Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 233 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
chink
U
صدای بهم خوردن فلز
chinked
U
صدای بهم خوردن فلز
chinking
U
صدای بهم خوردن فلز
chinks
U
صدای بهم خوردن فلز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
click
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicked
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicks
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clang
U
صدای بهم خوردن اسلحه
clanged
U
صدای بهم خوردن اسلحه
clanging
U
صدای بهم خوردن اسلحه
clangs
U
صدای بهم خوردن اسلحه
clatter
U
جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clattered
U
جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clattering
U
جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clatters
U
جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
scrunch
U
صدای بهم خوردن چیزی
scrunched
U
صدای بهم خوردن چیزی
scrunches
U
صدای بهم خوردن چیزی
scrunching
U
صدای بهم خوردن چیزی
wham
U
صدای بهم خوردن اجسام جامد
clack
U
صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clacked
U
صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clacking
U
صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clacks
U
صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
brattle
U
صدای پچ پچ وبهم خوردن بشقاب
bonk
U
صدای خوردن کله به چیزی
bonk
U
صدای خوردن چیزی به سر
bonked
U
صدای خوردن کله به چیزی
bonked
U
صدای خوردن چیزی به سر
bonking
U
صدای خوردن کله به چیزی
bonking
U
صدای خوردن چیزی به سر
bonks
U
صدای خوردن کله به چیزی
bonks
U
صدای خوردن چیزی به سر
Other Matches
honks
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony
U
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
swag
U
تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
to play a good knife and fork
U
ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
voicing
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
ping
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
contralto
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
phut
U
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
chortles
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortling
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
monophthong
U
صدای ساده وتنها صدای بسیط
trips
U
لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbles
U
غلت خوردن معلق خوردن
tumbled
U
غلت خوردن معلق خوردن
trip
U
لغزش خوردن سکندری خوردن
tripped
U
لغزش خوردن سکندری خوردن
tumble
U
غلت خوردن معلق خوردن
skirl
U
صدای زیر صدای نی انبان
grog
U
دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
twanged
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Susurrus
U
صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
twang
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
to drink wine
U
می خوردن شراب خوردن
tu-whit tu-whoo
U
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu whit tu whoo
U
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tinkled
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thumps
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumping
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumped
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thump
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
eroded
U
خوردن
corroded
U
خوردن
corrodes
U
خوردن
erode
U
خوردن
to drink water
U
اب خوردن
hurtle
U
خوردن
stirs
U
جم خوردن
to makea meal of
U
خوردن
to overfeed oneself
U
پر خوردن
corrode
U
خوردن
to go with
U
خوردن به
corroding
U
خوردن
to break ones fast
U
خوردن
to eat into
U
خوردن
to fall aboard
U
خوردن
to get outside of
U
خوردن
eroding
U
خوردن
erodes
U
خوردن
sample
U
خوردن
occlude
U
خوردن
to overload stomach
U
پر خوردن
stirrings
U
جم خوردن
polish off
U
خوردن
eat
U
خوردن
care
U
غم خوردن
eats
U
خوردن
cared
U
غم خوردن
slid
U
سر خوردن
cares
U
غم خوردن
To be crossed out ( eliminated , omitted ) .
U
خط خوردن
grubs
U
خوردن
feeds
U
خوردن
sampled
U
خوردن
stirred
U
جم خوردن
stir
U
جم خوردن
to run a
U
خوردن
to swear by all that is sacred
U
خوردن
grubbed
U
خوردن
hurtled
U
خوردن
hurtles
U
خوردن
hurtling
U
خوردن
grub
U
خوردن
eating
U
خوردن
hitting
U
خوردن
knock against
U
خوردن به
trundling
U
غل خوردن
baet
U
خوردن
budge
U
جم خوردن
budged
U
جم خوردن
budges
U
جم خوردن
budging
U
جم خوردن
buckles
U
تا خوردن
lap vt
U
خوردن به
gormandize
U
پر خوردن
trundles
U
غل خوردن
trundled
U
غل خوردن
gliding
U
سر خوردن
buckled
U
تا خوردن
butts
U
خوردن
butted
U
خوردن
trundle
U
غل خوردن
buckle
U
تا خوردن
butt
U
خوردن
glide
U
سر خوردن
gluts
U
پر خوردن
glut
U
پر خوردن
look back
U
سر خوردن
manducate
U
و خوردن
abutted
U
خوردن
abuts
U
خوردن
hit
U
خوردن
abut
U
خوردن
hits
U
خوردن
feed
U
خوردن
gluttonize
U
پر خوردن
glided
U
سر خوردن
glides
U
سر خوردن
pings
U
صدای غژ
fizz
U
صدای فش فش
pinging
U
صدای غژ
pinged
U
صدای غژ
fizzed
U
صدای فش فش
tramps
U
صدای پا
tramped
U
صدای پا
crepitation
U
صدای خش خش
burble
U
صدای قل قل
burbled
U
صدای قل قل
ping
U
صدای غژ
hissing
U
صدای خش خش
burbles
U
صدای قل قل
burbling
U
صدای قل قل
there is a knock at the door
U
صدای در
tramp
U
صدای پا
whiz
U
صدای غژ
fizzes
U
صدای فش فش
step
U
صدای پا
hiss
U
صدای خش خش
knoit
U
صدای در
grave accent
صدای بم
rale
U
صدای خس خس
knocks
U
صدای تغ تغ
stepping
U
صدای پا
knocked
U
صدای تغ تغ
knock
U
صدای تغ تغ
fizzing
U
صدای فش فش
pads
U
صدای پا
hisses
U
صدای خش خش
hissed
U
صدای خش خش
pad
U
صدای پا
sway
U
تاب خوردن
supped
U
شام خوردن
swilled
U
زود خوردن
quakes
U
تکان خوردن
supping
U
شام خوردن
swill
U
زود خوردن
swayed
U
تاب خوردن
sup
U
شام خوردن
collission
U
بهم خوردن
grudged
U
غبطه خوردن بر
edibility
U
قابلیت خوردن
dish out
U
در بشقاب خوردن
swab
U
تاب خوردن
swabs
U
تاب خوردن
grudge
U
غبطه خوردن بر
quake
U
تکان خوردن
corrugate
U
چین خوردن
swills
U
زود خوردن
comestible
U
قابل خوردن
swilling
U
زود خوردن
sways
U
تاب خوردن
quaking
U
تکان خوردن
lashes
U
شلاق خوردن
sups
U
شام خوردن
at mess
U
هنگام خوردن
oaths
U
قسم خوردن
dive
U
غوطه خوردن
dived
U
غوطه خوردن
birl
U
مشروب خوردن
break up of the a proposed marriage
U
به هم خوردن نامزدی
catch cold
U
سرما خوردن
mess
U
غذا خوردن
messes
U
غذا خوردن
have
U
دانستن خوردن
pining
U
غصه خوردن
pines
U
غصه خوردن
envy
U
غبطه خوردن
anastomose
U
جوش خوردن
having
U
دانستن خوردن
aerification
U
هوا خوردن
pine
U
غصه خوردن
coaptation
U
بهم خوردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com