Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
viscus
U
عضوی که دراحشاء واقع شده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
organic
U
عضوی
memberless
U
بی عضوی
dyadic unit
U
واحد دو عضوی
dysarthria
U
نارساگویی عضوی
dyad
U
گروه دو عضوی
diad
U
گروه دو عضوی
organic sensations
U
احساسهای عضوی
organicism
U
عضوی نگری
inorganic
U
غیر عضوی
organic disorder
U
اختلال عضوی
organic set
U
امایه عضوی
monoplegia
U
فلج یک عضوی
six membered ring
U
حلقه شش عضوی
octamerous
U
هشت عضوی
organic deafness
U
کری عضوی
ablation
U
قطع عضوی از بدن
psychalgia
U
درد غیر عضوی
struma
U
اتساع و گشادشدن هر عضوی
maims
U
اختلال یا از کارافتادگی عضوی
maimed
U
اختلال یا از کارافتادگی عضوی
maiming
U
اختلال یا از کارافتادگی عضوی
maim
U
اختلال یا از کارافتادگی عضوی
amputation
U
قطع عضوی از بدن
brachium
U
هر عضوی شبیه بازو
organic psychosis
U
روان پریشی عضوی
organic mental disorder
U
اختلال روانی عضوی
hypertrophy
U
بزرگ شدن عضوی بیش از حد لزوم
tranillumination
U
انقال نور از خلال عضوی بعضو دیگری
emphysema
U
اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا باد
play footsie
<idiom>
U
از زیرمیز با پا عضوی از بدن شخص مقابل را لمس کردن
Internet
U
انجمنی که عضوی از IAB است و استانداردهای اینترنت را تشخیص میدهد
prolotherapy
U
اصلاح وتر یا عضوی بوسیله کاهش رویش وتکثیر سلولی
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
Internet
U
انجمنی که عضوی از IAB است و استانداردهای جدید اینترنت را پیش از اینکه به IETF مراجعه کنند بررسی میکند
qyaternary
U
چهار واحدی چهار عضوی
in reality
U
در واقع
bestead
U
واقع
situate
U
واقع در
situated or situate
U
واقع
situates
U
واقع در
As it were
U
در واقع
situating
U
واقع در
post mortem
U
پس از واقع
postmortem
U
پس از واقع
indeed
U
در واقع
substantially
U
در واقع
realist
U
واقع بین
realistically
U
واقع بین
realistically
U
واقع گرایانه
subjacent
U
واقع در زیر
lied
U
واقع شدن
trumped up
U
خلاف واقع
lies
U
واقع شدن
vertical
U
واقع در نوک
covenants
U
واقع شود
situated or situate
U
واقع شده
alpha lyrae
U
نسر واقع
realistic
U
واقع گرایانه
realistic
U
واقع بین
realist
U
واقع گرا
realists
U
واقع بین
realists
U
واقع گرا
untrue
U
خلاف واقع
mean
U
واقع دروسط
meaner
U
واقع دروسط
lumbar
U
واقع در کمر
meanest
U
واقع دروسط
sublunar
U
واقع در زیرقمر
trumped-up
U
خلاف واقع
lie
U
واقع شدن
covenant
U
واقع شود
sinisteral
U
واقع درسمت چپ
hypodermal
U
واقع در زیرپوست
objectivity
U
واقع بینی
realism
U
واقع بینی
set
U
واقع شده
dichasial
U
واقع در دو طرف
haemal
U
واقع درسوی دل
realism
U
واقع گرائی
postern
U
واقع درعقب
realism
U
واقع گرایی
precordial
U
واقع در پیش دل
flight from reality
U
واقع گریزی
extreme position
U
واقع درمنتهاالیه
procephalic
U
واقع در جلو سر
sets
U
واقع شده
sincipital
U
واقع در جلوی سر
axile
U
واقع درمحور
simultaneous with each other
U
با هم واقع شونده
shipside
U
واقع در کنارکشتی
dereism
U
واقع گریزی
osculant
U
واقع شونده
capsulate
U
واقع درکپسول
it lies on the east of
U
در خاور واقع
initiatory
U
واقع در اول
centric
U
واقع درمرکز
setting up
U
واقع شده
extraception
U
واقع نگری
transpontine
U
واقع در انسوی پل
to take place
U
واقع شدن
hinders
U
واقع درعقب
hindering
U
واقع درعقب
vanward
U
واقع درجلو
hindered
U
واقع درعقب
nether
U
واقع در پایین
vega
U
نسر واقع
intradermal
U
واقع در زیرپوست
intradermic
U
واقع در زیرپوست
located inside
U
تو واقع شده
intramontane
U
واقع در کوهستان
intralogical
U
واقع در حدودمنطق
limitrophe
U
واقع در مرز
life like
U
واقع نما
situated
U
واقع در جایگزین
yonder
U
واقع درانجا
to come to pass
U
واقع شدن
take place
U
واقع شدن
nether
U
واقع در زیر
occur
U
واقع شدن
initialed
U
واقع در اغاز
initialing
U
واقع در اغاز
initialled
U
واقع در اغاز
initialling
U
واقع در اغاز
initials
U
واقع در اغاز
situated
U
واقع شده در
occurs
U
واقع شدن
occurring
U
واقع شدن
hinder
U
واقع درعقب
down-to-earth
U
واقع بین
occurred
U
واقع شدن
down to earth
U
واقع بین
initial
U
واقع در اغاز
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
superjacent
U
واقع درفوق
onshore
U
واقع در ساحل
pragmatics
U
فعال واقع بین
pantropical
U
واقع در مناطق حاره
right-hand
U
واقع در دست راست
first world
U
واقع دراروپای غربی
it never occurred again
U
دیگر واقع نشد
laterad
U
واقع درخط افقی
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
postcardinal
U
واقع در پشت قلب
haemal
U
واقع درسوی چپ سینه
half way
U
واقع در نیمه راه
intratelluric
U
واقع در درون زمین
interaxial
U
واقع در میان دو کوه
hypogastric
U
واقع در زیر شکم
hypogeal
U
واقع در شکم خاک
hypogeous
U
واقع در شکم خاک
hypogynous
U
واقع در زیر تخمدان
pantropic
U
واقع در مناطق حاره
lobar
U
واقع در قسمتهای ریه
interamnian
U
واقع در میان دو رودخانه
middlemost
U
واقع در عین وسط
midmost
U
واقع در عین وسط
intermural
U
واقع در میان دیوارها
intervertebral
U
واقع در میان مهره ها
left-hand
U
واقع در سمت چپی
interplanetary
U
واقع در بین سیارات
midship
U
واقع درمیان کشتی
interurban
U
واقع در میان شهرها
moral realism
U
واقع نگری اخلاقی
interscapular
U
واقع در میان دو کتف
intertribal
U
واقع در میان قبیله ها
interseptal
U
واقع در میان جدارها
interseptal
U
واقع در میان پره ها
mid most
U
واقع در عین وسط
intra uterine
U
واقع در درون زهدان
intracellular
U
واقع در درون سلول
interaxal
U
واقع در میان دو کوه
to keep one's feet on the ground
<idiom>
U
واقع بین ماندن
intercellular
U
واقع در میان یاخته ها
interfacial
U
واقع در میان دورو
intercensal
U
واقع در میان دو سرشماری
intercililary
U
واقع در میان ابروها
intercolumnar
U
واقع در میان دو ستون
interdental
U
واقع در میان دو دندان
interdigital
U
واقع در میان انگشتان
interdigitate
U
واقع در میان انگشتان
interjacent
U
در میان واقع شونده
intermaxillary
U
واقع در میان ارواره ها
intermontane
U
واقع در میان دو کوه
intermundane
U
واقع در میان دو جهان
nodal
U
واقع درنزدیک گره
ultramarine
U
واقع در انسوی دریا
sublunary
U
واقع در زیر ماه
above
U
مافوق واقع دربالا
mural
U
واقع برروی دیوار
murals
U
واقع برروی دیوار
work
U
موثر واقع شدن
worked
U
موثر واقع شدن
sublingual
U
واقع درزیر زبان
nocturnal
U
واقع شونده درشب
pragmatic
U
فعال واقع بین
subsolar
U
واقع در نواحی گرمسیر
interstellar
U
واقع در میان ستارگان
alpine
U
واقع در ارتفاع زیاد
avail
U
دردسترس واقع شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com