Perdic | شکل استخوانهای ران که زیرشکل کاسه سرمیگذارندونشانه مرگ است | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 159 (8 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	cross bones U	شکل استخوانهای ران که زیرشکل کاسه سرمیگذارندونشانه مرگ است

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	palatines U	استخوانهای کامی استخوانهای کام
	palatine bones U	استخوانهای کامی استخوانهای کام
	There are wheels within wheels . U	کاسه ای زیر نیم کاسه است
	metatarsus U	استخوانهای کف پا
	vertebral U	استخوانهای مهره
	vertebra U	استخوانهای مهره
	paries U	استخوانهای جداری
	long bone U	استخوانهای دراز
	vertebrate U	استخوانهای مهره
	vertebrates U	استخوانهای مهره
	metacarpus U	استخوانهای کف دست ودست
	diaphysial U	مربوط ببدنهء استخوانهای دراز
	diaphyseal U	مربوط ببدنهء استخوانهای دراز
	ossuary U	فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
	withers U	قسمت واقع بین استخوانهای کتف
	knuckle sprue U	استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
	drinking cup U	کاسه
	craniums U	کاسه سر
	cranium U	کاسه سر
	calycle U	کاسه گل
	cotyla U	کاسه
	pappus U	کاسه گل
	lump sums U	یک کاسه
	calix U	کاسه گل
	cupule U	کاسه
	sockets U	کاسه
	crania U	کاسه سر
	chalices U	کاسه
	chalice U	کاسه
	mazard U	کاسه
	socket	کاسه
	skull U	کاسه سر
	skulls U	کاسه سر
	lump sum U	یک کاسه
	bowl	کاسه
	bowls U	کاسه
	in a lump sum U	یک کاسه
	calyx U	کاسه گل
	messmate U	هم کاسه
	knee pan U	کاسه زانو
	parasitism U	کاسه لیسی
	loricate U	کاسه دار
	oil seal U	کاسه نمد
	knee cap U	کاسه زانو
	ass-kisser [American E] U	کاسه لیس
	kneepan U	کاسه زانو
	lickspittle U	کاسه لیس
	kegler U	کاسه ساز
	porringer U	کاسه اش خوری
	fawner U	کاسه لیس
	lickspittle U	کاسه لیس
	minion U	کاسه لیس
	puppet U	کاسه لیس
	cat's paw U	کاسه لیس
	doormat U	کاسه لیس
	stooge U	کاسه لیس
	arse-licker U	کاسه لیس
	kiss-ass [American E] U	کاسه لیس
	toady U	کاسه لیس
	brown-noser U	کاسه لیس
	suck-up U	کاسه لیس
	scal U	کاسه نمد
	scutum U	کاسه زانو
	sealings U	کاسه نمدها
	bootlicker U	کاسه لیس
	stuffing box U	کاسه نمد
	turtleback U	کاسه پشت
	A bowl hotter than the soup it contains. <proverb> U	کاسه از آش گرمتر.
	yes-man U	کاسه لیس
	bowl U	کاسه رهنما
	seals U	کاسه نمد
	brainpan U	کاسه مغز
	seal U	کاسه نمد
	eye socket	کاسه چشم
	sockets U	کاسه بندگاه
	corolla U	جام گل کاسه گل
	cranial nerve U	عصب کاسه سر
	cup seal U	بوبند کاسه
	patella U	کاسه زانو
	patellae U	کاسه زانو
	bowls U	کاسه رهنما
	husk U	غلاف یا کاسه گل
	husks U	غلاف یا کاسه گل
	kneecaps U	کاسه زانو
	eye sockets U	کاسه چشم
	ball bearing U	کاسه ساچمه
	ball bearings U	کاسه ساچمه
	kneecap U	کاسه زانو
	dipper stick U	کاسه بیل
	eyehole U	کاسه چشم
	socket	کاسه بندگاه
	craniography U	شرح کاسه سر
	eager beaver U	کاسه گرم تر از اش
	socket	کاسه چشم
	glene U	کاسه مفصل
	hard shell U	کاسه دار
	glene U	کاسه چشم
	flower cup U	غلاف کاسه گل
	housemaid's knee U	اماس کاسه زانو
	suborbital U	زیر کاسه چشمی
	patellate U	مانند کاسه زانو
	hardshell U	کاسه دار سخت
	They put the blane on him . he was the scapegoat. U	کاسه کوزه ها سر اوشکست
	labyrinth seal U	کاسه نمد لایبرنت
	calipash U	کاسه لاک پشت
	stifle bone U	کاسه زانوی اسب
	sound bow U	کاسه زنگ اخبار
	drinking vessel U	فرف ابخوری کاسه
	patellar U	مانند کاسه زانو
	toadyism U	مداهنه کاسه لیسی
	She had three bowls of soup. U	سه کاسه سوپ خورد
	sockets U	سرپیچ کاسه چشم
	porringer U	کلاه کاسه مانند
	inferior calyx U	کاسه پایین افتاده
	consolidated debt U	بدهی یک کاسه شده
	carapace U	کاسه سنگ پشت
	toady U	کاسه لیس مداهنه کردن
	inferior ovary U	تخم دان پایین تر از کاسه
	My patience is exhausted ( worn out ) . U	کاسه صبرم لبریز شده
	infraorbital U	واقع در زیر کاسه چشم
	calipee U	کاسه زیرین لاک پشت
	incomplete flower U	گلی که یکی ازچهارقسمت ان کاسه
	To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat . U	کاسه گدایی دست گرفتن
	sycophancy U	مفت خوری کاسه لیسی
	To go round hat in hand . U	کاسه گدایی بدست گرفتن
	inferior calyx U	کاسه پایین تر از تخم دان
	postorbital U	واقع در پشت کاسه چشم
	there are wheels within wheels U	زیرکاسه نیم کاسه است
	supra orbital U	واقع دربالای کاسه چشم
	testudinarious U	مانند کاسه سنگ پشت
	testudineous U	مانند کاسه سنگ پشت
	testudinate U	مانند کاسه سنگ پشت
	on good turn deserves another U	کاسه جایی رودکه بازاردقدح
	My patience has run out (is exhausted). U	کاسه صبرم لبریز است
	guarding U	کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
	guards U	کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
	More Catholic than the Pope . U	کاسه داغ تر از آش ( دایه مهربانتر ازمادر )
	coronae borealis U	کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
	corona borealis U	کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
	guard U	کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
	memento mori U	کاسه یاچیزدیگری که انسان رابیادمردن می اندازد
	calipash U	قسمت بالای کاسه لاک پشت
	there is something in the wind U	کاسهای زیر نیم کاسه است
	shells U	صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
	shell U	صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
	To pool resources to gether . U	کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
	belljar U	نوعی فرف شیشهای مثل کاسه زنگ
	One good turn deserves another . U	کاسه جایی رود که باز آید قدح
	shelling U	صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
	patelliform U	مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
	chevron seal U	کاسه نمدی برای اب بندی یکطرفه در سیلندرهای هیدرولیکی یا نیوماتیکی
	leather back U	لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
	calyx U	طرح حقه یا کاسه گل که حالتی از گل شاه عباسی و یا گل ختایی را نشان می دهد
	preorbital U	واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
	To sponge on some one . U	کاسه لیسی کردن ( چاپلوسی کردن یا انگه شدن )
	glenoid fossa or cavity U	گودی مفصل کاسه مفصل
	It is the same pottage and the same bowl. <proverb> U	همان آش است و همان کاسه .
	exchanged stabilization fund U	مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود