English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rational number U عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Hear hear! U صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
rollover U صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
righting U صحیح
righted U صحیح
right U صحیح
valid U صحیح
simon pure U صحیح
good U صحیح
accurate U صحیح
correcting U صحیح
corrects U صحیح
true <adj.> U صحیح
real <adj.> U صحیح
correct U صحیح
proper <adj.> U صحیح
correct <adj.> U صحیح
accurate [correct] <adj.> U صحیح
exact <adj.> U صحیح
integer U صحیح
authentical U صحیح
Quite [so] ! U صحیح!
authentic U صحیح
exacted U صحیح
exacts U صحیح
in order U صحیح
i see U ها! صحیح !
proper U صحیح
all right U صحیح
exact U صحیح
integral U صحیح
well advised U صحیح
judiciously U صحیح
fea U صحیح
indecorous U نا صحیح
integers U صحیح
safe and sound U صحیح وتندرست
righting U درست صحیح
homozygote U صحیح النسب
authentic document U سند صحیح
right you are U صحیح است
exacts U صحیح عین
integer U عدد صحیح
that is right U صحیح است
incorrupt U صحیح و بی عیب
integer number U عدد صحیح
duly <adv.> U بطور صحیح
integral number U عدد صحیح
integer variable U متغیر صحیح
drilled U روش صحیح
right U درست صحیح
drills U روش صحیح
indue order U به ترتیب صحیح
truest U خالصانه صحیح
true U خالصانه صحیح
truer U خالصانه صحیح
ok U صحیح است
eugenic U صحیح النسب
drill U روش صحیح
rightly U بطور صحیح
whole number U عدد صحیح
exact U صحیح عین
right U به طور صحیح حق
affirmative U صحیح است
to be proper for U صحیح بودن
exacted U صحیح عین
proper fraction U کسر صحیح
righting U به طور صحیح حق
genuine tradition U حدیث صحیح
righted U به طور صحیح حق
righted U درست صحیح
whole numbers U عدد صحیح
tidily <adv.> U بطور صحیح
up front <idiom> U روراست ،صحیح
integers U عدد صحیح
correctly <adv.> U بصورت صحیح
aright <adv.> U بصورت صحیح
rightly <adv.> U بطور صحیح
A correct answer. U جواب صحیح
considered U با اندیشه صحیح
the ticket U کار صحیح
rightfully <adv.> U بصورت صحیح
okay U صحیح است
properly <adv.> U بصورت صحیح
justly <adv.> U بصورت صحیح
duly <adv.> U بصورت صحیح
true complement U مکمل صحیح
neatly <adv.> U بطور صحیح
rightfully <adv.> U بطور صحیح
properly <adv.> U بطور صحیح
spot-on U دقیقا صحیح
tidily <adv.> U بصورت صحیح
orderly <adv.> U بصورت صحیح
rightly <adv.> U بصورت صحیح
roundest U عدد صحیح
round U عدد صحیح
valid contract U عقد صحیح
valid transaction U معامله صحیح
neatly <adv.> U بصورت صحیح
justly <adv.> U بطور صحیح
aright <adv.> U بطور صحیح
orderly <adv.> U بطور صحیح
correctly <adv.> U بطور صحیح
integer programming U برنامه سازی صحیح
authority U منبع صحیح و موثق
due process of the law U تشریفات صحیح قانونی
safes U صحیح اطمینان بخش
safe U صحیح اطمینان بخش
cardinals U عدد صحیح مثبت
safer U صحیح اطمینان بخش
azimuth fine adjustment تنظیم قوس صحیح
correctly U بطور درست و صحیح
safest U صحیح اطمینان بخش
common sense U قضاوت صحیح حس عام
wrong U پیام صحیح نیست
wrongs U پیام صحیح نیست
In perfect condition (shape). U کاملا" صحیح وسالم
wronging U پیام صحیح نیست
half integer number U عدد نیم صحیح
levelheaded U دارای قضاوت صحیح
cardinal U عدد صحیح مثبت
to do right U کار صحیح کردن
compos mentis U دارای مشاعر صحیح
apply a correct holt U اجرای فن صحیح کشتی
right oh! U صحیح است بچشم
whole number U عدد صحیح [ریاضی]
systemoless U فاقد سیستم صحیح
correctly <adv.> U بطور درست و صحیح
aright <adv.> U بطور درست و صحیح
characters U عدد صحیح خصوصیت
character U عدد صحیح خصوصیت
rightfully <adv.> U بطور درست و صحیح
counting numbers U اعدد صحیح [ریاضی]
properly <adv.> U بطور درست و صحیح
justly <adv.> U بطور درست و صحیح
out in left field <idiom> U از جواب صحیح دورشدن
duly <adv.> U بطور درست و صحیح
integer U عدد صحیح [ریاضی]
rightly <adv.> U بطور درست و صحیح
hit the nail on the head <idiom> U یافتن انتخاب صحیح
whole numbers U اعدد صحیح [ریاضی]
soundly U بطور صحیح و سالم
impolitic U مخالف رویه صحیح
rounded U بصورت عدد صحیح
positive integer U عدد صحیح مثبت
off U بیموقع غیر صحیح
misinformed U اطلاع غیر صحیح دادن
misinforming U اطلاع غیر صحیح دادن
terminating decimal U کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
proper decimal fraction U کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
integer programming U برنامه ریزی عدد صحیح
misinform U اطلاع غیر صحیح دادن
misinforms U اطلاع غیر صحیح دادن
slugfest U بوکس بدون تاکتیک صحیح
the right way to do a thing U صحیح برای کردن کاری
alright U بسیار خوب صحیح است
purism U افراط در استعمال صحیح الفاظ
legitimately U به طور مشروع یا قانونی صحیح
grammar U قوانین استفاده صحیح از زمان
grammars U قوانین استفاده صحیح از زمان
come to one's senses <idiom> U شروع به فکر صحیح کردن
unsigned integer U عدد صحیح بدون علامت
positive integer U عدد صحیح مثبت [ریاضی]
sounding in damages U دعوی خسارت صحیح و محکم
keep time <idiom> U زمان صحیح رانشان دادن
It is improper to go there uninvited. U ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
radix U عدد نشان دهنده اعشار صحیح
authentication U اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
What you say is true in a sense . U گفته شما به معنایی صحیح است
authenticating U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
Lets suppose the news is true . U حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
integers U دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
authenticates U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticated U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
purists U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purist U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
integer U دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
authenticate U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
euthenics U مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
model geometric U نمایش کامل سه بعدی یا دوبعدی صحیح هندسی از یک شکل
According to his own lights , he was doing nothing wrong at all. U آن طور که عقلش قد می داد اعمالش صحیح بنظرش می آمد
real time U ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
omnia pressumuntur solemniter U اصل بر صحیح انجام شدن همه اعمال است
check U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
checked U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
checks U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
balance U مدار الکتریکی که یک بار صحیح را روی خط ارتباطی قرار میدهد.
balances U مدار الکتریکی که یک بار صحیح را روی خط ارتباطی قرار میدهد.
Queen's English [King's English] <idiom> U [انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
time U انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
fallacy of composition U استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
deceleration time U زمانی که بازوی دستیابی پس از حرکت به محل صحیح دیسک سخت متوقف میشود
times U انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
timed U انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
gunner's rule U روش تخمین مسافت صحیح در تیراندازی با تیربار یاتفنگ بدون عقب نشینی
control unit U قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
addressable U ترمینالی که دادهای را می پذیرد که آدرس صحیح و شماره شناسایی در ابتدای پیام داشته باشد
two phase commit U ن میشود که هر مرححله تراکنش صحیح است و معتبر , پیش از برخورد با تغییرات پایگاه داده ها
integer U گونه سریع تر BASIC که فقط از ریاضیات صحیح استفاده میکند و عدد کسری نمیپذیرد
integers U گونه سریع تر BASIC که فقط از ریاضیات صحیح استفاده میکند و عدد کسری نمیپذیرد
maintenance U بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com