English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tendencies U علاقه مختصر
tendency U علاقه مختصر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disinterest U بی علاقه کردن بی علاقه شدن
precise U مختصر کردن مختصر
stomachy U بی علاقه
interest U علاقه
interests U علاقه .
interests U علاقه
disinterested U : بی علاقه
affection U علاقه
uninterested U بی علاقه
nonchalant U بی علاقه
fondness U علاقه
ties U علاقه
interest U علاقه .
binds U علاقه
unresponsive U بی علاقه
bind U علاقه
penchant U علاقه
tie U علاقه
interested U علاقه مند
renunciation U قطع علاقه
self concern U علاقه بنفس
necrophagia U علاقه به اجساد
laceman U علاقه بند
property U علاقه مایملک
consuming U علاقه-عشق
focal point U علاقه - سرگرمی
liking U ذوق علاقه
put up with <idiom> U علاقه مند
going for (someone) <idiom> U علاقه کسی
(not one's) cup of tea <idiom> U علاقه ویژه
it is of interest to me U من در ان علاقه مندم
enthusiasts U علاقه مند
calf love U علاقه دمدمی
fondly U از روی علاقه
disinterest U علاقه نداشتن
disaffection U عدم علاقه
beloved U مورد علاقه
concerned U علاقه مند
interestedness U علاقه مندی
enthusiastic U علاقه مند
enthusiast U علاقه مند
fancies U تفننی علاقه داشتن به
disaffect U از علاقه و محبت کاستن
fancied U تفننی علاقه داشتن به
fancy free U بی علاقه عاری از عشق
heterosexuality U علاقه بجنس مخالف
shebang U امر مورد علاقه
spelunking U علاقه به غار شناسی
fancying U تفننی علاقه داشتن به
fancy U تفننی علاقه داشتن به
uniterested U بی علاقه بی دخل وتصرف
fanciest U تفننی علاقه داشتن به
unconcern U عدم علاقه خونسردی
To be interested in ( keen on ) some thing . U به چیزی علاقه داشتن
You have piqued my interest in ... U تو من را به ... علاقه مند کردی.
to pique U علاقه مند کردن
To sever ones ties . to lose interest. U قطع علاقه کردن
earnest U سنگین علاقه شدید به چیزی
idiopathy U علاقه خاص ناخوشی جداگانه
interested parties U اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
I have lost my interest in football . U دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
He takes ( heels) much interest in politics. U به سیاست خیلی علاقه دارد
It is of no interest to me at all. U من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
uncommunicative U بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
wanderlust U علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
turfman U صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
incomprehensive U مختصر
compend U مختصر
brief U مختصر
febricula U تب مختصر
gnomical U مختصر
succinct <adj.> U مختصر
grammalogue U مختصر
summaries U مختصر
abridged U مختصر
succinct U مختصر
abbreviated U مختصر
curt <adj.> U مختصر
concise <adj.> U مختصر
epitome U مختصر
short <adj.> U مختصر
summary U مختصر
fleeting <adj.> U مختصر
briefest U مختصر
sums U مختصر
concise U مختصر
laconically U مختصر گو
short U مختصر
little U مختصر
short term U مختصر
shorter U مختصر
shortest U مختصر
tis U مختصر ti is
partial U مختصر
sum U مختصر
abstracted U مختصر
terse U مختصر
briefer U مختصر
briefed U مختصر
synoptic U مختصر
laconic U مختصر گو
tersest U مختصر
viz U مختصر
terser U مختصر
heterosexual U مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
adonis U جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
the iron interest U کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
shrug your shoulders <idiom> U نشانه بی علاقه [لاقید] یا نا آگاه بودن [اصطلاح]
heterosexuals U مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
lady's man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
bookworms U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
ladies' man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
theatre fiend U آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
ladies' men U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
bookworm U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
telegraphic U تلگرافی مختصر
short and sweet <idiom> U مختصر ومفید
abridge U مختصر کردن
briefly speaking U مختصر کنیم
let us be brief U مختصر کنیم
nodding acquaintance آشنایی مختصر
paraph U امضای مختصر
petit mal U صرع مختصر
handlist U فهرست مختصر
grind out U پیشروی مختصر
potluck U غذای مختصر
scumble U مالش مختصر
compendium U مختصر کوتاهی
comedietta U کمدی مختصر
shortener U مختصر کننده
simplifier U مختصر کننده
cheep U اشاره مختصر
inking U اطلاع مختصر
tiffin U ناهار مختصر
apercu U خلاصه مختصر
velitation U جنگ مختصر
my initials are s.h U امضای مختصر من
tot U یادداشت مختصر
contracted U مختصر محدود
lacanic U مختصر و مفید
squabbling U نزا مختصر
squabbles U نزا مختصر
squabbled U نزا مختصر
squabble U نزا مختصر
curtails U مختصر نمودن
curtailing U مختصر نمودن
flashed U روشنایی مختصر
flashes U روشنایی مختصر
pithy U مختصر ومفید
concisely U بطور مختصر
curtail U مختصر نمودن
briefest U کوتاه مختصر
briefer U کوتاه مختصر
briefed U کوتاه مختصر
brief U کوتاه مختصر
flash U روشنایی مختصر
snacks U خوراک مختصر
brachygraphy U مختصر نویسی
shorthand U مختصر نویسی
synopsis U اجمال مختصر
tots U یادداشت مختصر
clicks U صدای مختصر
summary U خلاصه مختصر
curtailed U مختصر نمودن
clicked U صدای مختصر
summaries U خلاصه مختصر
click U صدای مختصر
snack U خوراک مختصر
synopses U اجمال مختصر
addict U کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
aficionado کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
association for women in computing U متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
Absence makes the heart grow fonder. <proverb> U جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
byword U اشاره یانگاه مختصر
bywords U اشاره یانگاه مختصر
spots U زمان مختصر لحظه
abbreviate U مختصر یا مفید کردن
abbreviates U مختصر یا مفید کردن
spot U زمان مختصر لحظه
pittance U کمک هزینه مختصر
pulls U برتری جزئی و مختصر
simplification U تسهیل مختصر سازی
simplifications U تسهیل مختصر سازی
curtly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
pull U برتری جزئی و مختصر
briefly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
compendiously <adv.> U بصورت مختصر و مفید
abbreviating U مختصر یا مفید کردن
shorten U مختصر کردن کاستن
bowing acquaintance آشنایی مختصر سلامی و بس
pocket expenses U هزینه مختصر شخصی
shortens U مختصر کردن کاستن
compendious U موجز مختصر ومفید
look in U دیدن کردن مختصر
blockhouse U بنای استحکامی مختصر
in a nutshell U بطور خیلی مختصر
abriviated addressing U ادرس مختصر شده
feather U فشار مختصر به گاز
metastable U دارای ثبات مختصر
shortened U مختصر کردن کاستن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com