English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
precentral gyrus U شکنج پیش مرکزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
central convolution U شکنج مرکزی
central gyrus U شکنج مرکزی
Other Matches
gyrus U شکنج
labyrinths U شکنج
labyrinth U شکنج
labyrinthine U پر شکنج
convolutions U شکنج
convolution U شکنج
cpu time U مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central U متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
contortion U کج کردن شکنج
broca's convolution U شکنج بروکا
cingulate gyrus U شکنج کمربندی
gyrectomy U شکنج برداری
contortions U کج کردن شکنج
angular gyrus U شکنج زاویه دار
headquarters U شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central U سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
centre pocket U مرکزی
central U مرکزی
focal line U خط مرکزی
core U مرکزی
centrical U مرکزی
cores U مرکزی
cl U خط مرکزی
centerline U خط مرکزی
central pumping station U مرکزی
axial U مرکزی
focal U مرکزی
central position U قرارگاه مرکزی
central office U دفتر مرکزی
mainframe U پردازنده مرکزی
boost coil U کوئل مرکزی
centralists U مرکزی نگر
central position U وضعیت مرکزی
central processing unit U واحدپردازنده مرکزی
central processor U پردازنده مرکزی
axial pressure U فشار مرکزی
central processor U پردازشگر مرکزی
central site U سایت مرکزی
central station U نیروگاه مرکزی
mainframes U پردازنده مرکزی
central city U شهر مرکزی
eccentricity U برون مرکزی
central bank U بانک مرکزی
central control desk U میزفرمان مرکزی
central heating U حرارت مرکزی
central heating U گرمایش مرکزی
central fissure U شیار مرکزی
center distance U فاصله مرکزی
center base U میدان مرکزی
central sulcus U شیار مرکزی
center U گروه مرکزی
central government U حکومت مرکزی
central head U فشار مرکزی
central limit theorem U قضیه حد مرکزی
central load U بار مرکزی
centralist U مرکزی نگر
state government U دولت مرکزی
directrix U خط تیر مرکزی
centralism U مرکزی نگری
fore and aft center line U خط مرکزی سراسری
fovea centralis U فرورفتگی مرکزی
central focusing wheel U چرخهزوم مرکزی
three center bonding U پیوند سه مرکزی
central canal U مجرای مرکزی
head office U اداره مرکزی
head office U دفتر مرکزی
subcentral U زیر مرکزی
holding company U شرکت مرکزی
three centred curve U منحنی سه مرکزی
spherical angle U زاویه مرکزی
central U تلفن چی مرکزی
centrosymmetric U متقارن مرکزی
centralized plan U پلان مرکزی
central U کامپیوتر مرکزی
nucleus U لب هسته مرکزی
centrically U بطور مرکزی
central terminal U پایانه مرکزی
centrum U جسم مرکزی
centrifugal U گریز از مرکزی
eccentricities U برون مرکزی
centripetal U جانب مرکزی
concourse U تالار مرکزی
nuclei U لب هسته مرکزی
centre game U بازی مرکزی
center of gravity axis U محور ثقل مرکزی
center U وسط ونقطه مرکزی
unit central processing U واحد پردازش مرکزی
central tendency measures U اندازههای گرایش مرکزی
German Central Bank U بانک مرکزی آلمان
Central African Republic جمهوری آفریقای مرکزی
inner cities U بخش مرکزی شهر
axis of the bore U محور مرکزی لوله
inner city U بخش مرکزی شهر
GHQ U مخفف ستاد مرکزی
the middlands U استانهای مرکزی انگلستان
statolatry U حمایت ازقدرت مرکزی
geocentric U دوران زمین مرکزی
central mass storage U انباره انبوه مرکزی
central processing unit U واحد پردازش مرکزی
cns U دستگاه عصبی مرکزی
central planning U برنامه ریزی مرکزی
centre pawns U پیادههای مرکزی شطرنج
centre counter defence U دفاع متقابل مرکزی
central heating system U دستگاه حرارت مرکزی
heliocentric system U دستگاه خورشید مرکزی
central control panel U تابلوی مرکزی کنترل
cento U سازمان پیمان مرکزی
scandinavian defence U دفاع متقابل مرکزی
rimland U حومه ناحیه مرکزی
downtown U قسمت مرکزی شهر
one shot pump U پمپ روغن مرکزی
multicenter binding U پیوند چند مرکزی
geocentric system U دستگاه زمین مرکزی
vertical center line illusion U خطای خط قائم مرکزی
measures of central tendency U اندازههای گرایش مرکزی
post office U اداره مرکزی پست
heartland U منطقه مرکزی وحیاتی
heartlands U منطقه مرکزی وحیاتی
gold U دایره مرکزی هدف
post offices U اداره مرکزی پست
nave U تالار مرکزی صحن
naves U تالار مرکزی صحن
cores U هسته مرکزی مفتول
golds U دایره مرکزی هدف
centred U وسط ونقطه مرکزی
centre U وسط ونقطه مرکزی
centers U وسط ونقطه مرکزی
conurbations U شهر مهم مرکزی
core U هسته مرکزی مفتول
conurbation U شهر مهم مرکزی
centered U وسط ونقطه مرکزی
organization of central american states U سازمان دول امریکای مرکزی
osset U اریایی نژادان قفقاز مرکزی
pecan U درخت گردوی امریکای مرکزی
radian U زاویه مرکزی قوس دایره
high asia U قسمت بلند و مرکزی امریکا
geothermic U وابسته به حرارت مرکزی زمین
geothermal U وابسته به حرارت مرکزی زمین
central food preparation facility U کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
general posr office U اداره مرکزی پست در لندن
directrix U خط مرکزی منطقه اتش توپ
central planning team U تیم طرح ریزی مرکزی
central railway station U ایستگاه مرکزی راه اهن
keel U ستون عرضی مرکزی ناو
keels U ستون عرضی مرکزی ناو
king's yellow U مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
sweet spot U قسمت مرکزی راکت یا چوب
center spot U نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
x ring U دایره مرکزی هدف تیراندازی
umbilical U واقع در نزدیکی ناف مرکزی
pecans U درخت گردوی امریکای مرکزی
geocentric U دارای مرکزی در زمین زمینی
Ivory Coast U کرانهی مرکزی و غربی افریقا
abneural U واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
centralized U آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
totalitarianism U رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
statism U تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
danish gambit U گامبی دانمارکی در بازی مرکزی شطرنج
totalism U رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
central air data U مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
wing section U بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
C.I.A U مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
centered U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center U شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centers U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centred U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centre U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
crom U قسمت مجتمع اکثر تراشههای واحدپردازش مرکزی
cpu U Unit Processing Central واحد پردازش مرکزی
slovak U نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
balkline spot U نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
indirect objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
object U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
direct objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objecting U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
objected U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
microprocessor U مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
bank rate U مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
integrated U محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند
collection U ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
multistation access unit U buH مرکزی برای اتصال کابلهای شبکه Token Ring
tulip design U طرح گل لاله [گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
collections U ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
peripheral U قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است
star network topology U شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
microprocessors U مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
log U بوسیله ترمینال به کامپیوتر مرکزی پیش از دستیابی به برنامه یا داده .
logs U بوسیله ترمینال به کامپیوتر مرکزی پیش از دستیابی به برنامه یا داده .
parnassian U نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
topology U توپولوژی شبکه که تمام وسایل به یک کابل و به hub مرکزی وصل هستند
coaxes U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
co axial cable U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxed U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxing U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coax U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
decentralized data processing U پردازش داده و ذخیره سازی در چند مرحله ونه در یک محل مرکزی
input output bound U شرایطی که در ان سرعت واحدپردازش مرکزی به دلیل عملیات ورودی و خروجی کم میشود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com