English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nonsparking U ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electric conductor U هادی الکتریسیته
conductors U مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
conductor U مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
generators U وسیله تولید الکتریسیته
generator U وسیله تولید الکتریسیته
sparking U تولید جرقه
actinoelectric U اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
silicon U محل پایه تولید کنندگان قط عات نیمه هادی آمریکا در california
silicon U عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC
oxides U روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
oxide U روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
spark printer U چاپگر حرارتی که حروف را روی کاغذ حرارتی با جرقه الکتریکی تولید میکند
metal oxide semiconductor U روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند
mos U روش تولید و طراحی برای مدارهای مجتمع خاص با استفاده از هادیهای آهنی و اکسی روی نیمه هادی . و نیز مراجعه شود به MOSFET
insulates U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
superconductors U خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductor U خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductive U خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos U روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
conductor rail U ریل هادی شمش هادی
shield U هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shields U هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
photoconductive U هادی حساس نسبت به نور هادی نور
subscriber's line U اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
electricity U الکتریسیته
creepage U مد الکتریسیته
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
voltage source U منبع الکتریسیته
inductive capacity U ثابت دی الکتریسیته
electric conduction U هدایت الکتریسیته
positive electricity U الکتریسیته مثبت
animal electricity U الکتریسیته بدن
electrostatics U الکتریسیته ساکن
induced electricity U الکتریسیته القائی
brain potential U الکتریسیته مغز
electrical U مر بوط به الکتریسیته
static electricity U الکتریسیته ساکن
electrically U مربوط به الکتریسیته
electro physic U فیزیک الکتریسیته
electrical quantity U مقدار الکتریسیته
negative electricity U الکتریسیته منفی
electric generator U مولد الکتریسیته
nuclear electricity U الکتریسیته هستهای
electric doublet U دو قطبی الکتریسیته
electric dipole U دو قطبی الکتریسیته
electric current U جریان الکتریسیته
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
hot-wiring U سیم حاوی الکتریسیته
coulomb U واحد اندازه الکتریسیته
electrometer valve U لامپ الکتریسیته سنج
electrometer tule U لامپ الکتریسیته سنج
magnetoelectric U مربوط به الکتریسیته القایی
piezo electric effect U اثر پیزو- الکتریسیته
hot-wired U سیم حاوی الکتریسیته
hot-wires U سیم حاوی الکتریسیته
hot-wire U سیم حاوی الکتریسیته
hot wire U سیم حاوی الکتریسیته
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
electric U آنچه با الکتریسیته کار میکند
watt U واحد اندازه گیری الکتریسیته
watts U واحد اندازه گیری الکتریسیته
replenishing U شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
phase difference U اختلاف فاز جریان الکتریسیته
replenishes U شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenished U شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenish U شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
mains electricity U منبع الکتریسیته محلی مشتریان
insulator U مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
insulators U مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
static U الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
polar U دارای الکتریسیته مثبت و منفی
ribbon switch U مبدل فشار مداوم به الکتریسیته
galvanism U جریان مستقیم برق الکتریسیته شیمیایی
inductivity U ثابت دی الکتریسیته قابلیت هدایت دی الکتریکی
cough U جرقه
spark U جرقه
coughed U جرقه
twinkler U جرقه زن
coughs U جرقه
ignition spark U جرقه
sparklers U جرقه زن
sparkler U جرقه زن
ignescent U جرقه زن
nonsparking U ضد جرقه
sparker U جرقه زن
sparked U جرقه
sparking U جرقه
scintilla U جرقه
sparks U جرقه
coughing U جرقه
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
permittivity U واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
hydro electric U وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
hydro-electric U وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
ignition U جرقه زنی
ignition spark U جرقه احتراق
ignition spark gap U فاصله جرقه
ignition gap U فاصله جرقه
arcs U هلال جرقه
contact sparking U جرقه کنتاکت
misfire U جرقه ناگیری
puncturing U خلش جرقه
misfires U جرقه ناگیری
blow out magnet U مغناطیس جرقه
punctured U خلش جرقه
sparkled U تلالو جرقه
punctures U خلش جرقه
misfired U جرقه ناگیری
igniting spark U جرقه احتراق
arc U هلال جرقه
sparked U جرقه زدن
sparks U جرقه زدن
sparkle U تلالو جرقه
sparkling U جرقه دار
sparkles U تلالو جرقه
flaming of arc U اشتعال جرقه
flashing over U جهش جرقه
frying of arc U صدای جرقه
strikingly U جرقه گیری
striking U جرقه گیری
arc back U پس زدن جرقه
scintillating U جرقه زننده
back fire U پس زدن جرقه
helium flash U جرقه هلیومی
arcing U جرقه زدن
spark U جرقه زدن
sparklet U جرقه کوچک
scintillator U جرقه زننده
jump spark U جرقه جهنده
sparkish U جرقه وار
scintillate U جرقه زدن
solar flare U جرقه خورشیدی
spark arrester U جرقه خاموش کن
spark condenser U خازن ضد جرقه
spark control U نافم جرقه
spark gap U دهانه جرقه
non arcing metal U فلز بی جرقه
spark intensifier U جرقه افزا
spark setting U تنظیم جرقه
non arcing lightning arrester U برقگیر بی جرقه
spark voltage U ولتاژ جرقه
spunkie U جرقه اتش
scintillation U جرقه برق
induction spark U جرقه القائی
inductive spark U جرقه القائی
wipe spark U جرقه لغزشی
puncture U خلش جرقه
scintillant U جرقه زننده
charges U 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge U 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
electrostatic charge U بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spark quenching condenser U خازن جرقه گیر
spark U بارقه جرقه زدن
sparked U بارقه جرقه زدن
re striking voltage U ولتاژ بازگیری جرقه
magnetic coil U بوبین میراکننده جرقه
quenching condenser U خازن جرقه گیر
arcing of brusher U جرقه زدن زغالها
sparkless commutation U جابجاگری بدون جرقه
auxiliary spark gap U دهانه جرقه یدکی
snappier U باروح جرقه دار
disruptive voltage U ولتاژ جرقه زنی
sparking of brushes U جرقه زدن زغالها
breakdown voltage U ولتاژ جرقه زنی
capacity component of spark U بخش فرفیتی جرقه
sparks U بارقه جرقه زدن
carbon arc welding U جوشکاری با جرقه کربن
snappy U باروح جرقه دار
snappiest U باروح جرقه دار
jump spark distributor U دلکو با جرقه جهنده
sphere gap U دهانه جرقه کروی
jump spark ignition U احتراق با جرقه جهنده
variable spark U جرقه تنظیم پذیر
sparkler U اتشبازی جرقه دار
sparklers U اتشبازی جرقه دار
spark advance & retard U میزان کردن جرقه
interrupter timing U میزان کردن جرقه
ignition timing U میزان کردن جرقه
ignition distributer U دلکو مقسم جرقه
inductance component of spark U پخش القایی جرقه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com