English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
montage U عکسی که از چند قطعه عکس بهم چسبانده تشکیل شده باشد
montages U عکسی که از چند قطعه عکس بهم چسبانده تشکیل شده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jacks U ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
jack U ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
wafer scale integration U یک قطعه بزرگ که از مدارهای مجتمع کوچکتر تشکیل شده است که بهم وصل هستند
terrane U طبقه سنگی که روی ان نوع سنگ خاصی تشکیل شده باشد
varieties U نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
cento U قطعه یاتصنیفی که از چند جا اقتباس شده باشد
pasticcqo U قطعه موسیقی که ازچندین جاگرفته شده باشد
variety U نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
composite circuit U مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
machine address U نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد
partition U فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
partitions U فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
hybrid U چیزی که از چندجزء ناجورساخته شده باشدکلمهای که اجزاء ان اززبانهای مختلف تشکیل شده باشد
segmentation U تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
divan cover U [قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.]
flocked rug U [فرشی که پشت آنرا پارچه چسبانده اند.]
electroluminescent U صفحه نمایش مسط ح و سبک که از دو قطعه شیشه پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط لایه نازک گاز که در صورت سیگنال الکتریکی به آن اصابت کند روشن میشود
letter card U کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
photographic U عکسی
passe partout U جا عکسی
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
index map U نقشه عکسی
pictomap U نقشه عکسی
photoprint U چاپ عکسی
photo print U چاپ عکسی
rontgenogram U عکسی که با پرتو مجهول بردارند
wirephoto U عکسی که بوسیله بی سیم فرستاده میشود
photo interpretation U تفسیر عکس هوایی نقشه عکسی
post card U کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
photocharting U روش تبدیل عکس هوایی به نقشههای عکسی
triptych U عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
roentgenogram U عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
radar netting U تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
lobation U قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
ratioing U کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
companion part U لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
flip-flopping U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
gas discharge display U صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display U صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
demilitarization U تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
fasted U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
lined photomap U نقشه عکسی میزان شده یاتنظیم شده
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
segments U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segment U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
fritters U قطعه قطعه کردن
sectional U قطعه قطعه بخشی
fritter U قطعه قطعه کردن
fragmenting U قطعه قطعه کردن
fragment U قطعه قطعه کردن
mainland U قطعه اصلی قطعه
fragments U قطعه قطعه کردن
fragmentation U قطعه قطعه شدن
segments U قطعه قطعه کردن
segment U قطعه قطعه کردن
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
anatomize U قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
incorporation U تشکیل
endomorphy U تشکیل
endomorphism U تشکیل
entelechy U تشکیل
establishments U تشکیل
establishment U تشکیل
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
capital formation U تشکیل سرمایه
forms U تشکیل دادن
formed U تشکیل دادن
sporogeny U تشکیل هاگ
sporogenesis U تشکیل هاگ
siltation U تشکیل لجن
embryogeny U تشکیل جنین
organize U تشکیل دادن
formative U تشکیل دهنده
spermatogenesis U تشکیل نطفه
tournaments U تشکیل مسابقات
stratification U تشکیل چینه
metamerism U تشکیل حلقهای
organisers U تشکیل دهنده
flagellation U تشکیل تاژک
the house went into secret session U تشکیل داد
fibrillation U تشکیل الیاف
organizer U تشکیل دهنده
to erect into U تشکیل دادن از
organises U تشکیل دادن
enthalpy of formation U انتالپی تشکیل
stratification U تشکیل طبقات
tournament U تشکیل مسابقات
strobilation U تشکیل رشته
formation constant U ثابت تشکیل
ossification U تشکیل استخوان
organizers U تشکیل دهنده
foetation U تشکیل جنین
former U تشکیل دهنده
heat of formation U گرمای تشکیل
antidim U مایع ضد تشکیل مه
orogenesis U تشکیل کوه
formation U صف ارایی تشکیل
constituting U تشکیل دادن
constitutes U تشکیل دادن
constituted U تشکیل دادن
constitute U تشکیل دادن
annulation U تشکیل حلقه
osteogenesis U تشکیل استخوان
bonding U تشکیل پیوند
gleization U تشکیل خاک رس
placentation U تشکیل جفت
organising U تشکیل دادن
hematopoiesis U تشکیل خون
antitrust U مخالف تشکیل
argillaceous U تشکیل شده از رس
preformation U تشکیل قبلی
embryogen U تشکیل جنین
organizing U تشکیل دادن
organizes U تشکیل دادن
form U تشکیل دادن
umbilication U تشکیل ناف
vacuolation U تشکیل حفره
sacculation U تشکیل کیسه
gangs U جمعیت تشکیل دادن
lymphopoiesis U تشکیل بافت لنفی
gang U جمعیت تشکیل دادن
epigenesis U تشکیل نطفه ازنو
acidic U تشکیل دهندهء اسید
deposit fund account U حساب تشکیل سرمایه
vesiculation U تشکیل کیسه یا تاول
deposit fund account U اعتبار تشکیل سرمایه
vertebration U تشکیل ستون فقرات
domestic capital formation U تشکیل سرمایه داخلی
troop program U برنامه تشکیل یکانها
entelechy U مرحله تشکیل وتحقق
unformed U تشکیل نشده ناساخت
nucleus U هسته تشکیل دهنده
piedmont U تشکیل شده در کوهپایه
involucrum U تشکیل استخوان جدید
colonises U تشکیل مستعمره دادن
bed U تشکیل طبقه دادن
beds U تشکیل طبقه دادن
colonising U تشکیل مستعمره دادن
nuclei U هسته تشکیل دهنده
colonize U تشکیل مستعمره دادن
colonized U تشکیل مستعمره دادن
oogenesis U تشکیل و تکامل تخم
colonised U تشکیل مستعمره دادن
rate of capital formation U نرخ تشکیل سرمایه
haematogenesis U تشکیل خون تولیدخون
polygenic U دارای قوه تشکیل
preform U قبلا تشکیل دادن
guard cell U گیاهی را تشکیل میدهند
overall formation constant U ثابت تشکیل کلی
differentiate U دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiates U دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiating U دیفرانسیل تشکیل دادن
colonizes U تشکیل مستعمره دادن
colonizing U تشکیل مستعمره دادن
nucleate U تشکیل هسته دادن
pods U تشکیل نیام دادن
pod U تشکیل نیام دادن
force development U برنامه تشکیل یکانها
syndicator U تشکیل دهنده اتحادیه
ossification U مرحله تشکیل استخوان
molar heat of formation U گرمای مولی تشکیل
molar enthalpy of formation U انتالپی مولی تشکیل
federalization U تشکیل کشورهای متحد
stepwise formation constant U ثابت تشکیل مرحلهای
standard heat of formation U گرمای تشکیل استاندارد
syndicates U اتحادیه تشکیل دادن
convene U تشکیل جلسه دادن
convened U تشکیل جلسه دادن
convenes U تشکیل جلسه دادن
convening U تشکیل جلسه دادن
fundametal U بنیادی تشکیل دهنده
syndicate U تشکیل اتحادیه دادن
syndicate U اتحادیه تشکیل دادن
syndicates U تشکیل اتحادیه دادن
to form a habit U تشکیل عادت دادن
back bonding U تشکیل پیوند برگشتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com