Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overtaking vessel
U
شناوه سبقت گیرنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
isolead curve
U
خط میزان منحنی نقاط هم سبقت در تیراندازی خط نمایش سبقت
linear speed
U
روش محاسبه سبقت به طریقه خطی سبقت خطی هدف
lead curve
U
خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
backwards
U
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backward
U
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
ship
U
شناوه
basins
U
شناوه تر
basin
U
شناوه تر
ships
U
شناوه
request
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requests
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requesting
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
live vessel
U
شناوه با خدمه
craft
U
شناوه کوچک
light vessel
U
شناوه چراغدار
liferaft
U
شناوه نجات
oil flat
U
شناوه نفت کش
sailer
U
شناوه بادبانی
crafts
U
شناوه کوچک
scrapped vessel
U
شناوه اوراقی
dan layers
U
شناوه بویه گذار
dumb vessel
U
شناوه بدون خدمه
dan layers
U
شناوه مخصوص کاشتن بویه راهنما
signalling
U
1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee
U
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
antedated
U
سبقت
antecedence
U
سبقت
overtaking
U
سبقت
antedates
U
سبقت
antedate
U
سبقت
precession
U
سبقت
transcendence or cy
U
سبقت
competitiveness
U
سبقت جو
overtaking lane
U
خط سبقت
competitive
U
سبقت جو
precedence
U
سبقت
forereach
U
سبقت گرفتن از
one-upmanship
U
یک قدم سبقت
outdistanced
U
سبقت گرفتن بر
outdistance
U
سبقت گرفتن بر
outdistances
U
سبقت گرفتن بر
outdistancing
U
سبقت گرفتن بر
grabbing
U
سبقت گرفتن
exceeding
U
سبقت و پیشی
transcends
U
سبقت جستن
transcending
U
سبقت جستن
transcended
U
سبقت جستن
overtaken
U
سبقت گرفتن
transcend
U
سبقت جستن
overtakes
U
سبقت گرفتن
one upmanship
U
یک قدم سبقت
overtake
U
سبقت گرفتن
grabs
U
سبقت گرفتن
lead pursuit
U
مسیر سبقت
get the start of
U
سبقت جستن بر
leads
U
سبقت هادی
leads
U
زاویه سبقت
lead
U
سبقت هادی
lead
U
زاویه سبقت
grab
U
سبقت گرفتن
outguess
U
سبقت جستن
outmaneuver
U
سبقت گرفتن بر
grabbed
U
سبقت گرفتن
prediction angle
U
زاویه سبقت
precess
U
سبقت گرفتن
leads and lags
U
سبقت ها و تاخیرها
GIVE WAY
U
محل سبقت
passant
U
سبقت گیر
competitions
U
سبقت جوئی
GIVE WAY
U
سبقت آزاد
competition
U
سبقت جوئی
to get the better of
U
سبقت گرفتن بر
best
U
سبقت گرفتن
stadia line
U
خط انحراف سبقت
lateral tell
U
سبقت عرضی
lead angle
U
زاویه سبقت
lead lag relation
U
رابطه سبقت
overtaking vessel
U
ناو درحال سبقت
overtakes
U
سبقت گرفتن بر رد شدن از
overtaken
U
سبقت گرفتن بر رد شدن از
competition
U
هم چشمی سبقت جویی
overtake
U
سبقت گرفتن بر رد شدن از
competitions
U
هم چشمی سبقت جویی
leading line
U
خط بستن زاویه سبقت به توپ
pass
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
anticipating
U
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipates
U
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
passed
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
anticipate
U
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipated
U
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
passes
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
toget the start of one's rival
U
بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن
kinetic lead
U
سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
overtaking sight distance
U
مسافت دید برای سبقت گرفتن
outfoot
U
در سرعت سبقت گرفتن بر جلو افتادن از
one-upmanship
U
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one upmanship
U
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
prediction mechanism
U
دستگاه مدبر یا محاسب سبقت هدف
to cut brake or beat a r
U
گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
anticipation
U
سبقت وقوع قبل از موعد مقرر پیشدستی
outpoint
U
سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
seen fire
U
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
recipient
U
گیرنده
accipient
U
گیرنده
recipients
U
گیرنده
fetching
U
گیرنده
acceptor
U
گیرنده
adopter
U
گیرنده
assignee
U
گیرنده
barrage reception
U
سد گیرنده
catcher
U
گیرنده
consignee
U
گیرنده
getter
U
گیرنده
grantee
U
گیرنده
prehensorial
U
گیرنده
prehensory
U
گیرنده
reciever
U
گیرنده
reciptacle
U
گیرنده
touching
U
گیرنده
prehensile
U
گیرنده
payee
U
گیرنده
payees
U
گیرنده
receptor
U
گیرنده
receptors
U
گیرنده
sensor
U
گیرنده
addressee
U
گیرنده
catchier
U
گیرنده
catchiest
U
گیرنده
catchy
U
گیرنده
receivers
U
گیرنده
receiver
U
گیرنده
addressees
U
گیرنده
trainee
U
تعلیم گیرنده
auto radio
U
گیرنده اتومبیل
bailee
U
تحویل گیرنده
baroreceptor
U
گیرنده فشار
beat receiver
U
گیرنده تداخلی
nociceptor
U
گیرنده درد
bribee
U
رشوه گیرنده
catch of guage
U
گیرنده بارانسنج
mortgagee
U
رهن گیرنده
cell receptor
U
گیرنده سلولی
cessionary
U
انتقال گیرنده
offtake canal
U
کانال گیرنده
opiate receptor
U
گیرنده افیونی
radio receiver
U
گیرنده رادیویی
proprioceptor
U
گیرنده عضلانی
determiner
U
تصمیم گیرنده
determiners
U
تصمیم گیرنده
acceptor level
U
تراز گیرنده
pledgee
U
رهن گیرنده
pledgee
U
وثیقه گیرنده
photoreceptor
U
گیرنده نور
pawnee
U
رهن گیرنده
amateur receiver
U
گیرنده اماتور
passcatcher
U
گیرنده پاس
mechanic recepter
U
گیرنده مکانیکی
chemoreceptor
U
گیرنده شیمیایی
fondler
U
اغوش گیرنده
decision maker
U
تصمیم گیرنده
feoffee
U
گیرنده تیول
distance receptor
U
گیرنده دوربرد
distilling receiver
U
گیرنده تقطیر
exteroceptor
U
گیرنده برونی
donee
U
گیرنده هبه
donee
U
گیرنده هدیه
donee
U
هبه گیرنده
exempted , adressee
U
گیرنده استثنایی
interoceptor
U
گیرنده درونی
enteroceptor
U
گیرنده احشایی
enteroceptor
U
گیرنده درونی
grabber hand
U
دست گیرنده
grantee
U
انتقال گیرنده
clocker
U
گیرنده وقت
communication receiver
U
گیرنده مخابرات
concluder
U
نتیجه گیرنده
strikingly
U
موثر گیرنده
consignee
U
گیرنده امانت
striking
U
موثر گیرنده
loanee
U
وام گیرنده
iterant
U
ازسر گیرنده
itching palm
U
دست گیرنده
inductance
U
گیرنده انرژی
high fidelity receiver
U
گیرنده رابط
crystal set
U
گیرنده اشکارساز
interoceptor
U
گیرنده احشایی
jams
U
سد گیرنده پاس
sound probe
U
گیرنده صوتی
jam
U
سد گیرنده پاس
trainees
U
تعلیم گیرنده
decreasing
U
نقصان گیرنده
single circuit receiver
U
گیرنده یک مداره
prepossessing
U
گیرنده جالب
acquisitive
فرا گیرنده
revenger
U
انتقام گیرنده
receivers
U
گیرنده رادیویی
receivers
U
دستگاه گیرنده
receivers
U
فرف گیرنده
payee
U
گیرنده وجه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com