English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
myocardium U عضله قلب میان دل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
evertor U عضله برون گرداننده عضله راجعه
retentor U عضله نگاهدارنده عضله ماسکه
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
intervenient U در میان اینده واقع در میان
futtock U میان چوب میان تیر
muscle U عضله
muscles U عضله
thews U عضله
triceps U عضله سه سر
bender U عضله خم کننده
sweeney U فلج عضله
smooth muscule U عضله صاف
splenius U عضله محرکه
tic U پرش عضله
stabilizer muscule U عضله نگاهدارنده
myalgia U درد عضله
sweeny U فلج عضله
tensor U عضله ممدده
myograph U عضله نگار
trapezius U عضله ذوذنقه
myography U عضله نگاری
sartorius U عضله خیاطه
pronator U عضله مکبه
benders U عضله خم کننده
orbicular muscle U عضله باسطه
biceps U عضله دوسر
cramp U گرفتگی عضله
humerus U استخوان عضله
ciliary muscle U عضله مژگانی
flexor U عضله تاکننده
transverse U عضله مستعرضه
flexor U عضله خم کننده
extensor U عضله بازکننده
humeruses U استخوان عضله
adducent muscle U عضله مقربه
agonist muscle U عضله موافق
ejaculator U عضله انزال
humeri U استخوان عضله
protractor U عضله ممدده
antagonist U عضله مخالف
tics U پرش عضله
cramps U گرفتگی عضله
protractors U عضله ممدده
antagonists U عضله مخالف
sphincter U عضله تنگ کننده
archer's paralysis U گرفتگی عضله کمانگیر
complexus U عضله پهن گردن
adductor U عضله نزدیک کننده
stabilizer muscule U عضله ثابت کننده
crick U انقباض عضله پیداکردن
calf machine U دستگاه پرورش عضله
myosin U پروتئین اساسی عضله
relax U ازاد و شل شدن عضله ها
relaxes U ازاد و شل شدن عضله ها
relaxing U ازاد و شل شدن عضله ها
supinator muscle U عضله برون گردان
psoas U عضله قطن پیسواس
pulled muscle U عضله کشیده شده
injured muscle U عضله اسیب دیده
tonus U کشیدگی طبیعی عضله
abductors U عضله دور کننده
lobes U بخشی از عضله یا مغز
supinator U عضله مدیره بخارج
tonicity U کشیدگی طبیعی عضله
lobe U بخشی از عضله یا مغز
tonus U خاصیت انقباض عضله
abductor U عضله دور کننده
crimp U پیچش وانقباض عضله درخواب
hamstring pull U کشیدگی عضله پشت ران
crimped U پیچش وانقباض عضله درخواب
crimps U پیچش وانقباض عضله درخواب
epicardium U قسمت خارجی عضله قلب
external rectus U عضله مستقیم برون چشمی
levator U عضله بالابر ماهیچهای که عضو را بالامیبرد
masseter U ماهیچه مخصوص جویدن عضله مضغ
d. muscle U ماهیچه سه گوش شانه عضله دالی
cramp in the calf U گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
myoglobin U پروتئینی محتوی اهن قرمزدر عضله
charley horse [American] [colloquial] U گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
isokinetic exercise U تقویت عضله ها به کمک وسایل مقاومتی
cramp in the leg U گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
systremma [leg cramps] U گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
charleyhorse [American] [colloquial] U گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
tone U کشیدگی طبیعی عضله حال و هوا
tones U کشیدگی طبیعی عضله حال و هوا
fasciculus U دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicle U دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicule U دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
isotonic exercise U تقویت عضله ها به کمک وسایل مقاومتی محرک
stapedial U وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
charly horse U کشیدگی یا گرفتگی عضله ران کشتی گیر
iron boot U کفش اهنی تمرینی برای تقویت عضله پا
gluteus U یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
myocarditis U اماس ماهیچه قلب ورم عضله قلب
in the midden of U در میان
middle U میان
half back U میان
middles U میان
middle part U میان
between U میان
intershoot U در میان
in our midst U در میان ما
into U در میان
among U میان
center U میان
mesocarp U میان بر
mean line U خط میان
mean water U میان اب
amid U در میان
through U از میان
amongst U در میان
overthwart U از میان
staggers U یک در میان
omphalos U میان
thru U از میان
shortcut U میان بر
per U از میان
cross country U میان بر
middling U میان
crosscut U میان بر
waistline U میان
centered U میان
centers U میان
waist U میان
waists U میان
midrib U رگ میان
diameters U میان بر
diameter U میان بر
mongst U میان
centred U میان
staggering U یک در میان
stagger U یک در میان
centre U میان
waistlines U میان
inter vivos U در میان زنده ها
among each other <adv.> U میان خودشان
intercurrent U در میان اینده
intercurreace U در میان امدن
intercellular U میان یاختهای
hollow <adj.> U میان تهی
inter se U میان خودشان
inter nos U در میان خودمان
duramen U میان درخت
double space U یک سطر در میان
diaphrgam U میان پرده
decussate U یکی در میان
floret of the disk U گلچه میان
half back U میان بازی کن
cut of a corner U میان بر کردن
cut across U میان بر کردن
cutoff U راه میان بر
halfback U میان بازیکن
halt back U میان بازی کن
middleware U میان افزار
centration U میان گرایی
heartwood U میان چوب
heart wood U میان چوب
entracte U میان پرده
midsection U میان بخش
midrib U رگ میان برگ
midrange U میان دامنه
middleweight U میان وزن
midmost U میان ترین
middlemost U میان ترین
middle weight U میان وزن
middle sized U میان اندازه
middle finger U انگشت میان
midcourse U میان راه
midbrain U میان مغز
midships U در میان کشتی
With a slender waist. U میان با ریک
parenthetical U میان دو کمانک
slim jim U لاغر میان
shortcut U میان برکردن
shortcut U راه میان بر
short circuiting U میان بر زدن
the means and the extremes U دو میان و دو کرانه
to cut off a corner U میان برکردن
to gird up one's loins U میان بستن
to make mincemeat of U از میان بردن
osculant U در میان چندچیز
triple space U دو سطر در میان
extra-mural U میان دانشگاهی
staggered riveting U پرچکاری یک در میان
high-pitched U میان فراز
mesothorax U میان سیه
mesosphere U میان- سپهر
mesosphere U میان کره
internode U میان گره
intermural U میان دیواری
intermontane U میان کوه
interlucent U میان تاب
interlocate U در میان گذاردن
interlay U در میان گذاردن
interjectory U در میان انداخته
interjectory U در میان اورده
interjacency U وقوع در میان
interjacency U میان بودن
intergroup U میان گروهی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com