English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
demurrer U عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pleas U دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
relicta verificatione U تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
plea U دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
particulars U دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
plea of tender U اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
injunctions U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunction U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
tender U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tenderest U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
rejoinder U پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
rejoinders U پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
You scratch my back and Ill scratch yours. <proverb> U خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
pleadings U افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
it confirms my statements U موید افهارات من است
dying declarations U افهارات پیش از فوت
enfant terrible U کسی که با افهارات بی جاوکارهای بی موردموجب تصدیع خاطرگردد
enfants terribles U کسی که با افهارات بی جاوکارهای بی موردموجب تصدیع خاطرگردد
search and replace U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
prevarication U ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
location audit U تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
certifying U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
petitioners U خواهان
candidates U خواهان
fondest U خواهان
pursuer U خواهان
demandant U خواهان
candidate U خواهان
actor U خواهان
actors U خواهان
pursuers U خواهان
fond U خواهان
wishful U خواهان
fonder U خواهان
petitioner U خواهان
plaintiffs U خواهان
complainant U خواهان
desirous U خواهان
complainants U خواهان
plaintiff U خواهان
plaintiff U خواهان [قانون]
complainant [British E] U خواهان [قانون]
plaintiff and defendant U خواهان وخوانده
pursuer [Scottish English] U خواهان [قانون]
claimant [arbitration proceedings] U خواهان [قانون]
petitioner [divorce proceedings] U خواهان [قانون]
willing U حاضر خواهان
studious U مشتاق خواهان
libellant U دادخواست دهنده خواهان
libelant U دادخواست دهنده خواهان
surrebutter U اخرین پاسخ خواهان
secta U ادله خواهان دعوی
suppliant U خواهان دعوی اعاده تصرف
libllant U خواهان یا شاکی دعوی افترا
non suit U ترک دعوی به وسیله خواهان
lonely hearts U اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
replication U جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
defendants U خوانده
respondents U خوانده
defendant U خوانده
respondent U خوانده
trespassing U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassed U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
peremptory undertaking U تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
trespass U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespasses U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
foster son U پسر خوانده
foster parents U والدین خوانده
stepsons U فرزند خوانده
respondent in court of cassation U فرجام خوانده
bidden guest U مهمان خوانده
adopted child U فرزند خوانده
blood brothers U برادر خوانده
unread U خوانده نشده
stepdaughter U دختر خوانده
stepson U فرزند خوانده
stepdaughters U دختر خوانده
called U فرا خوانده
foster child U فرزند خوانده
illegibility U خوانده نشدنی
mercury delay line U داده خوانده می شد
blood brother U برادر خوانده
unsung U خوانده نشده
respondents U فرجام خوانده
appellee U پژوهش خوانده
stepchild U فرزند خوانده
appellee U فرجام خوانده
godchild U فرزند خوانده
godchildren U فرزند خوانده
nurse child U فرزند خوانده
deep read U بسیار خوانده
adopted son U پسر خوانده
respondent U فرجام خوانده
stepchildren U فرزند خوانده
invitee U مدعو شحص خوانده
to be called U به نامی خوانده شدن
called program U برنامه فرا خوانده
plea in abatement U دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
The people have got wise to him. U مردم دستش را خوانده اند
self educated U پیش خود درس خوانده
self-educated U پیش خود درس خوانده
fosterling U طفل شیرخوار فرزند خوانده
origin writ U ورقهای بود که در گذشته خواهان دعوی ان را یه عنوان اولین قدم در احقاق حق خود می خریدند
delay U خیر داده کاملاگ خوانده میشود
delaying U خیر داده کاملاگ خوانده میشود
loard of creation U بشر که اشرف المخلوقات خوانده میشود
delays U خیر داده کاملاگ خوانده میشود
omnim gatherum U مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
prolixity U بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
termed U عبارت
term U عبارت
terming U عبارت
expressions U عبارت
expression U عبارت
statements U عبارت
clauses U عبارت
statement U عبارت
experssion U عبارت
clause U عبارت
wordage U عبارت
word U عبارت
worded U عبارت
phrase U عبارت
phrased U عبارت
cl U عبارت
phrases U عبارت
cantatas U شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
scan U بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
scans U بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
cantata U شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
scanned U بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
He has read the book from cover to cover . U کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
file handing routine U قسمتی از یک برنامه کامپیوترکه داده را از یک فایل خوانده و در ان می نویسد
I premise that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I assume that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
context style of a expression U سیاق عبارت
involution U پیچدارکردن عبارت
doxology U عبارت تسبیحی
assignment statement U عبارت گمارشی
wording U عبارت سازی
an exclamatory phrase U عبارت تعجبی
an idiomatic experssion U عبارت اصطلاحی
expressions U افهار عبارت
trinomial U دارای سه عبارت
mathematical term U عبارت [ریاضی]
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
the letter of the law U عبارت قانون
relational expression U عبارت رابطهای
range expression U عبارت دامنه
affirmative U عبارت مثبت
term U عبارت [ریاضی]
namely <adv.> U به عبارت دیگر
Verbosity. Rhetoric. U عبارت پردازی
videlicet U به عبارت دیگر
in fact U به عبارت دیگر
quotations U اقتباس عبارت
quotation U اقتباس عبارت
To phrase. U به عبارت در آوردن
Namely …viz …it consists of… U عبارت است از ...
term U جمله عبارت
colloquialisms U عبارت مصطلح
termed U جمله عبارت
terming U جمله عبارت
passage U عبارت فقره
passages U عبارت فقره
phraseologist U عبارت پرداز
colloquialism U عبارت مصطلح
prolixity U عبارت زاید
expression U افهار عبارت
protext U عبارت پیشین
put into words U به عبارت دراوردن
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
paragrapher U عبارت نویس
phraseology U عبارت پردازی
refreshes U تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
refresh U تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
refreshed U تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
barbershop U وابسته به آهنگ احساساتی که توسط چند مرد خوانده شود
passages U عبارت منتخبه از یک کتاب
facies U عبارت مشخص یک طبقه
i.e U مخفف به عبارت دیگر
anastrophe U تعویض کلمات یک عبارت
passage U عبارت منتخبه از یک کتاب
phrases U فراز عبارت سازی
escalation U ماده یا عبارت تعدیل
phrased U فراز عبارت سازی
to express in worde U به سخن یا عبارت دراوردن)
pull out quote U عبارت استخراج شده
landed a U که عبارت از زمین است
phrase U فراز عبارت سازی
mixed mode experssion U عبارت امیخته یاب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com