Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
eye
U
شکاف درجه دایرهای شکل
eyeing
U
شکاف درجه دایرهای شکل
eyes
U
شکاف درجه دایرهای شکل
eying
U
شکاف درجه دایرهای شکل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ring sight
U
شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
Other Matches
bar sight
U
شکاف درجه
slide aperture
U
شکاف درجه
battle sight
U
شکاف درجه
rear sight
U
شکاف درجه
hind sight
U
شکاف درجه تفنگ
v ring
U
مثلث شکاف درجه
sights
U
الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
sight
U
الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
ramp sight
U
ایینه مورس شکاف درجه پایه دار متحرک
ring and bead sight
U
دستگاه نشانه روی که دارای شکاف درجه حلقوی و مگسک میباشد
v ring
U
تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
circular scanning
U
مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
gill slit
U
شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
beam attack
U
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
circulars
U
دایرهای
circular
U
دایرهای
cyclic
U
دایرهای
gyrate
U
دایرهای
gyrating
U
دایرهای
gyrates
U
دایرهای
gyrated
U
دایرهای
rotary motion
U
حرکت دایرهای
semi circular
U
نیم دایرهای
circular
U
دایرهای شکل
shiko dachi
U
ایستادن دایرهای
circular list
U
لیست دایرهای
circular flow
U
جریان دایرهای
circulars
U
دایرهای شکل
circle graph
U
نمودار دایرهای
circular arch
U
طاق دایرهای
circuit training
U
تمرین دایرهای
circumferential stress
U
خستگی دایرهای
hoop stress
U
تنش دایرهای
circular velocity
U
سرعت دایرهای
circular motion
U
حرکت دایرهای
polycyclic
U
چند دایرهای
endless sling
U
باربردار دایرهای
shoulder patch
U
درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator
U
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
circular shift
U
تغییر مکان دایرهای
molinello
U
ضربه دایرهای به سر در سابر
circular casing pump
U
تلمبه پا بده دایرهای
circle eight
U
چرخش با دایرهای بشکل 8لاتین
heyland diagram
U
دیاگرام دایرهای ماشین اسنکرون
circular mil
U
مساحت دایرهای به قطر یک میل
rupturing
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
circle of influence
U
دایرهای که حد منطقه تاثیررا مشخص میکند
ruptures
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupture
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
circular dispersion
U
قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند
dartboards
U
صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
dartboard
U
صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
circular probable error
U
دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
sighting bar
U
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third-class
U
درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation
U
درجه ارتفاع درجه بلندی
third class
U
درجه سوم بلیط درجه 3
poiseuille flow
U
جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
volte
U
حرکت اسب درگام برداشتن دایرهای بقطر 6متر
sighting leaf
U
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
circle of position
U
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
annulus
U
دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
collector ring
U
منیفلد یا گازگاه دایرهای برای هدایت گازهای خروجی ازسیلندرهای موتور رادیال یاستارهای
bulb angle
U
جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
mandrel
U
جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
effectiveness clock
U
دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
wheel satellite
U
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
brevet
U
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
buttoned
U
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
buttoning
U
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
button
U
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
master at arms
U
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer
U
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
epicycle
U
دایرهای که مرکزش روی محیط دایره بزرگتری است ودر مدار دایره بزرگتری حرکت میکند
nicks
U
شکاف
seam
U
شکاف
chink
U
شکاف
fractures
U
شکاف
nicking
U
شکاف
fracturing
U
شکاف
nicked
U
شکاف
seams
U
شکاف
slit
U
شکاف
fractured
U
شکاف
tear
U
شکاف
cloot
U
شکاف سم
crevice
U
شکاف
break
U
شکاف
breaks
U
شکاف
chap
U
شکاف
aperture
U
شکاف
apertures
U
شکاف
fracture
U
شکاف
arm slit
U
شکاف
interstice
U
شکاف
clift
U
شکاف
slot
U
شکاف
clefts
U
شکاف
cleft
U
شکاف
fissures
U
شکاف
fissure
U
شکاف
chine
U
شکاف
fractions
U
شکاف
fraction
U
شکاف
eying
U
شکاف
eyes
U
شکاف
eyeing
U
شکاف
slots
U
شکاف
slotting
U
شکاف
slits
U
شکاف
buttress
U
شکاف
nick
U
شکاف
buttressed
U
شکاف
buttresses
U
شکاف
buttressing
U
شکاف
break through
U
شکاف
chinked
U
شکاف
chinking
U
شکاف
chinks
U
شکاف
crevices
U
شکاف
chik
U
شکاف
eye
U
شکاف
slash
U
شکاف
notches
U
شکاف
notch
U
شکاف
hiatus
U
شکاف
slashed
U
شکاف
slashes
U
شکاف
slither
U
شکاف
slithered
U
شکاف
slithering
U
شکاف
slithers
U
شکاف
suture
U
شکاف
raking
U
شکاف
rakes
U
شکاف
rake
U
شکاف
cracks
U
شکاف
lacuna
U
شکاف
head slot
U
شکاف هد
gap
U
شکاف
t slot
U
شکاف " T "
incisure
U
شکاف
crack
U
شکاف
gaps
U
شکاف
insection
U
شکاف
incisions
U
شکاف
chasm
U
شکاف
crazes
U
شکاف
craze
U
شکاف
rift
U
شکاف
chasms
U
شکاف
incision
U
شکاف
overtures
U
شکاف
scar
U
شکاف
scarred
U
شکاف
scarring
U
شکاف
split
U
شکاف
scars
U
شکاف
rifts
U
شکاف
fairlead
U
شکاف
multifid
U
شکاف شکاف
groove
U
شکاف
overture
U
شکاف
fisure
U
شکاف
cleft palate
U
شکاف سق
cleft palates
U
شکاف سق
grooves
U
شکاف
cleft palate
U
شکاف کام
cleft palates
U
شکاف کام
synaptic cleft
U
شکاف سیناپسی
splitter
U
شکاف دهنده
crevice
U
شکاف سنگ
tooth gap
U
شکاف دندانه
crevices
U
شکاف سنگ
strake
U
شکاف سقف
ripped
U
دریدن شکاف
stoma
U
شکاف چاک
rips
U
دریدن شکاف
trenchancy
U
نفوذ شکاف
t slot
U
شکاف تی شکل
stoma
U
شکاف دهان
slit width
U
پهنای شکاف
rip
U
دریدن شکاف
crevasse
U
شکاف عمیق
regional gap
U
شکاف منطقهای
rifted
U
شکاف دار
clift
U
شکاف دار
rifty
U
شکاف دار
air gap
U
شکاف هوایی
crazy
U
شکاف دار
crevasse
U
شکاف یخی
crevasses
U
شکاف عمیق
regional gap
U
شکاف ناحیهای
cleft
U
شکاف دار
bifurcation
U
شکاف گاه
crazier
U
شکاف دار
craziest
U
شکاف دار
access hole
U
شکاف دستیابی
clefts
U
شکاف دار
crevasses
U
شکاف یخی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com