکس العمل
responds
U
عکس العمل
commissioner
U
حق العمل کار
commissioners
U
حق العمل کار
reaction
U
عکس العمل
prompted
U
عکس العمل
factorage
U
حق العمل کاری
prompts
U
عکس العمل
factor
U
حق العمل کار
on commission
U
بطورحق العمل کاری
reaction curve
U
منحنی عکس العمل
latency
U
دوره عکس العمل
reactions
U
انفعال عکس العمل
retaliation
U
عکس العمل متقابل
reflex
U
عکس العمل غیرارادی
interaction
U
عکس العمل متقابل
immediate action
U
عکس العمل فوری
pseudoinstruction
U
شبه دستور العمل
n address instruction
U
دستور العمل با N نشانی
reaction
U
انفعال عکس العمل
modulus of subgrade reaction
U
ضریب عکس العمل
coefficient of subgrade reaction
U
ضریب عکس العمل
reaction equation
U
معادله عکس العمل
commissions
U
حق العمل مامور شدن
factor
U
حق العمل کار نماینده
commissioning
U
حق العمل مامور شدن
transfer instruction
U
دستور العمل انتقال
reaction force
U
نیروی عکس العمل
actual instruction
U
دستور العمل واقعی
reactors
U
عامل عکس العمل
reactor
U
عامل عکس العمل
factors
U
حق العمل کار نماینده
reflexology
U
عکس العمل شناسی
commission
U
حق العمل مامور شدن
repercussion
U
عکس العمل واکنش
rapid
U
سریع العمل چابک
reflexes
U
عکس العمل غیرارادی
background count
U
عکس العمل تشعشع
reaction time
U
زمان عکس العمل
response
U
عکس العمل به دلیلی
responses
U
عکس العمل به دلیلی
reflex force
U
نیروی عکس العمل
returned
U
مراجعت کردن عکس العمل
reaction of support
U
عکس العمل تکیه گاه
return
U
مراجعت کردن عکس العمل
shiping agent
U
حق العمل کار بارگیری کشتی
returning
U
مراجعت کردن عکس العمل
returns
U
مراجعت کردن عکس العمل
commission
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissioning
U
حق العمل کاری امانت فروشی
commissioning
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissions
U
حق العمل کاری امانت فروشی
commissions
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
react
U
عکس العمل نشان دادن
reacted
U
عکس العمل نشان دادن
reacting
U
عکس العمل نشان دادن
commission
U
حق العمل کاری امانت فروشی
reacts
U
عکس العمل نشان دادن
acoustic circuit
U
مدار عکس العمل انفجار صوتی
backlash
U
عکس العمل سیاسی واکنش شدید
responsive
U
دارای عکس العمل سریع جواب گو
boomeranging
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerangs
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
deadbeats
U
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
boomerang
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
triggerman
U
ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
deadbeat
U
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
operation
U
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
interactive
U
پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
antigens
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigen
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
del credere
U
ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
dummies
U
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummy
U
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
reaction time
U
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
reactionpropulsion
U
سیستم پرتاب جت با استفاده از نیروی عکس العمل گازهای خروجی از یک لوله
anthropomorphic software
U
نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
interactive
U
سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
hydrofoil
U
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoils
U
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
commision agent
U
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
fire fighting
U
عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
fail-safe
U
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail safe
U
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
first fire mixture
U
خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com