English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hardening distortion U شکستگی سخت گردانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
strain hardenability U قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening U سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
ramble U سر گردانی
rambles U سر گردانی
regimental U گردانی
rambled U سر گردانی
data handling U داده گردانی
rim drive U لبه گردانی
thinning U رقیق گردانی
transliteration U نویسه گردانی
repeal U باز گردانی
repeals U باز گردانی
file handling U پرونده گردانی
runaround U دور سر گردانی
revolvable U دور گردانی
magnetization U مغناطیس گردانی
exception handling U استثنا گردانی
hardening U سخت گردانی
rectification U راست گردانی
magnetizing field U میدان مغناطیس گردانی
magnetizing current U جریان مغناطیس گردانی
magnetization characteristic U منحنی مغناطیس گردانی
induced magnetization U مغناطیس گردانی القائی
magnetic biasing U مغناطیس گردانی مقدماتی
induction harening U سخت گردانی القائی
hot tempering U سخت گردانی درجهای
hardening room U اطاق سخت گردانی
nitrogen hardening U سخت گردانی ازتی
aging U سخت گردانی زمانی
austemper U سخت گردانی باینیت
austemper U سخت گردانی حرارتی
ausformig U سخت گردانی اوستینیتی
hard surfacing U سخت گردانی سطحی
case hardening U سخت گردانی سطحی
age hardening U سخت گردانی زمانی
cure rate U سرعت سخت گردانی
curing oven U کوره سخت گردانی
hardening furnace U کوره سخت گردانی
hardening constituent U جزء سخت گردانی
curing vessel U فرف سخت گردانی
direct quenching U سخت گردانی مستقیم
double hardening U سخت گردانی مضاعف
electrolytic deposition U متالیزه گردانی گالوانیکی
hardening crake U ترک سخت گردانی
case harden U سخت گردانی سطحی
cementation U سیمانکاری سخت گردانی
softening point U نقطه نرم گردانی
strain hadening U سخت گردانی کرنشی
toughen by sparks U سخت گردانی با جرقه
broken hardening U سخت گردانی شکسته
selective hardening U سخت گردانی انتخابی
radiation hardening U سخت گردانی تابشی
work hardening U سخت گردانی سرد
temper hardening U سخت گردانی بازپخت
quenching and tempering U ترساندن و سخت گردانی
softening furnace U کوره نرم گردانی
quench age hardening U سخت گردانی و ترساندن
precipitation hardening U سخت گردانی رسوبی
partial jurisdiction U حق خود گردانی محدود
strain hadening U سخت گردانی سرد
strain age hardening U سخت گردانی کرنشی زمانی
gas case hardening U سخت گردانی پوسته گازی
hard facing alloy U الیاژ سخت گردانی سطحی
battalion landing team U تیم پیاده شونده گردانی
age hardening susceptibility U تقبل سخت گردانی زمانی
simplification U ساده گردانی مختصر سازی
simplifications U ساده گردانی مختصر سازی
cold upsetting die U حدیده چاق گردانی سرد
depth of hardening zone U عمق ناحیه سخت گردانی
quenched and tempered condition U حالت ترساندن و سخت گردانی
hardening strain U تغییر طول سخت گردانی
reinstatement of revolving credit U اعتبار گردانی را تجدید کردن
carburizer U ماده ویژه سخت گردانی
salt bath hardening U سخت گردانی حمام نمک
self hardening steel U فولاد خود سخت گردانی
mold drying oven U کوره خشک گردانی قالبی
oil hardening steel U فولاد سخت گردانی روغنی
simplifcation U ساده گردانی مختصر سازی
air hardening U سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
salt bath case hardening U سخت گردانی سطحی حمام نمک
high frequency induction hardening U سخت گردانی القایی فرکانس بالا
quenching and tempering furnace U کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
gas fired hardening tempering furnace U کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
brokenness U شکستگی
infirmness U شکستگی
head crash U شکستگی هد
oblique joint U شکستگی کج
sawtooth distortion U شکستگی
labefaction U شکستگی
disconsolation U دل شکستگی
disconsolateness U دل شکستگی
decropitude U شکستگی
decrepitude U شکستگی
consenescence U شکستگی
jaggies U شکستگی
fractures U شکستگی
fracturing U شکستگی
refraction U شکستگی
rupture U شکستگی
nick U شکستگی
fractions U شکستگی
fraction U شکستگی
ruptures U شکستگی
nicking U شکستگی
nicks U شکستگی
break U شکستگی
fractured U شکستگی
fracture U شکستگی
breaks U شکستگی
rupturing U شکستگی
heartbreak U دل شکستگی
cracks U شکستگی
breakages U شکستگی
breakage U شکستگی
breaking U شکستگی
nicked U شکستگی
vulnerability U شکستگی
break down U شکستگی
crack U شکستگی
aliasing U شکستگی
distortions U شکستگی
distortion U شکستگی
flame hardening U سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
sound distortion U شکستگی صدا
fracture U شکستگی استخوان
d. age U شکستگی فرتوتی
fractures U گسیختن شکستگی
knack U صدای شکستگی
fracture U گسیختن شکستگی
wrecks U کشتی شکستگی
strike joint U شکستگی طولی
blue brittle U شکستگی ابی
black short U شکستگی سیاه
black brittleness U شکستگی سیاه
compound fractures U شکستگی باز
compound fracture U شکستگی باز
wrech U کشتی شکستگی
cold brittleness U شکستگی سرد
wrecking U کشتی شکستگی
fracturing U شکستگی استخوان
crashed U شکستگی خرابی
crashes U شکستگی خرابی
hot brittle U شکستگی گرم
fractures U شکستگی استخوان
crashing U شکستگی خرابی
crack-up U درهم شکستگی
fracturing U گسیختن شکستگی
crack up U درهم شکستگی
wrack U کشتی شکستگی
image distortion U شکستگی تصویر
image cintraction U شکستگی تصویر
crashingly U شکستگی خرابی
heartbreaking U مایه دل شکستگی
shipwreck U کشتی شکستگی
fractured U گسیختن شکستگی
wreck U کشتی شکستگی
shipwrecks U کشتی شکستگی
red brittleness U شکستگی سرخ
crash U شکستگی خرابی
fractured U شکستگی استخوان
shipwrecked U کشتی شکستگی
hydrogen embrittleness U شکستگی هیدروژنی
compound f. U شکستگی استخوان بازخم
fractural U مربوط به شکستگی استخوان
resistance to cracking U مقاوم در برابر شکستگی
to allow for breakage U شکستگی راحساب کردن
fracture proof U مقاوم در برابر شکستگی نشکن
dispersion hardening U سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding U سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
strain hardenability U سخت گردانی سخت
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com