English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pitman U عضو گروه کمکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
Other Matches
packs U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
auxiliary storage U حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation U عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary machinery U دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups U گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party U گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing U یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task force U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes U گروه بیشمار گروه
horde U گروه بیشمار گروه
subsidiary U کمکی
secondary U کمکی
ancillary U کمکی
auxiliaries U کمکی
supplementary U کمکی
subsidiaries U کمکی
auxiliary U کمکی
prony motor U موتور کمکی
boostes pump U پمپ کمکی
utilitu program U برنامه کمکی
coprocessor U پردازنده کمکی
booster magneto U دینام کمکی
artificial aids U وسایل کمکی
auxiliary ego U خود کمکی
boostes transformer U ترانسفورماتور کمکی
user interface U میانجی کمکی
relieving tackle U تاکل کمکی
communicating pole U قطب کمکی
accommodator U کارگر کمکی
interpoles U قطبهای کمکی
split pole motor U موتور کمکی
commutating pole U قطب کمکی
operating supplies U مواد کمکی
intermediate grid U شبکه کمکی
by pass valve U شیر کمکی
booster pump U پمپ کمکی
back up frequency U فرکانس کمکی
auxiliaries U امدادی کمکی
auxiliary equipment U وسایل کمکی
auxiliary equipment U وسائل کمکی
auxiliary forces U قوای کمکی
auxiliary forces U نیروی کمکی
auxiliary memory U حافظ کمکی
auxiliary memory U حافظه کمکی
auxiliary operatich U عمل کمکی
auxiliary operation U عمل کمکی
auxiliary U امدادی کمکی
auxiliary rotor U رتور کمکی
auxiliary storage U انبار کمکی
auxiliary storage U انباره کمکی
auxiliary target U هدف کمکی
auxiliary target U نقطه کمکی
auxiliary view U نمای کمکی
auxiliary landing field U فرودگاه کمکی
auxiliary charger U شارژکننده کمکی
reserve accumulator U انباره کمکی
remedial measure U اندازه کمکی
slack variable U متغیر کمکی
dummy antenna U انتن کمکی
artificial antenna U انتن کمکی
auxiliary electrode U الکترود کمکی
auxiliary base line U باز کمکی
auxiliary equipment U تجهیزات کمکی
accessory U لوازم کمکی
relieving arch U طاق کمکی
interpole U قطب کمکی
sabot U خرج کمکی
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
igniter pad U کیسه خرج کمکی
will U فعل کمکی "خواهم "
guiding U عضلات کمکی مجاور
sabot U خرج موشکی کمکی
aided U کمک وسایل کمکی
navigational grid U شبکه کمکی ناوبری
mace utilities U برنامه کمکی میس
aid U کمک وسایل کمکی
lee helm U سکان کمکی ناو
layshaft U محور دندانه کمکی
aiding U کمک وسایل کمکی
kedge anchor U لنگر کمکی ناو
norton utilities U برنامههای کمکی نورتن
interpole motor U موتور با قطب کمکی
willed U فعل کمکی "خواهم "
wills U فعل کمکی "خواهم "
dozzle U مخزن کمکی تغذیه
astrocyteo U نوعی یاخته کمکی
downloading utility U برنامه کمکی استقرار
commutating pole converter U تبدیل گر قطب کمکی
visual aids U ابزارهای کمکی دیداری
table utility U برنامه کمکی جدولی
accessory cells یاخته های کمکی
afforce U نیروی کمکی فرستادن به
auxiliary control surfaces U سطوح فرامین کمکی
I can't help it. <idiom> U من نمیتونم کمکی کنم.
back end processor U پردازنده کمکی تک منظوره
undelete utility U برنامه کمکی احیاء
backup utility U برنامه کمکی پشتیبان
auxiliary flight surfaces U سطوح پرواز کمکی
auxiliary power unit U واحد قدرت کمکی
I'm really not responsible for it. <idiom> U من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
audiovisual aids U ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
boot U پوشش کمکی روی سم اسب
I'm glad I could help. U خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
build-ups U نیروی کمکی تقویت نیروها
file conversion utility U برنامه کمکی تبدیل فایل
file transfer utility U برنامه کمکی انتقال فایل
frapping lines U طناب تعادل کمکی ناو
ingot feeder head U مخزن کمکی تغذیه شمش
build up U نیروی کمکی تقویت نیروها
build-up U نیروی کمکی تقویت نیروها
document comparison utility U برنامه کمکی مقایسه مدارک
communicating pole winding U سیم پیچی قطب کمکی
outline utility U برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
My hands are tied. <idiom> U نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
banderillero U عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
file compression utility U برنامه کمکی فشرده کردن فایل
bowsight U وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
screen saver utility U برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
pickup man U اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
baby siphon U سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
air traffic control radar system U راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
help U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
help U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helped U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
drum sorting U مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
helped U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helps U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helps U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
comment U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commented U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commenting U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commoners U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
common U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
augmentation U افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
commonest U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
context sensitive help key U کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
heading select feature U عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
compound helicopter U هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
transaction trailing U ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. U تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
blue key U نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
admixtures U موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
finds U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
escape character U ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
f key U برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
font da/mover U یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
paradrag drop U سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
companies U گروه
bunched U گروه
gangs U گروه
bunch U گروه
bevy U گروه
company U گروه
crowd U گروه
platoon U گروه
ensigns U گروه
special interest group U گروه
assembly U گروه
thronged U گروه
group U گروه
lot U گروه
parcel U گروه
parcels U گروه
cohorts U گروه
cohort U گروه
gang U گروه
bunches U گروه
congregation U گروه
congregations U گروه
sets U گروه
attack group U گروه تک
setting up U گروه
covey U گروه
many U گروه
concourse U گروه
concourses U گروه
herds U گروه
multitude U گروه
multitudes U گروه
herding U گروه
herded U گروه
squads U گروه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com