English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disaffiliation U عدم همکاری
incoordination U عدم همکاری
noncooperation U عدم همکاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
solidarity U همکاری همبستگی
competition U همکاری
competitions U همکاری
contribution U هم بخشی همکاری وکمک
contributions U هم بخشی همکاری وکمک
assist U یاور همکاری
assisted U یاور همکاری
assisting U یاور همکاری
assists U یاور همکاری
internationalism U روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
dissociate U قطع همکاری وشرکت
dissociates U قطع همکاری وشرکت
dissociating U قطع همکاری وشرکت
contribute U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributing U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
disassociate U همکاری نکردن
disassociated U همکاری نکردن
disassociates U همکاری نکردن
disassociating U همکاری نکردن
collaboration U همکاری
teamwork U روح همکاری
abasia U عدم همکاری عضلات محرکه
antagonistic cooperation U همکاری ناساز
bank giro U همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
close controlled U همکاری نزدیک
close coordination U همکاری نزدیک
coact U همکاری کردن
coaction U عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
community relations U روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
consolidation psychological operation U عملیات روانی برای جلب همکاری مردم
cooperation U همکاری تشریک مساعی
cooperation U همکاری
cooperator U همکاری کننده
disaffiliate U همکاری نکردن
disaffiliate U به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
disassociation U عدم یا فسخ همکاری
european monetary agreement U موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
european unclear a energy agency U اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
incoordinate U فاقد حس همکاری
interoperability U قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
logroll U همکاری کردن
logrolling U همکاری متقابل
mutualism U اصول همکاری
organization for economic co opration U سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
organization for european economic coopr U سازمان همکاری اقتصادی اروپا
pan american union U سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
pull together U همکاری کردن
synergetic U دارای اشتراک مساعی همکاری کننده
synergism U همکاری
synergistic U مربوط به همکاری
synergistic U همکاری کننده
synergy U همکاری یاری
cahoots U همکاری
gung-ho U آمادهی همکاری و عمل
co-operate U همکاری
handle with kid gloves <idiom> U باکسی همکاری دقیق داشتن
keep someone on <idiom> U اجازه همکاری دادن
take on <idiom> U شروع به همکاری
take turns <idiom> U انجام کاری با همکاری یکدیگر
to distance [dissociate] oneself from U دوری [قطع همکاری] کردن از
to dissociate [disassociate] oneself from somebody [something] U از کسی [چیزی] دوری [قطع همکاری] کردن
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
to opt out [of something] U تصمیم گرفتن که کاری را انجام ندهند یا همکاری نکنند
to opt in [something] U تصمیم گرفتن که کاری را انجام بدهند یا همکاری بکنند
backstabber U خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
co-operation U همکاری مشترک
collaboration U همکاری مشترک
cooperation U همکاری مشترک
cooperative work U همکاری مشترک
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com