English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
politico military U عملیات سیاسی نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
reprisal U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisals U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
Other Matches
self determination U استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
politico military U امور سیاسی نظامی
strategy U خط مشی نظامی و سیاسی و اقتصادی واجتماعی یا ملی کشور
satellites U ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
satellite U ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
strategies U خط مشی نظامی و سیاسی و اقتصادی واجتماعی یا ملی کشور
national strategy U مجموعه تدابیر سیاسی اقتصادی اجتماعی و نظامی ملی
Military operations. U عملیات نظامی
counter military U ضد عملیات نظامی
tactical plan U طرح عملیات نظامی
strategic U استراتژیکی مربوط به خط مشیهای سیاسی واقتصادی و نظامی و روانی وجغرافیایی یا ملی کشور
national command U یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
combined staff U ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
apolitical U دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
political ties U هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
immunity U مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
political circles U محافل سیاسی دوایر سیاسی
politics U علم سیاسی امور سیاسی
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
reestablishment of diplomatic relations U برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
politic U سیاسی نماینده سیاسی
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
isonomy U برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
politico U سیاسی
socio political U سیاسی
politicos U سیاسی
diplomatic U سیاسی
political U سیاسی
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
political psychology U روانشناسی سیاسی
prisoners of state U محبوسین سیاسی
state prisoners U زندانیان سیاسی
diplomatic immunity U مصونیت سیاسی
prisoners of state U زندانیان سیاسی
ecclesia U مجلس سیاسی
envoys U فرستاده سیاسی
envoy U فرستاده سیاسی
political rights U حقوق سیاسی
envoyship U نمایندگان سیاسی
politicking U فعالیت سیاسی
political debate U بحث سیاسی
current affairs U رویدادهایاجتماعی و سیاسی
talk politics U گفتگوی سیاسی
public life U زندگی سیاسی
political propaganda U تبلیغات سیاسی
political offences U جرائم سیاسی
asylums U حق پناهندگی سیاسی
sociopolitical U اجتماعی- سیاسی
escapism U انزوای سیاسی
refugee U پناهنده سیاسی
political isolation U انزوای سیاسی
refugees U پناهنده سیاسی
diplomatic corps U هیات سیاسی
hatchet man <idiom> U کارهای سیاسی
Political opponents . U مخالفین سیاسی
political offence U جرم سیاسی
state criminals U مجرمین سیاسی
political mission U ماموریت سیاسی
political mission U هیئت سیاسی
anarchy U بی ترتیبی سیاسی
political matters U مسائل سیاسی
political forces U نیروهای سیاسی
state criminals U مقصرین سیاسی
asylum U حق پناهندگی سیاسی
arithmetic , political U اقتصاد سیاسی
diplomatic passport U تذکره سیاسی
demarche U اقدام سیاسی
couriers U پیک سیاسی
courier U پیک سیاسی
political science U علوم سیاسی
diplomatic privileges U امتیازات سیاسی
terrorists U ادمکش سیاسی
political debate U منازعه سیاسی
diplomatic passport U پاسپورت سیاسی
diplomatic officer U مامور سیاسی
diplomatic mission U هیئت سیاسی
diplomatic channels U طرق سیاسی
diplomatic relations U روابط سیاسی
diplomatic agent U مامور سیاسی
politically U از لحاظ سیاسی
politicians U مرد سیاسی
politico social U سیاسی و اجتماعی
politico social U سیاسی اجتماعی
politic U زندانی سیاسی
terrorist U ادمکش سیاسی
diplomatic representation U نمایندگی سیاسی
politics U اصول سیاسی
terrors U ادمکشی سیاسی
political economy U اقتصاد سیاسی
terror U ادمکشی سیاسی
politician U مرد سیاسی
political economy U اتصاد سیاسی
state prisoners U محبوسین سیاسی
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
non political offence U جرم غیر سیاسی
titular charge daffaires U متصدی شغل سیاسی
neutral state U حالت بی طرفی سیاسی
roorbach U اتهامات کذب سیاسی
roorback U اتهامات کذب سیاسی
rupture of diplomatic relations U قطع روابط سیاسی
old guard U محافظه کار سیاسی
statesman U رجل سیاسی زمامدار
diplomatic corps U هیات نمایندگان سیاسی
geopolitical U وابسته به جغرافیای سیاسی
to talk politics U گفتگوی سیاسی کردن
political instability U تزلزل یا نا استواری سیاسی
politick U جنبه سیاسی دادن به
Religious (political) fanaticism U تعصبات مذهبی ( سیاسی )
political scientists U ویژه گر علوم سیاسی
diplomats U رجل سیاسی دیپلمات
political scientist U ویژه گر علوم سیاسی
statesmen U رجل سیاسی زمامدار
diplomat U رجل سیاسی دیپلمات
neutralism U حفظ بی طرفی سیاسی
breach of diplomatic relations U قطع روابط سیاسی
diplomatic bady U هیات سیاسی نمایندگان
isonomy U تساوی سیاسی و حقوقی
isopolity U برابری در حقوق سیاسی
junto U دسته بندی سیاسی
politically involved U از لحاظ سیاسی پرتحرک
a newspaper's political affiliation U وابستگی سیاسی روزنامه ها
severance of diaplomatic relations U قطع روابط سیاسی
interruption of diplomatic relations U قطع روابط سیاسی
hanse U اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
diplomatic body U هیات نمایندگان سیاسی
politically active U از لحاظ سیاسی پرتحرک
stated U سیاسی رسمی وضع
state- U سیاسی رسمی وضع
stating U سیاسی رسمی وضع
state U سیاسی رسمی وضع
states U سیاسی رسمی وضع
corps diplomatique U هئیت نمایندگان سیاسی
stateman U مرد سیاسی زمامدار
run scared <idiom> U تلاش برای رقابت سیاسی
To seek political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
person seeking [political] asylum U درخواست کننده پناهندگی [سیاسی]
ward heeler U کارچاق کن سیاسی ناحیه بخصوصی
state of the realm U طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
To ask for political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
woman's rights U حقوق اجتماعی و سیاسی نسوان
stalinism U روش سیاسی ژوزف استالین
major party U حزب سیاسی پیرو درانتخابات
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
residentship U نمایندگی سیاسی در کشورتحت الحمایه
asylum seeker U درخواست کننده پناهندگی [سیاسی]
vigilante U پارتیزان یا متعصب سیاسی یامذهبی
Machiavellian U وابسته به عقاید سیاسی "ماکیاولی "
politics U علم سیاست امور سیاسی
dopester U پیش بینی حوادث سیاسی
he is an influence in politics U فلانی نفوذ سیاسی دارد
henchmen U هواه خواه سیاسی نوکر
stability U امنیت داخلی ثبات سیاسی
diplomatic U وابسته به ماموران سیاسی خارجه
ecclesiast U عضوانجمن سیاسی اتنیهای قدیم
vigilantes U پارتیزان یا متعصب سیاسی یامذهبی
henchman U هواه خواه سیاسی نوکر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com