English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
conditioning U شرطی کردن شرطی سازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
counterconditioning U شرطی سازی تقابلی
differential conditioning U شرطی سازی افتراقی
classical conditioning U شرطی سازی کلاسیک
delayed conditioning U شرطی سازی درنگیده
higher order conditioning U شرطی سازی سطح بالا
apodosis U مکمل جملهء شرطی نتیجه جملهء شرطی
conditional U دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی
reconditioning U شرطی کردن مجدد
condition U عارضه شرطی کردن
trace conditioning U شرطی کردن ردی
avoidance conditioning U شرطی کردن اجتنابی
preconditioning U پیش شرطی کردن
backward conditioning U شرطی کردن وارونه
eyelid conditioning U شرطی کردن پلک چشم
provisory U شرطی
conditioned U شرطی
provisional U شرطی
eventual U شرطی
conditional U شرطی
protatic U شرطی
the subjunctive mood U وجه شرطی
conditional operator U عملگر شرطی
case branch U انشعاب شرطی
conditional branch U انشعاب شرطی
conditonal branching U انشعاب شرطی
conditional jump U جهش شرطی
conditional instruction U دستورالعمل شرطی
conditional statement U حکم شرطی
conditional statement U دستور شرطی
conditioned response U پاسخ شرطی
conditioned response U واکنش شرطی
conditioning U شرطی شدن
conditioned reflex U بازتاب شرطی
conditioned inhibition U بازداری شرطی
conditioned stimulus U محرک شرطی
conditioned suppression U منع شرطی
on no condition U به هیچ شرطی
conditionality U صورت شرطی
conditional transfer U انتقال شرطی
unconditioned U غیر شرطی
unconditioning U شرطی زدایی
condeitional branch U انشعاب شرطی
subjunctive U وجه شرطی
proviso U جمله شرطی
provisos U جمله شرطی
soft hyphen U خط تیره شرطی
provisional U شرطی مشروط
cross conditioning U شرطی شدن ضمنی
conditioned escape response U پاسخ گریز شرطی
conditioned emotional response U پاسخ هیجانی شرطی
subjunctive U وابسته بوجه شرطی
eventual U موکول بانجام شرطی
To win (lose ) a bet . U شرطی رابردن (باختن )
ucs U محرک غیر شرطی
unconditioned stimulus U محرک غیر شرطی
modal auxiliary U فعل معین شرطی
pavlovian conditioning U شرطی شدن پاولفی
unconditional branch U انشعاب غیر شرطی
unconditional U غیر شرطی بی شرط
unconditional jump U جهش غیر شرطی
unconditional transfer U انتقال غیر شرطی
instrumental conditioning U شرطی شدن وسیلهای
cer U پاسخ هیجانی شرطی
provisorily U بطور شرطی یا موقت
conditionability U قابلیت شرطی شدن
vicarious conditioning U شرطی شدن جانشینی
conditional breakpoint U نقطه انفصال شرطی
conditional jump instruction U دستورالعمل پرش شرطی
type r conditioning U شرطی شدن نوع ار
type s conditioning U شرطی شدن نوع اس
operant conditioning U شرطی شدن عامل
ucr U پاسخ غیر شرطی
vicarious conditioning U شرطی شدن مشاهدهای
conditioned avoidance response U پاسخ اجتنابی شرطی
unconditioned inhibition U بازداری غیر شرطی
unconditioned reflex U بازتاب غیر شرطی
unconditioned response U پاسخ غیر شرطی
operant conditioning U شرطی شدن کنش گر
policies U سند معلق به انجام شرطی
To purchase on approval . U بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
policy U سند معلق به انجام شرطی
iterative process U فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
unconditional U آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
deferred dividened U سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
She will only date you if you ... U او [زن] فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
estate in fee U مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
esorow U سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
branch U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
jump instruction U پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
zero U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zeroes U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zeros U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
branches U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
This must not happen in future at any cost. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
jump instruction U دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
while loop U دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
decision U دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
decisions U دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
implication U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
material conditional U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implies U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditional U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material implication U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material consequence U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branches U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
junk U پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
simulates U شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulate U شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulating U شبیه سازی کردن تشبیه کردن
floors U کف سازی کردن
floored U کف سازی کردن
floor U کف سازی کردن
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
copied U بدل سازی کردن
calker U زیرپوش سازی کردن
copy U بدل سازی کردن
insculp U مجسمه سازی کردن
copying U بدل سازی کردن
simulate U وانمود سازی کردن
copies U بدل سازی کردن
simulates U وانمود سازی کردن
simulating U وانمود سازی کردن
jerry build U بنا سازی کردن
subverts U درون واژگون سازی کردن
imagery U شبیه سازی عکاسی کردن
subvert U درون واژگون سازی کردن
subverted U درون واژگون سازی کردن
bastardization U بدل سازی حرامزاده کردن
subverting U درون واژگون سازی کردن
compaction U فشرده سازی متراکم کردن
To forge a document (documents). U سند ومدرک سازی کردن
photoengrave U بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
simulates U شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulating U شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulate U شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
irritancy U پوچ سازی باطل سازی
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
frustration U خنثی سازی محروم سازی
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
frustrations U خنثی سازی محروم سازی
clearance U پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
save U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
deleted U پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی
delete U پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی
deleting U پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی
deletes U پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
pave U [صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی]
media U کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
compact U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacted U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacts U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacting U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
nonerasable storage U رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
storage U رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
maintenance U فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
desert U [طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
dump U 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo U فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
externals U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
address U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addressed U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addresses U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
To cook the books. U حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
documented U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
refresh U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
documenting U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
document U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com