Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
salvo
U
شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
salvoes
U
شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
christmass tree
U
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
permanent
U
آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
phraseograph
U
عبارتی که نشانی برای ان درست شده است
washouts
U
باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست
washout
U
باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست
nothing remains to be told
U
چیزی برای گفتن باقی نمیماند
permanently
U
انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
searchingly
U
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search
U
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searches
U
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searched
U
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
to invert a phrase
U
عبارتی را پس و پیش کردن عبارتی را قلب کردن
safety
U
بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
white flag
U
پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
hydrophobia
U
اب گریزی
dereism
U
واقع گریزی
infavoidance
U
تحقیر گریزی
dysacousia
U
سر و صدا گریزی
harmavoidance
U
اسیب گریزی
school truancy
U
مدرسه گریزی
unsociability
U
مردم گریزی
negative tropism
U
محرک گریزی
abience
U
محرک گریزی
flight from reality
U
واقع گریزی
truancy
U
مدرسه گریزی
prison breaking
U
زندان گریزی
misanthropic
U
مربوط به انسان گریزی
inviolacy motive
U
انگیزه ایراد گریزی
malevolent transformation
U
گشتار جمع گریزی
they schemed a mode of escape
U
راه گریزی اندیشیدند
residue check
U
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
misology
U
بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
and ... respectively
<conj.>
U
و یا به عبارتی
and accordingly
<conj.>
U
و یا به عبارتی
or rather
<conj.>
U
و یا به عبارتی
phrasal
U
عبارتی
it burnsto a white ach
U
چون می سوزدخاکسترسفیدباقی می گذارد
is on the wane
U
رو بزوال یا نقصان می گذارد
decreasingly
U
چنانکه روبکاهش گذارد
contiguous
U
آنچه اثر می گذارد
phrase structure
U
با ساخت عبارتی
hig low jack
U
ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را جا می گذارد
I ll pay him back in his own coin .
U
حقش را کف دستش خواهم گذارد
A passage frome the book of gulistan.
U
عبارتی از کتاب گلستان
a pejorative term
U
عبارتی تنزل دهنده
double pinochle
U
ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
bedpost
U
ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را بجا می گذارد
do split
U
ضربهای در بولینگ که میله جلو و 7 یا 01 را جا می گذارد
big four
U
ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
golden gate
U
پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
lilies
U
ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
half worcester
U
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 9 یا 2 و 8 را جامی گذارد
lily
U
ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
it is a passage from gulistan
U
فقره یا عبارتی از گلستان است
declarative statement
U
عبارتی در برنامه که به کامپایلر یا مفسر
an idiomatic experssion
U
عبارتی که دارای ساختمان ویژهای باشد
catch-phrases
U
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
declaration
U
عبارتی در برنامه به کاپایلر یا مفسر حالت
declarations
U
عبارتی در برنامه به کاپایلر یا مفسر حالت
catch-phrase
U
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
feeders
U
مکانیزمی که به طور خودکار کاغذ درون چاپگر می گذارد
personal service utility
U
کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
feeder
U
مکانیزمی که به طور خودکار کاغذ درون چاپگر می گذارد
Nothing on earth will induce him to go there again.
اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
incommunicableness
U
چیزی که نتوان بکسی گفت یابا اودرمیان گذارد
incommunicability
U
چگونگی چیزی که نتوان بکسی گفت یا با اودرمیان گذارد
version
U
کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
versions
U
کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
investor
U
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
bot
U
بخشی که شروع فضای ضبط نوار مغناطیسی را علامت می گذارد
permanent structures
U
به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
waifs
U
اموالی که سارق حین فراربیرون از محل سرقت به جامی گذارد
investors
U
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
devisor
U
کسیکه بمیل خویش چیزی رابدیگری بارث می گذارد مورث
attestation clause
U
عبارتی که در ذیل اسنادبلافاصله قبل از اسامی گواهی کنندگان امضا
transliteration
U
نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
break clause
U
عبارتی درقرارداد که در ان نحوه نقض قرارداد شرح داده شده است
statement
U
عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
statements
U
عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
advisory lock
U
قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
fractional reserve banking
U
روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
joint
U
دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
narrative statement
U
عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی در شروع برنامه اختصاصی میدهد
commands
U
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
commanded
U
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command
U
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
acrostic
جدول شعر کوتاهی که حرف اول و وسط و آخر بندهای آن با هم عبارتی را برساند جابجا شونده
ramdrive.sys
U
در DOS یک فایل پیکربنغی همراه سیستم عامل است که بخشی از حافظه دستیابی مستقیم کامپیوتر را بعنوان یک دیسک کنار می گذارد
goofy foot
U
موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
average clause
U
عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
over-
U
باقی
over
U
باقی
precatory words
U
عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
behind
U
باقی کار
behind
U
باقی دار
behinds
U
باقی کار
behinds
U
باقی دار
organzine
U
ابریشم باقی
holdover
U
باقی مانده
remainder
U
باقی مانده
to be on the safe side
U
باقی نباشد
dregs
U
باقی مانده
to leave behind
U
باقی گذاردن
hold over
U
باقی ماندن
scantling
U
باقی مانده
remnant
U
باقی مانده
remnants
U
باقی مانده
leaving
U
باقی گذاردن
gleanings
U
ریزه باقی
leave
U
باقی گذاردن
remains
U
باقی مانده
come through
U
باقی ماندن
survives
U
باقی بودن
left over
U
باقی مانده
conservation force
U
نیروی باقی
aliquant
U
باقی اورنده
otherworld
U
عالم باقی
to be in arrear
U
باقی داربودن
reopened
U
باقی بودن
preserve
U
باقی نگهداشتن
reopening
U
باقی بودن
surplus
U
باقی مانده
debris
U
باقی مانده
holdovers
U
باقی مانده
storing
U
می باقی می ماند
preserves
U
باقی نگهداشتن
store
U
می باقی می ماند
reopen
U
باقی بودن
extant
U
باقی مانده
preserving
U
باقی نگهداشتن
surviving
U
باقی بودن
surpluses
U
باقی مانده
reopens
U
باقی بودن
survived
U
باقی بودن
impress
U
باقی گذاردن
survive
U
باقی بودن
out of
<idiom>
U
باقی نمانده
impressed
U
باقی گذاردن
impresses
U
باقی گذاردن
impressing
U
باقی گذاردن
print
U
بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
prints
U
بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
printed
U
بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
memorised
U
باقی مانده در حافظه
residual value
U
مقدار باقی مانده
trailing
U
اثرپا باقی گذاردن
extant
U
نسخهء موجود و باقی
trail
U
اثرپا باقی گذاردن
memorized
U
باقی مانده در حافظه
bide
U
درجایی باقی ماندن
memorises
U
باقی مانده در حافظه
trailed
U
اثرپا باقی گذاردن
residve
U
باقی مانده زیادتی
memorising
U
باقی مانده در حافظه
the rest lies with you
U
باقی ان با خودتان است
memorize
U
باقی مانده در حافظه
residuary
U
موصی له باقی مانده
memorizes
U
باقی مانده در حافظه
hold up
<idiom>
U
خوب باقی ماندن
hold up
<idiom>
U
باجرات باقی ماندن
shortest
U
کوچک باقی دار
shorter
U
کوچک باقی دار
short
U
کوچک باقی دار
hang over
U
اثر باقی مانده
memorizing
U
باقی مانده در حافظه
residues
U
قسمت باقی مانده
residue
U
قسمت باقی مانده
to stay behind
U
باقی ماندن جاماندن
odd come short
U
زیادی باقی مانده
trails
U
اثرپا باقی گذاردن
nothing was left over
U
چیزی باقی نماند
remarks
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarked
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remark
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarking
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
rem
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
sans recours
U
عبارتی که فهرنویس وقتی به نمایندگی ازجانب دیگری فهر نویسی میکند قبل ار امضا می نویسد وبنابراین شخصا" مسئوولیتی در قبال نکول نخواهد داشت
disclaimer
U
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimers
U
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
scrape the bottom of the barrel
<idiom>
U
گرفتن چیزی که باقی مانده
residual
U
آنچه در پشت سر باقی می ماند
for the rest
U
اما در باره باقی مطالب
to satnd good
U
بقوت خود باقی بودن
continue to be valid
U
به قوت خود باقی بودن
wrecked
U
باقی مانده ازکشتی شکسته
remain in force
U
به قوت خود باقی بودن
hang over
U
اثر باقی ازهر چیزی
to exclude doubt
U
جای تردید باقی نگذاشتن
jars
U
اثر نامطلوب باقی گذاردن
lie by
U
غیر فعال باقی ماندن
jar
U
اثر نامطلوب باقی گذاردن
much sugar was left
U
قند زیادی باقی ماند
jarred
U
اثر نامطلوب باقی گذاردن
not a scrap is left
U
ذرهای باقی نمانده است
The would left a mark.
U
جای زخم باقی ماند
cicatrize
U
جای زخم باقی گذاردن
denominator
[bottom of a fraction]
U
باقی مانده کسر
[ریاضی]
relative humidity
U
رطوبت نسبی
[مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
preserves
U
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
sour apple
U
ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com