Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
planegency
U
صدای خیزاب که بکرانه دریا بخورد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lap n
U
خوردن خیزاب بکنار دریا
red tide
[algal bloom]
U
سرخ خیزاب
[سرخ شدن آب دریا در اثرانبوه شدن خزه ها]
slip rope
U
مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
continental shelf
U
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide
U
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity
U
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
billow
U
خیزاب
billowed
U
خیزاب
billowing
U
خیزاب
billows
U
خیزاب
afflux
U
خیزاب
waving
U
خیزاب
waves
U
خیزاب
wave
U
خیزاب
waved
U
خیزاب
surf
U
خیزاب دریاکنار
whitecap
U
سفیدک خیزاب
the wave heaves
U
خیزاب بلندمیشودومیافتد
surfy
U
دارای خیزاب زیاد
land swell
U
خیزاب یا غلت اب نزدیک کرانه
rip current
U
خیزاب یا موج تجاوز کننده بساحل
surfboat
U
قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
chip seal
U
شن بخورد راه دادن
bank shot
U
پرتابی که به تخته بخورد
ground sea
U
خیزاب دریاکه علت نمایانی نداشته باشد
bank shot
U
ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
he is too p asto what he eats
U
زیاد دربندان است که چه بخورد
macadam blinding
U
خورده سنگ بخورد راه دادن
resurfacing
U
شن بخورد راه دادن بازسازی رویه
mean sea level
U
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
The craps should match the curtains.
U
پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
bank shot
U
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
blackguards
U
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
blackguard
U
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
to fight to a finish
U
تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
Dont let the grass grow under your feet.
U
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
honked
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony
U
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
chopped
U
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chop
U
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
voice
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizer
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinging
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinged
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
boast
U
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasted
U
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasts
U
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
contraltos
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contralto
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
chortled
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
phut
U
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
chortling
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
monophthong
U
صدای ساده وتنها صدای بسیط
duck and drake
U
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
ducks and drakes
U
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
loft
U
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
lofts
U
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
afflux
U
خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
holding anchorage
U
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
skirl
U
صدای زیر صدای نی انبان
I´m as hungry as a horse.
U
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
bows
U
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowed
U
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bow
U
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowing
U
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
hungry as a hunter
<idiom>
U
آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
Susurrus
U
صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
twanging
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
mean sea level
U
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
tu-whit tu-whoo
U
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu whit tu whoo
U
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
thumps
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thump
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumped
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumping
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkled
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
the deep
U
دریا
channelled
U
دریا
asea
U
در دریا
channeling
U
دریا
high tides
U
مد دریا
waterscape
U
اب دریا
asea
U
به دریا
high tide
U
مد دریا
channeled
U
دریا
the wave
U
دریا
channels
U
دریا
overboard
U
در دریا
acajou
U
دریا
channel
U
دریا
the blue
U
دریا
saltwater
U
اب دریا
sea bed
U
کف دریا
cuttle bone
U
کف دریا
holm
U
دریا
sea
U
دریا
floods
U
رو د دریا
lough
U
اب دریا
benthos
U
ته دریا
mere
U
دریا
high water line
U
خط مد دریا
sea foam
U
کف دریا
main
U
دریا
sea froth
U
کف دریا
sepiolite
U
کف دریا
bree
U
دریا
merest
U
دریا
d.j.'s locker
U
ته دریا
cuttlebone
U
کف دریا
sea foam
U
کف آب دریا
seabed
U
کف دریا
ocean foam
U
کف آب دریا
on the sea
U
دریا
flooded
U
رو د دریا
flood
U
رو د دریا
spume
U
کف آب دریا
beach foam
U
کف آب دریا
at sea
U
در دریا
seas
U
دریا
high water
U
مد دریا
ground
U
کف دریا
meerscham
U
کف دریا
meerschaum
U
کف دریا
sea bed
U
بستر دریا
seaside
U
دریا کنار
sea sickness
U
دریا گرفتگی
sea state
U
حالت دریا
dead in the water
U
متوقف در دریا
sea water damage
U
خسارت اب دریا
sea girt
U
دریا بست
sea shore
U
کرانه دریا
holding ground
U
گیرایی کف دریا
heave of the sea
U
زورخیزاب دریا
sea purse
U
گرداب دریا
seasickness
U
دریا زدگی
sea state
U
وضعیت دریا
davy jones
U
جنی دریا
foreshores
U
کنار دریا
seagoing
U
دریا پیما
seagoing
U
دریا نورد
seapuss
U
گرداب دریا
shipper
U
دریا نورد
seaward
U
بسوی دریا
seaworthy
U
اماده دریا
shipman
U
دریا نورد
seagoer
U
دریا نورد
datum level
U
سطح اب دریا
seaborne
U
دریا برد
seacoast
U
ساحل دریا
foreshore
U
کنار دریا
seacoast
U
دریا کنار
seacraft
U
دریا نوردی
seafolk
U
دریا نوردان
seagirt
U
محاط دریا
seaway
U
دریا راه
oversea
U
انطرف دریا
mal de mer
U
ناخوشی دریا
bay salt
U
نمک دریا
range
U
حدودجذر و مد دریا
poseidon
U
خدای دریا
outbound
U
رهسپار دریا
voyages
U
سفر دریا
voyage
U
سفر دریا
sailer
U
دریا نورد
ranged
U
حدودجذر و مد دریا
maldemer
U
ناخوشی دریا
man overboard
U
ادم به دریا
out bound
U
رهسپار دریا
on shore winds
U
دریا باد
pelagic
U
ساکن دریا
anchor ice
U
یخهای کف دریا
ocean bound
U
رهشپار دریا
naval aviation
U
هوا دریا
marooner
U
دریا زن غارتگر
marine transgression
U
پیشروی دریا
ranges
U
حدودجذر و مد دریا
waterside
U
کنار دریا
shore
کنار دریا
by sea
U
ازراه دریا
seaports
U
دریا بندر
seaports
U
بندرساحلی دریا
seaport
U
دریا بندر
seaport
U
بندرساحلی دریا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com