Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
metagnosticism
U
عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
psilanthropism
U
عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
psilanthropy
U
عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
monopsychism
U
عقیده باینکه هکه جانهایاارواح یکی است
kinetic theory of heat
U
عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
restorationism
U
عقیده باینکه بشرسرانجام بسعادت نخستین خود خواهدرسید
monogenism
U
عقیده باینکه همه تژادهای ادمی از یک تخم هستند
nestorianism
U
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
monophysite
U
کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
malism
U
عقیده باینکه این جهان روی همرفته بد جهانی است
probabiliorism
U
عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
atomism
U
عقیده باینکه جهان مادی ازذرات ریز ساده تشکیل شده است
physiocracy
U
حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
presentationism
U
عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
to turn out
U
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
affirmatory
U
کلمه اثبات عبارت اثبات
as respects
U
نظر باینکه
since
U
نظر باینکه
as regards
U
نظر باینکه
as
U
نظر باینکه در نتیجه
iam inclined to think
U
متمایلم باینکه خیال کنم
minimalist
U
باینکه تقاضاهایش براورده شود
to strain at a gnat
U
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
utilitarianism
U
کاربرد گرایی اعتقاد باینکه نیکی
pan cosmism
U
اعتقاد باینکه هر چه هست همین مادیات است
geocentric
U
معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده
arianism
U
اعتقاد باینکه عیسی باهمه پاکی و تقدس
witjout
U
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
unprofitable servants
U
مردمی که خرسندند باینکه تنهاانچه وفیفه ایشان است بکنند
animism
U
همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
modalism
U
اعتقاد باینکه پدر وپسر و روح القدس هر سه مظاهرگوتاگون یک خداهستند
realities
U
هستی
being
U
هستی
reality
U
هستی
esse
U
هستی
existence
U
هستی
essence
U
هستی
existences
U
هستی
thou art
U
تو هستی
restorationist
U
کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
catastrophism
U
اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
monadism
U
اعتقاد باینکه گیتی از ذره یاجسم بسیط ساخته شده است
anthropocentric
U
معتقد باینکه انسان اشرف مخلوقات و مرکز ثقل موجودات است
Is everything all right?
U
سالم هستی؟
All right?
U
سالم هستی؟
to bring existence
U
هستی دادن
to call into being
U
هستی دادن
to give being to
U
هستی بخشیدن
realities
U
هستی اصلیت
existentialism
U
هستی گرایی
objectivity
U
هستی واقعیت
corporality
U
هستی جسمانی تن
ens
U
هستی مطلق
vivifier
U
هستی بخش
ontologist
U
هستی شناس
What are you waiting for ?
U
معطل چه هستی ؟
existential
U
مربوط به هستی
Are you hungry?
U
تو گرسنه هستی؟
individuum
U
هستی مطلق
ingenerate
U
هستی دادن
ontology
U
هستی شناسی
reality
U
هستی اصلیت
extant
U
دارای هستی
individuum
U
هستی تجزیه ناپذیر
cosmic
U
مربوط بعالم هستی
substantively
U
با داشتن هستی جداگانه
raw deal
<idiom>
U
آخر خط ،پایان هستی
ontological
U
وابسته به هستی شناسی
inesse
U
دارای هستی واقعی
cosmic
U
مربوط به عالم هستی
antitheist
U
منکر هستی خدا
pre existence
U
هستی از پیش ازلیت
extravasate
U
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejecting
U
بیرون راندن بیرون انداختن
eject
U
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
U
بیرون اندازی بیرون امدگی
ejected
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejects
U
بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound
U
عازم بیرون روانه بیرون
infusionism
U
اعتقاد باینکه روح پیش از تن موجود است و هنگام زاییمان بتن دمیده میشود
nescience
U
اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
union shop
U
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
Are you still on the line?
U
هنوز پشت تلفن هستی؟
nirvana
U
پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
atheistical
U
مبنی برانکار هستی خدا
I want to swim ,are you on ?
U
اهلش هستی شنا کنیم ؟
You are stll a child in her eyes.
U
به چشم اوهنوز یک بچه هستی
being
U
زمان حال فعل be to هستی
nirvanas
U
پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
burdens
U
گنجایش
capacity
U
گنجایش
volume capacity
U
گنجایش
inclusion
U
گنجایش
aptitudes
U
گنجایش
aptitude
U
گنجایش
capaciousness
U
گنجایش
burden
U
گنجایش
content
U
گنجایش
contenting
U
گنجایش
capacities
U
گنجایش
Very funny ! Ha , ha , ha !
U
یخ کنی ( خیلی لوس وبی مزه هستی )
dead weight tonnage
U
گنجایش باری
storage capacity
U
گنجایش انباره
effective capacity
U
گنجایش مفید
fan in
U
گنجایش ورودی
memory capacity
U
گنجایش حافظه
net register tonnage
U
گنجایش خالص
energy content
U
گنجایش انرژی
capacity
U
توانایی گنجایش
caliber
U
گنجایش استعداد
fan out
U
گنجایش خروجی
cranial capacity
U
گنجایش جمجمه
code capacity
U
گنجایش رمزرسانی
channel capacity
U
گنجایش کانال
channel capacit
U
گنجایش مجرا
filed capacity
U
گنجایش میدانه
gross tonnage
U
گنجایش حجمی
saturation capacity
U
گنجایش اشباع
register capacity
U
گنجایش ثبات
pulmometry
U
سنجش گنجایش شش
vital capacity
U
گنجایش حیاتی
incapacious
U
بی گنجایش ناقص
practical capacity
U
گنجایش عملی
possible capacity
U
گنجایش ممکن
total reservoir storage
U
گنجایش کل مخزن
dead storage
U
گنجایش مرده
field capacity
U
گنجایش زراعی
capacity
U
گنجایش استعداد
capacities
U
گنجایش استعداد
effective storage
U
گنجایش مفید
module
U
حوزه گنجایش
modules
U
حوزه گنجایش
capacities
U
توانایی گنجایش
producing
U
گنجایش تولید
at the top of one's bent
U
تا سرحد گنجایش
basic capacity
U
گنجایش مبنا
basic capacity
U
گنجایش پایه
active storage
U
گنجایش مفید
active capacity
U
گنجایش مفید
bearing capacity
U
گنجایش تحمل
bulk storage
U
انباره پر گنجایش
Let's see how much you can take.
<idiom>
U
ببینیم چند مرد حلاج هستی.
[اصطلاح روزمره]
I'm still not quite sure how good you are.
U
من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
Are you still around?
U
هنوز هستی ؟
[مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
farad
U
واحد گنجایش برق
pulmometer
U
الت سنجش گنجایش شش
capacious
U
گنجایش دار گشاد
useable reservoir storage
U
گنجایش مفید مخزن
tonnage
U
گنجایش کشتی برحسب تن
truckloads
U
به گنجایش یک ماشین باری
expanded , capacity
U
زیاد کردن گنجایش
tankage
U
گنجایش تانک یا مخزن
truckload
U
به گنجایش یک ماشین باری
block coefficient
U
ضریب گنجایش ناو
available storage capacity
U
گنجایش مفید مخزن
to gauge a person
U
گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
I appreciate your concern, but I'm fine.
U
خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
fluid ounce
U
واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
unformatted
U
گنجایش دیسک مغناطیسی پیش از فرمت
fluid ounces
U
واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
pneumatoneter
U
الت سنجش گنجایش تنفس ریه
gauger
U
کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
loads
U
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
load
U
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
vindication
U
اثبات
substantiation
U
اثبات
subantiation
U
اثبات
positiveness
U
اثبات
demonstrations
U
اثبات
verification
U
اثبات
positivity
U
اثبات
show
U
اثبات
showed
U
اثبات
shows
U
اثبات
proving
U
اثبات
demonstration
U
اثبات
agument
U
اثبات
ascertainment
U
اثبات
assertion
U
اثبات
proofs
U
اثبات
proof
U
اثبات
asserting
U
اثبات کردن
asserts
U
اثبات کردن
hold up
<idiom>
U
اثبات حقیقت
burden of proof
U
وفیفه اثبات
proof
U
اثبات
[ریاضی]
asserted
U
اثبات کردن
assert
U
اثبات کردن
proven
U
اثبات شده
documentation
U
اثبات بامدرک
onus probandi
U
بار اثبات
affirmation
U
تصدیق اثبات
ontology probandi
U
بار اثبات
onus of proof
U
بار اثبات
demonstrate
U
اثبات کردن
corroborates
U
اثبات کردن
corroborating
U
اثبات کردن
demonstration
U
اثبات تجربی
substantiate
U
اثبات کردن
substantiated
U
اثبات کردن
proves
U
اثبات کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com