Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The culpable action may be done wilfully or by negligence.
U
عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
immunity
U
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
forfeitable
U
قابل مجازات
punishable
U
قابل مجازات
culpable
U
قابل مجازات
actionable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
capacity
U
انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
capacities
U
انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
capital
U
قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
perpetuting testtimony
U
تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
crested
U
دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
wide-awake
U
آگاهانه
witting
U
آگاهانه
knowledgeably
<adj.>
U
آگاهانه
wittingly
<adj.>
U
آگاهانه
consciously
<adj.>
U
آگاهانه
deliberately
<adj.>
U
آگاهانه
purposely
U
آگاهانه
knowingly
<adj.>
U
آگاهانه
conscious
U
آگاهانه
easy to use
U
آنچه قابل فهم و انجام باشد
capability
U
لیستی از اعمالی که قابل انجام هستند
bi directional
U
که قابل انجام در جهت جلو و عقب است
communication
U
رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
elegant
U
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
punitive damages
U
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
instruction
U
کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
IF statement
U
عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
instructions
U
کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
centralized
U
امکانات پردازش داده که در یک محل متمرکز و قابل دستیابی توسط سایر کاربران انجام می شوند
asynchronous
U
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
basic
U
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basics
U
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
imaginary
U
انگاری
minimization
U
کم انگاری
nihilism
U
نیست انگاری
cryptomnesia
U
نو انگاری خاطره
anthropomorphism
U
انسان انگاری
insouciance
U
سهل انگاری
presupposition
U
پیش انگاری
presuppositions
U
پیش انگاری
imaginary root
U
ریشه ی انگاری
laches
U
سهل انگاری
imaginary axis
U
محور انگاری
imaginary part
U
جزء انگاری
nonchalance
U
سهل انگاری
negligence
U
سهل انگاری
imaginary
U
جزء انگاری
sour grapes mechanism
U
مکانیسم ناچیز انگاری
reification
U
شیئی انگاری مفهومها
indifference
U
لاقیدی سهل انگاری
necromimesis
U
خود مرده انگاری
enelicomorphism
U
بزرگسال انگاری کودک
contralateral neglect
U
نادیده انگاری دگرسو
theomania
U
خود خدا انگاری
zoomorphism
U
حیوان ریخت انگاری
backgrounds
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
subroutine
U
بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
background
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
neghgent
U
غفلت کار سها انگاری
to greenwash
U
نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
talk someone's ear off
<idiom>
U
آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده
[اصطلاح روزمره]
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
U
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
dim
U
نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد متن چاپ شده را به صورت دیجیتالی ذخیره کند این کار توسط اسکنر و رسانه ذخیره سازی با حجم بالا مثل CDROM قابل ضبط انجام میشود
dimmed
U
نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد متن چاپ شده را به صورت دیجیتالی ذخیره کند این کار توسط اسکنر و رسانه ذخیره سازی با حجم بالا مثل CDROM قابل ضبط انجام میشود
dims
U
نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد متن چاپ شده را به صورت دیجیتالی ذخیره کند این کار توسط اسکنر و رسانه ذخیره سازی با حجم بالا مثل CDROM قابل ضبط انجام میشود
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
groupware
U
نرم افزاری که توسط گروهی از افراد استفاده میشود که به شبکه وصل اند و به آنها کمک میکند تا کار خاصی را انجام دهند. حاوی توابع مفید مثل پست الکترونیکی است که توسط تمام کاربران قابل دستیابی است
retribution
U
مجازات
sanctions
U
مجازات
the lash
U
مجازات
reprimand
U
مجازات
wite
U
مجازات
sanction
U
مجازات
reprimanded
U
مجازات
reprimanding
U
مجازات
reprimands
U
مجازات
sanctioned
U
مجازات
punishment
U
مجازات
castigation
U
مجازات
pains and penalties
U
مجازات
penalty
U
مجازات
sanctioning
U
مجازات
rocket
[British E]
U
مجازات
penalties
U
مجازات
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
agravation of punishment
U
تشدید مجازات
to get ticked off
[British E]
<idiom>
U
مجازات شدن
degrading punishment
U
مجازات ترذیلی
divine legislation
U
تشدید مجازات
deterrent punishment
U
مجازات ارعابی
disciplinary punishment
U
مجازات انضباطی
suspended sentences
U
مجازات تعلیقی
fasces
U
قدرت مجازات
accessory punishment
U
مجازات تبعی
absolution
U
انصراف از مجازات
deterrennt punishment
U
مجازات ترهیبی
suspended sentence
U
مجازات تعلیقی
castigator
U
مجازات کننده
to get a rocket
[British E]
<idiom>
U
مجازات شدن
sanctioning
U
مجازات کردن
sanctions
U
مجازات کردن
capital punishment
U
اعدام مجازات
punishability
U
مجازات کردنی
criminous
U
مستحق مجازات
principal punishment
U
مجازات اصلی
theories of punishment
U
فلسفه مجازات
doom
U
حکم مجازات
reformative punishment
U
مجازات تادیبی
pecuniary punishment
U
مجازات نقدی
pecuniary pumishment
U
مجازات نقدی
punishability
U
قابلیت مجازات
punishment of a minor offence
U
مجازات تکدیری
communication of punishment
U
ابلاغ مجازات
commutation
U
تخفیف مجازات
sentencing
U
حکم به مجازات
sentences
U
حکم به مجازات
sentence
U
حکم به مجازات
probation
U
تعلیق مجازات
punishable
U
مستحق مجازات
punishment
U
کیفر مجازات
punitory
U
متضمن مجازات
pecuniary penalty
U
مجازات مالی
capital punishment
U
مجازات اعدام
death penalty
U
مجازات اعدام
sanctioned
U
مجازات کردن
degradatory punishment
U
مجازات ترذیلی
sanction
U
مجازات کردن
culpability
U
قابلیت مجازات
to death penalty
U
اعدام مجازات
theories of punishment
U
اهداف مجازات
suspension of punishment
U
تعلیق مجازات
punish
U
مجازات کردن
mitigation of punishment
U
تخفیف مجازات
supplementary punishment
U
مجازات تکمیلی
reprieval
U
تعلیق مجازات
punishes
U
مجازات کردن
severe punishment
U
مجازات شاق
punished
U
مجازات کردن
on probation
U
به شرط تعلیق مجازات
commutation
U
تبدیل مجازات به اخف
on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
suit the punishment to the crime
U
انطباق مجازات بر جرم
finger-wagging
U
مجازات
[اصطلاح روزمره]
censure
U
مجازات
[اصطلاح روزمره]
actionable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
penal
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
reprieved
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieving
U
تعلیق اجرای مجازات
penal code
U
قانون مجازات عمومی
reprieves
U
تعلیق اجرای مجازات
penal codes
U
قانون مجازات عمومی
sanction
U
تصدیق مجازات اقتصادی
penal
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
it is death to
U
مجازات 0000مرگ است
reproof
U
مجازات
[اصطلاح روزمره]
actionable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
sanctioned
U
تصدیق مجازات اقتصادی
culpable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
sanctioning
U
تصدیق مجازات اقتصادی
chargeable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
sanctions
U
تصدیق مجازات اقتصادی
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات بودن
reprieving
U
مجازات کسی را بتعویق انداختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com