English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
set back <idiom> U عقب تراز زمان بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bubble level U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
spirit level U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
level U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
camper level U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
accumulation time U زمان تحت تعمیر بودن وسیله
awaiting aircraft availability U زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
contours U خطوط تراز یا منحنیهای تراز
storage level U تراز ذخیره تراز مخزن
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. U بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
non uniformal surfacee U سطح نایکنواخت [ذرتی بودن سطح فرش در اثر پرداخت ناموزون اولیه و یا پاخوردگی با گذشت زمان.]
level U تراز کردن تراز
levels U تراز کردن تراز
levelled U تراز کردن تراز
leveled U تراز کردن تراز
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
task U جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
tasks U جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
present U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
presenting U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
presents U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
levelled U تراز
flush U تراز
leveled U هم تراز
flushing U تراز
sites U تراز
balancing U تراز
sited U تراز
flushes U تراز
levelled U هم تراز
quadrant U تراز
level with each other U در یک تراز
level U هم تراز
level U تراز
spirit levels U تراز
levels U هم تراز
spirit level U تراز
levels U تراز
leveled U تراز
levelling straightedge U خط کش تراز
site U تراز
f. with the woll U تراز
balance U تراز
graphical site table U خط کش تراز
yokefellow U هم تراز
bottom level U تراز کف
degenerate U هم تراز
balances U تراز
water level U تراز اب
surface plate U تراز
degenerating U هم تراز
degenerates U هم تراز
degenerated U هم تراز
visible balance U تراز اشکار
spirit levels U تراز حبابدار
equaled U هم تراز کردن
equal U هم تراز کردن
trophic level U تراز خوراکی
balance U تراز همیاری
visible balance U تراز مرئی
level U تراز بنایی
slightest U تراز لاغر
water level observation U بررسی تراز اب
white level U تراز سفید
normal energy level U تراز متعارفی
water level recorder U تراز نگار اب
level to U تراز کردن
water level gage U تراز سنج
builder level U تراز بنایی
equaling U هم تراز کردن
slighted U تراز لاغر
slighted U تراز کردن
resonance state U تراز تشدیدی
slighter U تراز لاغر
slighter U تراز کردن
slightest U تراز کردن
slighting U تراز لاغر
rotational level U تراز چرخشی
leveling U تراز کردن
site scale U طبله تراز
equalled U هم تراز کردن
slighting U تراز کردن
slights U تراز لاغر
slights U تراز کردن
quadrantal U مربوط به تراز
slight U تراز کردن
trial balance U تراز ازمایشی
maximum water level U بیشینه تراز
equalling U هم تراز کردن
equals U هم تراز کردن
ground level U تراز زمین
aligned U هم تراز کردن
balances U تراز همیاری
normal water level U تراز بهنجار اب
slight U تراز لاغر
on a par U دریک تراز
permanent water level U تراز پیوسته اب
platen U میز تراز
position angle U زاویه تراز
power level U تراز توان
storage level U تراز خزانه
gunner's quadrant U تراز ربعی
fermi characteristic energy level U تراز فرمی
balance sheet U تراز نامه
black level U تراز سیاه
justifying U هم تراز کردن
justify U هم تراز کردن
blacker than black U تراز فراسیاه
justifies U هم تراز کردن
builder's level U تراز بنائی
left justified U هم تراز شده از چپ
left justify U هم تراز کردن از چپ
excitation state U تراز تحریک
cash balance U تراز نقدی
exceptional water level U تراز استثنایی اب
align U هم تراز کردن
balance sheets U تراز نامه
fermi level U تراز فرمی
balance of trade U تراز تجاری
ground state U تراز اصلی
abnormal water level تراز استثنائی آب
acceptor level U تراز گیرنده
aligner U هم تراز کننده
aligning edge U لبه هم تراز
allowable level U تراز مجاز
angle of site U زاویه تراز
background level U تراز زمینه
balance coil U پیچک تراز
behinds U عقب تراز
behind U عقب تراز
balances of payments U تراز پرداختها
induction balance U تراز القا
balance of payments U تراز پرداختها
balance of trade U تراز بازرگانی
compensation level U تراز موازنه
level surface U سطح تراز
levels U تراز بنایی
degenerate orbitals U اوربیتالهای هم تراز
contour line U منحنی تراز
contourline U منحنی تراز
levelling staff U شاخص تراز
cross level U تراز کردن
even U تراز مساوی
spirit level U تراز حبابدار
cross level buble U حباب تراز
contour lines U منحنی تراز
levelled U تراز بنایی
elevation quadrant U تراز تیر
elevation quadrant U تراز ربعی
leveled U تراز بنایی
energy level U تراز انرژی
energy level U تراز انژی
aligning U هم تراز کردن
aligns U هم تراز کردن
level buble U حباب تراز
superelevation U تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
gunner's quadrant U دستگاه تراز توپ
planed U سطح تراز مسطح
plane U سطح تراز مسطح
flying levels U افق تراز متحرک
automatic water level recorder U تراز اب نگار خودکار
tilting level U تراز حباب دار
dumpy level U تراز دوربین دار
cross level buble U شیشه حباب تراز
current account balance U تراز حساب جاری
flying levels U خط تراز نقشه برداری
trade balance deficit U کسری تراز تجاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com