Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fellow or foint heir
U
شریک الارث
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
share of inheritance
U
سهم الارث
partner
U
شریک کردن شریک
partners
U
شریک کردن شریک
partnering
U
شریک کردن شریک
partnered
U
شریک کردن شریک
yokefellow
U
شریک شریک زندگی
ostensible
U
شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
he was a partner with me
U
با من شریک یا انباز بود شریک من بود
quarantined
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
coagent
U
شریک
accessory
U
شریک
participants
U
شریک
copartner
U
شریک
complier
U
شریک
partners
U
شریک
coparcener
U
شریک
accessorial
U
شریک
pals
U
شریک
associated
U
شریک
pal
U
شریک
associates
U
شریک
compatriots
U
شریک
compatriot
U
شریک
counterpart
U
شریک
counterparts
U
شریک
conpanion
U
شریک
consort
U
شریک
consorted
U
شریک
consorting
U
شریک
consorts
U
شریک
privy
U
شریک
associate
U
شریک
associating
U
شریک
copratner
U
شریک
partner
U
شریک
backers
U
شریک
backer
U
شریک
companies
U
شریک
company
U
شریک
joint
U
شریک
sharer
U
شریک
participator
U
شریک
pardner
U
شریک
partaker
U
شریک
partnering
U
شریک
partnered
U
شریک
participant
U
شریک
associating
U
شریک کردن
particeps criminis
U
شریک جرم
abetter
U
شریک جرم
conspirator
U
شریک فتنه
devil's advocate
U
شریک شیطان
devil's advocates
U
شریک شیطان
chip in
<idiom>
U
شریک شدن
conspirators
U
شریک فتنه
parcener
U
شریک مشاع
cosignatory
U
شریک در امضا
fellow heir
U
شریک ارث
duumvir
U
شریک مقام
coheir
U
شریک ارث
coheir
U
شریک در ارث
fllowheir
U
شریک ارث
general partner
U
شریک ضامن
aider and abettor
U
شریک در جرم
he partook of fare
U
در خوراک ما شریک شد
joint hands
U
شریک شدن
joint heir
U
شریک ارث
joint owner
U
شریک ملک
nominal partner
U
شریک اسمی
p in the second degree
U
شریک جرم
corespondent
U
شریک جرم
participants
U
شریک در جرم
participant
U
شریک در جرم
party
U
طرف شریک
half
U
شریک ناقص
partners
U
شریک شدن
partnering
U
شریک شدن
partner
U
شریک شدن
partnered
U
شریک شدن
participate
U
شریک شدن
participates
U
شریک شدن
associated
U
شریک کردن
ostensible
U
شریک اسمی
associate
U
شریک کردن
associates
U
شریک کردن
participated
U
شریک شدن
to be an accessory to murder
U
شریک در قتل بودن
silent partner
U
شریک سرمایه رسان
associating
U
شریک کردن همدست
part owners
U
افراد شریک المال
enter into partnership with someone
U
با کسی شریک شدن
sleeping partners
U
شریک سرمایه رسان
sleeping partner
U
شریک سرمایه رسان
jack on both sides
U
شریک دزدورفیق قافله
accomplice
شریک یا معاون جرم
associates
U
شریک کردن همدست
associate
U
شریک کردن همدست
accomplices
U
شریک یامعاون جرم
coauthor
U
شریک در تالیف ونگارش
cobelligerent
U
شریک درتجاوز یا خصومت
associated
U
شریک کردن همدست
life long
U
شریک عمر مادام العمری
directs
U
مستقیم یابدون شریک سوم
Why did you give away your business patern ?
U
چرا شریک خودت را لو دادی ؟
to p with others in something
U
درچیزی بادیگران شریک شدن
pool
U
شریک شدن باهم اتحادکردن
A partner of the robber and a companion of the ca.
<proverb>
U
شریک دزد و رفیق قافله .
to become an accessory to a crime
U
در جرمی شریک شدن
[قانون ]
non-resident partner
U
شریک غیر مقیم
[اقتصاد]
to be complicit in
[with]
something
U
[در جرمی]
شریک بودن
[قانون ]
direct
U
مستقیم یابدون شریک سوم
directed
U
مستقیم یابدون شریک سوم
to have an interest
[in]
U
سهم داشتن
[شریک بودن]
[در]
pooled
U
شریک شدن باهم اتحادکردن
preemptor
U
شریک دارای حق تقدم در خرید
pools
U
شریک شدن باهم اتحادکردن
partakes
U
شرکت کردن شریک شدن در
partakes
U
شریک شدن بهره داشتن
partaken
U
شرکت کردن شریک شدن در
partaken
U
شریک شدن بهره داشتن
partaking
U
شریک شدن بهره داشتن
duumvir
U
شریک رتبه حکومت دو نفری
partake
U
شرکت کردن شریک شدن در
partaking
U
شرکت کردن شریک شدن در
partook
U
شریک شدن سهم گرفتن
partake
U
شریک شدن بهره داشتن
lift
U
بلند کردن شریک رقص اززمین
lifted
U
بلند کردن شریک رقص اززمین
double up
U
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
lifting
U
بلند کردن شریک رقص اززمین
lifts
U
بلند کردن شریک رقص اززمین
to throw one's lot
U
با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
sole tenant
U
مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
double up
<idiom>
U
اتاق خود را باکسی شریک بودن
pacer
U
شریک نوبتی بازیگروقتی که شرکت کننده کم باشد
cohabitant
U
شریک زندگی یا عمل جنسی بغل خواب
corporative state
U
حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
A man who pays promplty shares in others .
<proverb>
U
آدم خوش یساب شریک مال مردم است .
king's evidence
U
گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
forwarding merchant
U
حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
associated
U
شریک شدن همراه شدن
associates
U
شریک شدن همراه شدن
associating
U
شریک شدن همراه شدن
coparcener
U
شریک مشاع دارای حق مشاع
associate
U
شریک شدن همراه شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com