English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ap chagi U ضربه پا بطرف جلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
biteuro chagi U ضربه پا بطرف اریب
called shot U ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
comebacker U ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
downstroke U ضربه بطرف پایین
Other Matches
skyward U بطرف اسمان بطرف بالا
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
punted U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response U پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
crosser U ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest U ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross U ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses U ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff U ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
in U بطرف
in- U بطرف
levo U بطرف چپ
into U بطرف
at U بطرف
frontwards U بطرف جلو
frontward U بطرف جلو
atop U بطرف بالا
homeward U بطرف منزل
edgewise U بطرف لبه
downwards U بطرف پائین
to the east of U بطرف مشرق
eastwards U بطرف مشرق
upwards U بطرف بالا
earthward U بطرف زمین
earthwards U بطرف زمین
on U بعلت بطرف
to U بطرف روبطرف
with U بطرف درجهت
upgraded U بطرف بالا
riverward U بطرف رودخانه
pakkorro U بطرف بیرون
onwards U بطرف جلو
heavenward U بطرف اسمان
mesal U بطرف وسط
upgrading U بطرف بالا
mediad U بطرف وسط
upgrades U بطرف بالا
manward U بطرف انسان
upgrade U بطرف بالا
mesail U بطرف وسط
to win over to one's side U بطرف خوداوردن
rearward U بطرف عقب
coastward U بطرف ساحل
cityward U بطرف شهر
cephalad U متمایل بطرف سر
homes U بطرف خانه
aport U بطرف چپ کشتی
without U بطرف خارج
edgeways U بطرف جلوباشد
orients U بطرف خاوررفتن
orienting U بطرف خاوررفتن
orient U بطرف خاوررفتن
apporro U بطرف جلو
home U بطرف خانه
coastwards U بطرف ساحل
abaft U بطرف عقب
upward U بطرف بالا
toward U بطرف نسبت به
forwards U بطرف جلو
dorsad U بطرف پشت
shank U ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
fronting U بطرف جلو روکردن به
nobbles U بطرف خود اوردن
nobbled U بطرف خود اوردن
adaxial U متمایل بطرف محور
southeastward U بطرف جنوب شرقی
nobble U بطرف خود اوردن
leaned U تکیه دادن بطرف
northeastward U بطرف شمال شرقی
norther U بیشتر بطرف شمال
northwardly U بطرف شمال شمالی
gravitate U متمایل شدن بطرف
leans U تکیه دادن بطرف
nobbling U بطرف خود اوردن
lean U تکیه دادن بطرف
outwards U بطرف خارج بیرونی
southern U جنوبا بطرف جنوب
phototropism U گرایش بطرف نور
northwestwards U بطرف شمال غربی
front U بطرف جلو روکردن به
gravitated U متمایل شدن بطرف
inboard U بطرف مرکز کشتی
ina northerly direction U بطرف شمال شمالا
upstroke U خط منبسط بطرف بالا
stern wards U بطرف عقب کشتی
downswing U نوسان بطرف پایین
deasil U متمایل بطرف راست
uptilt U بطرف بالا کج کردن
upwell U بطرف بالا رفتن
ashore U بکنار بطرف ساحل
inwards or inward U بطرف داخل بباطن
cephalad U متمایل بطرف راس
gravitates U متمایل شدن بطرف
athwart U از طرفی بطرف دیگر
stern ward U بطرف عقب کشتی
outward U بطرف خارج بیرونی
upthrust U حرکت بطرف بالا
gravitating U متمایل شدن بطرف
astern U بطرف عقب پسین
transposes U بطرف دیگر معادله بردن
transpose U بطرف دیگر معادله بردن
starboard U بطرف راست حرکت کردن
transposing U بطرف دیگر معادله بردن
bate U بال زدن بطرف پایین
adductor U تمایل عضو بطرف محور
cockshy U پرتاب تیر بطرف هدف
cockshot U پرتاب تیر بطرف هدف
evanesce U بطرف صفر میل کردن
dextrorotation U گردش بطرف قطب راست
outcurve U انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
overhand U بازی با دست بطرف بالا
soiuth ward U بطرف جنوب متمایل بجنوب
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
step turn U چرخش بطرف پایین تپه
retrorse U بطرف پایین و عقب خم شده
pull U بطرف خود کشیدن کشش
strelli U غلت عقب بطرف بالانس
pulls U بطرف خود کشیدن کشش
south wards U بطرف جنوب متمایل بجنوب
upthrow U بطرف بالاانداختن تحول شدید
upstroke U حرکت قلم بطرف بالا
upthrust U بطرف بالا پرتاب کردن
gravitating U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
binds U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
gravitates U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
capacole U چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
banked turn U انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
gravitate U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitated U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
bind U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
placekick U ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
to face somebody [something] U چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
lordosis U انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
banking track U انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
downbeat U حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
place kick U توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
in and in U مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
leg break U بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
deflections U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
upload U نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
deflection U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
out and in U گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
transposition U انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
nose down U خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
downwash U زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
retrorocket U راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
jet propulsion U جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
tabbed flap U فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
upwash U حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ssquare rig U کشتی دکل دار دارای بادبان خم شده بطرف دکل
skittle U که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
inflexed U منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
nose up U چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
pinch U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinches U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
up the river U سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
aft U قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
onshore U روی ساحل متوجه بطرف ساحل
chinaman U زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
eastern U ساکن شرق بطرف شرق
inshore U بطرف ساحل جلو ساحل
down U سوی پایین بطرف پایین
surge U ضربه
pops U ضربه
popped U ضربه
pop U ضربه
hacked U ضربه
hack U ضربه
surges U ضربه
flaps U ضربه
flapped U ضربه
pulsed U ضربه
impulse U ضربه
hacks U ضربه
impulses U ضربه
whang U ضربه
surged U ضربه
double kick U دو ضربه پی در پی
thuds U ضربه
head U ضربه با سر
shocked U ضربه
butting U ضربه با سر
brunt U ضربه
push U ضربه
pushed U ضربه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com