English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
casualty radius U شعاع تولید تلفات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
casualty radius U شعاع تلفات
spray attack U پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
actinoid U دارای شعاع مانند شعاع
downstream radius of crest U شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
loss U تلفات
total loss U تلفات کل
victim U تلفات
victims U تلفات
fatalities U تلفات
losses U تلفات
mortality U تلفات
casualty U تلفات
casualties U تلفات
fatality U تلفات
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
mortality factor U ضریب تلفات
low loss coil U بوبین با تلفات کم
low loss construction U ساختمان کم تلفات
magnetic hystersis loss U تلفات هیسترزیس
total losses U کل تلفات ابی
casualties U تلفات و ضایعات
loss U تلفات ضایعات
tip loss U تلفات نوک
the losses of the army U تلفات ارتش
kill factor U ضریب تلفات
treble our casualties U سه برابر تلفات ما
suffers U تلفات دیدن
casualty U تلفات و ضایعات
suffered U تلفات دیدن
lethal area U منطقه تلفات
suffer U تلفات دیدن
mass casualties U تلفات زیاد
low loss cable U کابل با تلفات کم
insulation power factor U زاویه ی تلفات
battle casualty U تلفات جنگی
corona losses U تلفات کورونا
mass casualties U تلفات و ضایعات شدید
eddy current losses U تلفات جریان گردابی
kill probability U احتمال واردکردن تلفات
interphase transformer loss U تلفات پیچک صنعتی
loss replacement U جایگزینی تلفات و ضایعات
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
loss appraisal U قبول تلفات در جنگ
low loss capacitor U خازن با تلفات دی الکتریک کم
no load loss U تلف یا تلفات بی باری
vulnerability U در معرض تلفات بودن
low loss ceramics U سرامیک با تلفات دی الکتریکی کم
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
escaped water U تلفات اب هنگام بهره برداری
toll U تعداد تلفات جنگی ضایعه
tolls U تعداد تلفات جنگی ضایعه
casualty agent U عامل ایجاد تلفات و ضایعات
tolling U تعداد تلفات جنگی ضایعه
the army lost heavily U ارتش تلفات سنگین داد
gear friction losses U تلفات اصطکاکی جعبه دنده
loss U تلفات جنگی ضایعات رزمی
to take toll of any one U تلفات زیادبرکسی وارد اوردن
inflict casualty U تلفات وارد کردن بدشمن
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
kills U تلفات منفجر کردن از بین بردن
inflicting U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicted U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
dielectric loss factor meter U دستگاه اندازه گیری ضریب تلفات
inflicts U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflict U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
kill U تلفات منفجر کردن از بین بردن
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
rayless U بی شعاع
beams U شعاع
radius of curvature U شعاع خم
beam U شعاع
ray U شعاع
radius U شعاع
allowance for anticipated U سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
radius of curvature U شعاع انحناء
radius of action U شعاع عمل
nuclear radius U شعاع هسته
radius of gyration U شعاع چرخش
hydraulic radius U شعاع هیدرولیک
short range U با شعاع عمل کم
image ray U شعاع تصویر
radius U شعاع دایره
radius of curvatupe U شعاع انحناء
radius of action U شعاع اثر
effective radius U شعاع موثر
electron beam U شعاع الکترون
gyoradius U شعاع چرخش
radius U شعاع عملیات
ionic radius U شعاع یونی
radial of a well U شعاع یک چاه
radially U شعاع وار
radiometer U شعاع سنج
radius gage U شابلون شعاع
radius of a well U شعاع یک چاه
short-range U با شعاع عمل کم
radiating U شعاع افکندن
triradiate U دارای سه شعاع
light ray U شعاع نور
atomic radius U شعاع اتم
atomic radius U شعاع اتمی
light beam U شعاع نور
mean radius U شعاع میانه
average radius U شعاع میانه
average radius U شعاع میانگاه
bohr radius U شعاع بور
corner radius U شعاع کنج
schwarzschild radius U شعاع شوارتزشیلد
radiate U شعاع افکندن
radiates U شعاع افکندن
stellate U شعاع دار
radiated U شعاع افکندن
within a radius of .kilometre U تا شعاع 6 کیلومتر
short swing U پیچهای با شعاع کم
an incident ray U شعاع ساقط
semidiameter U شعاع دایره
main beam U شعاع اصلی
radius vector U شعاع حامل
ionic ray U شعاع یونی
radius of giration U شعاع چرخش
radius of intrados U شعاع درونسو
radius of influence U شعاع تاثیر
radius of giration U شعاع ژیراسیون
radius of curvature U شعاع خمیدگی
radius of extrados U شعاع برونسو
covalent radius U شعاع کووالانسی
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
Vistory was dearly bought . U پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
decimated U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimates U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimate U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimating U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
searchlight sonar U سونار شعاع باریک
sea room U شعاع مانور دریایی
damage radius U شعاع خطر مین
wood ray U شعاع اوندی چوبی
radiant U شعاع گستر درخشان
very short U شعاع عمل خیلی کم
radius of convergence U شعاع همگرایی [ریاضی]
medium range U با شعاع عمل متوسط
van der waals radius U شعاع وان در والس
very long U شعاع عمل زیاد
effective radius of a well U شعاع موثر چاه
damage radius U شعاع منطقه خسارت
destruction radius U شعاع تخریب مین
light beam recorder U ثبات شعاع نور
double beam U شعاع مضاعف نور
pencilled U پرتوی شعاع دار
intermediate range U با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
light ray bending U انحراف شعاع نور
pi U نسبت پیرامون به شعاع دایره
long distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
pencil beam U شعاع نور بسیار باریک
cruising range U شعاع عمل هواپیما یا کشتی
long-distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
sea room U شعاع عمل دریایی ازاد
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
isodose U دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
supporting range U شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
spherical coordinate system [with constant radius] U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
angle of incidence U زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
intruder U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruders U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
range U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
glideslope U شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
casualty attack U تک غافلگیری که به منظورتولید تلفات انجام میشود تک غافلگیری ش م ر
casualty board U تابلوی نمودار ضایعات یکان تابلوی تلفات
ogive U شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
radius of integration U شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com