English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
elite U طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
french revolution U انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
censeur U ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
caught with hand in the cookie jar <idiom> U مچ کسی را گرفتن [بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
low power stage U طبقه کم قدرت
consuetude est alterra lex U عادت قدرت قانونی دارد
For the moment he is in the saddle. U فعلا که ایشان سوارند ( قدرت را دردست دارد )
slugger U بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
minister plenipotentiary U نماینده سیاسی که زیر دست سفیرکبیر است ولی قدرت تمام دارد
privileged U ممتازه
single stage U یک طبقهای
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
preferential claims payment U طلب ممتازه
preference shares U سهام ممتازه
preferential debts U دیون ممتازه
preferential shares U سهام ممتازه
privileged shareholder U سهامدار ممتازه
preferred stock U سهام ممتازه
preferential debt U دین ممتازه
gilt edged shares U سهام ممتازه
multistage U چند طبقهای
class culture U فرهنگ طبقهای
class consciousness U اگاهی طبقهای
class consciousness U شعور طبقهای
class barrier U مانع طبقهای
class mobility U تحرک طبقهای
class struggle U مبارزه طبقهای
class status U پایگاه طبقهای
intraclass coefficient U ضریب درون طبقهای
caste system U نظام طبقهای منفصل
class inclusion U درون گنجی طبقهای
three decker U هرچیز سه طبقهای یا سه لایهای
governing bodies U هیئت حاکمه
governing bodies U هیات حاکمه
governing body U هیئت حاکمه
top drawer U هیئت حاکمه
governing body U هیات حاکمه
governing board U کمیته حاکمه
upperclassman U عضو صنوف ممتازه اجتماع
bolshevism U مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
white hall U هیئت حاکمه انگلیس
cumulative preferential U سود پس افتاده و فعلی سهام ممتازه
disfeature U صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
Soviet U هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Soviets U هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
character U صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
characters U صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
oligrachy U هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
entresol U طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
lower class U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower classes U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
intermediate U آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
specifics U بخصوص خاص
specific U بخصوص خاص
particular U خاص بخصوص
res U شی ء بخصوص ماده
creativeness U قدرت خلاقه قدرت ابداع
mannerisms U سبک بخصوص نویسنده
mannerism U سبک بخصوص نویسنده
featureless U بدون سیمایاجنبه بخصوص
i mentioned one case in p U یک مورد بخصوص را ذکرکردم
why did you mention that onep U چه شد که ان یکی را بخصوص ذکر کردید
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
mannered U دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
predating U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predate U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predated U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
to have a closed meeting U نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
wildfowl U مرغ شکار بخصوص مرغهای ابی
predates U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
poke U فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
pokes U فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poking U فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
typecasting U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
poked U فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
lion U [حکاکی سر شیر در معماری کلاسیک بخصوص در کتیبه ها]
typecast U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasts U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
accrual U افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
Expressionism U [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
declarative statement U نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
object language programming U برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
accrued benefit U پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
intergeneric U بین انواع نژادی بین طبقهای
particular lien U حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation U علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
escrow U موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
stratify U طبقه طبقه کردن
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Historicism U [معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classifications U طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification U طبقه بندی کردن طبقه بندی
Calvinist austerity U [معماری قرن بیست و بیست و یک بخصوص در هلند از مشخصه های آن تیرهایی با لبه های تیز و سخت بوده است.]
the concert of europe U منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
black concept U علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
powering U قدرت
power U قدرت
powered U قدرت
strengths U قدرت
strength U قدرت
posses U قدرت
vigor U قدرت
vim U قدرت
vis U قدرت
godown U قدرت
inauthoritative U بی قدرت
forcing U قدرت
forces U قدرت
force U قدرت
power takeoff U قدرت
tension U قدرت
posse U قدرت
powers U قدرت
abilities U قدرت
sovereignty U قدرت
tensions U قدرت
strong-arm U قدرت
potency U قدرت
will power <idiom> U قدرت
strong arm U قدرت
nerves U قدرت
nerve U قدرت
zing U قدرت
ability U قدرت
energy U قدرت
strenght U قدرت
vigour U قدرت
authority U قدرت
capability U قدرت
commanding U با قدرت
energies U قدرت
might U قدرت
explosive energy U قدرت انفجار
fasces U قدرت مجازات
pi accepting U قدرت پی پذیری
fire power U قدرت اتش
almightiness U قدرت کامل
explosive force U قدرت انفجار
fire power U قدرت تیراندازی
on U در اوج قدرت
fluxing power U قدرت سیلان
dynamism U قدرت تحرک
accelerating power U قدرت شتاب
acidity U قدرت اسیدی
palgwe U فوق قدرت
voltage source U منبع قدرت
posse U قدرت قانونی
useful power U قدرت مفید
power stroke U مرحله قدرت
power structure U ساخت قدرت
power supplay U منبع قدرت
discourse U قدرت استقلال
discourses U قدرت استقلال
power test U ازمون قدرت
power transmission U انتقال قدرت
authoritarian U قدرت طلب
authority figure U مظهر قدرت
power source U منبع قدرت
power outege U قطع قدرت
leverage U قدرت نفوذ
power cable U کابل قدرت
power consumption U مصرف قدرت
posses U قدرت قانونی
power dissipation U اتلاف قدرت
power distribution U پخش قدرت
power factor U ضریب قدرت
power function U تابع قدرت
power loss U تلف قدرت
power loss U گمگشتگی قدرت
authoritarians U قدرت طلب
the finger of god U قدرت خدا
input power U قدرت ورودی
full U تمام قدرت
increase of power U افزایش قدرت
will-power U قدرت اراده
super power U ابر قدرت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com