Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mutatis mutandis
U
عبارت لاتینی به معنی تغییرات لازم را انجام دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
verbalism
U
عبارت بی معنی پرحرفی
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
signifying
U
معنی دادن معنی بخشیدن
signify
U
معنی دادن معنی بخشیدن
signifies
U
معنی دادن معنی بخشیدن
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
branch
U
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branches
U
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
operates
U
کل زمان لازم برای انجام یک کار
operated
U
کل زمان لازم برای انجام یک کار
operate
U
کل زمان لازم برای انجام یک کار
austempering
U
تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
res ipsa loquitur
U
این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
aircraft role equipment
U
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft mission equipment
U
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
cycle time
U
مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
add
U
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adds
U
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adding
U
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
duration
U
براوردی از زمان لازم جهت انجام یک فعالیت
IF statement
U
عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
IF statement
U
عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
unmodified instruction
U
دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
size
U
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
sizes
U
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
continues
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
revolutionised
U
تغییرات اساسی دادن
revolutionized
U
تغییرات اساسی دادن
innovate
U
تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovated
U
تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovates
U
تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionises
U
تغییرات اساسی دادن
revolutionising
U
تغییرات اساسی دادن
innovating
U
تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionize
U
تغییرات اساسی دادن
revolutionizing
U
تغییرات اساسی دادن
revolutionizes
U
تغییرات اساسی دادن
languages
U
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
language
U
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
jcl
U
دستوری که مشخصات را شرح میدهد و نیز منابع لازم برای انجام کار توسط کامپیوتر
mission , oriented
U
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
reshuffling
U
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles
U
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle
U
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled
U
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed
U
چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
purported
U
معنی دادن
intending
U
معنی دادن
intends
U
معنی دادن
purports
U
معنی دادن
purporting
U
معنی دادن
intend
U
معنی دادن
to bear a meaning
U
معنی دادن
purport
U
معنی دادن
universal
U
مدار مجتمع مجزا که تمام عملیات سری به موازی و واسط را انجام میدهد که بین کامپیوتر و خط وط ارسال لازم است
meaner
U
معنی دادن میانگین
mean
U
معدل معنی دادن
meanest
U
معدل معنی دادن
mean
U
معنی دادن میانگین
intimating
U
معنی دادن گفتن
intimates
U
معنی دادن گفتن
intimate
U
معنی دادن گفتن
meanest
U
معنی دادن میانگین
meaner
U
معدل معنی دادن
intimated
U
معنی دادن گفتن
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
denoted
U
علامت بودن معنی دادن
denotes
U
علامت بودن معنی دادن
denote
U
علامت بودن معنی دادن
To make the necessary arrangements.
U
ترتیبات لازم را دادن
good offices
U
عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
operation
U
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
naive user
U
شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
latinate
U
لاتینی
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
latine
U
بزبان لاتینی
latinize
U
لاتینی کردن
outdo
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
textualism
U
اهمیت دادن به لفظ یا معنی فاهر انتقاد لفظی
latinism
U
تعبیر یا اصطلاح لاتینی
completed
U
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
complete
U
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completes
U
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completing
U
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
algebra
U
ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
ad
U
حرف اضافه لاتینی بمعنی
ads
U
حرف اضافه لاتینی بمعنی
overexpose
U
بیش از اندازه لازم در معرض نورو غیره قرار دادن
zero compression
U
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
pit board
U
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
orbital injection
U
دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
search and replace
U
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
abs
U
پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
latinity
U
شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
acceptation
U
قبول معنی عرف معنی مصطلح
AC
U
و نیز پسوندی است لاتینی یا یونانی معادل -ieمانند
effectuate
U
انجام دادن صورت دادن
incremental computer
U
وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
fulfil
U
انجام دادن
actualise
[British]
U
انجام دادن
fulfills
U
انجام دادن
pay
U
انجام دادن
to bring to effect
U
انجام دادن
administer
انجام دادن
fulfilled
U
انجام دادن
performs
U
انجام دادن
make a reality
U
انجام دادن
fulfilling
U
انجام دادن
char
U
انجام دادن
fulfils
U
انجام دادن
implement
U
انجام دادن
put ineffect
U
انجام دادن
make something happen
U
انجام دادن
carry into effect
U
انجام دادن
to do a thing the right way
U
انجام دادن
chars
U
انجام دادن
bring into being
U
انجام دادن
put into practice
U
انجام دادن
fulfill
[American]
U
انجام دادن
to carry into execution
U
انجام دادن
charring
U
انجام دادن
to carry through
U
انجام دادن
actualize
U
انجام دادن
accomplish
U
انجام دادن
bring inbeing
U
انجام دادن
carry out
U
انجام دادن
execute
U
انجام دادن
carry ineffect
U
انجام دادن
put into effect
U
انجام دادن
fulfill
U
انجام دادن
put on
U
انجام دادن
coverings
U
انجام دادن
effect
U
انجام دادن
covers
U
انجام دادن
do up
U
انجام دادن
to make good
U
انجام دادن
effected
U
انجام دادن
effecting
U
انجام دادن
accomplishing
U
انجام دادن
accomplishes
U
انجام دادن
accomplish
U
انجام دادن
parform
U
انجام دادن
fulfit
U
انجام دادن
furnishing
U
انجام دادن
furnishes
U
انجام دادن
furnish
U
انجام دادن
chare
U
انجام دادن
to go through
U
انجام دادن
carry out
U
انجام دادن
make out
<idiom>
U
انجام دادن
implemented
U
انجام دادن
stand to
U
انجام دادن
implements
U
انجام دادن
to bring to an issve
U
انجام دادن
paying
U
انجام دادن
performed
U
انجام دادن
perform
U
انجام دادن
implement
U
انجام دادن
implementing
U
انجام دادن
go through
U
انجام دادن
to put through
U
انجام دادن
to follow out
U
انجام دادن
put inpractice
U
انجام دادن
pays
U
انجام دادن
cover
U
انجام دادن
lurk
U
در خفا انجام دادن
redo
U
دوباره انجام دادن
redid
U
دوباره انجام دادن
overdid
U
بیش از حد انجام دادن
redoes
U
دوباره انجام دادن
redoing
U
دوباره انجام دادن
redone
U
دوباره انجام دادن
solemnize
U
باتشریفات انجام دادن
serve
U
خدمت انجام دادن
served
U
خدمت انجام دادن
serves
U
خدمت انجام دادن
dash
U
بسرعت انجام دادن
dashed
U
بسرعت انجام دادن
dashes
U
بسرعت انجام دادن
to bring through
U
خوب انجام دادن
to a one's object
U
مقصودخودرا انجام دادن
lurked
U
در خفا انجام دادن
lurking
U
در خفا انجام دادن
lurks
U
در خفا انجام دادن
manipulate
U
با دست انجام دادن
To carry out to the letter . To do something very meticulously .
U
موبه مو انجام دادن
overdo
U
بیش از حد انجام دادن
overdoes
U
بیش از حد انجام دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com