Perdic | شرایط امادگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	condition of readiness U	شرایط امادگی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	readiness condition U	وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
Other Matches

	dynamic condition U	شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
	synoptic situation U	شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
	defense readiness condition U	وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
	second best theory U	نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
	air defense readiness U	وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
	preparation U	امادگی
	form U	امادگی
	susceptibility U	امادگی
	qualification U	امادگی
	formed U	امادگی
	conditioning U	امادگی
	preparedness U	امادگی
	cover U	امادگی
	coverings U	امادگی
	covers U	امادگی
	forms U	امادگی
	disposition U	امادگی
	preparations U	امادگی
	tautness U	امادگی
	predispostion U	امادگی
	kelter U	امادگی
	readiness U	امادگی
	proneness U	امادگی
	kelter or kilter U	امادگی
	penchant U	امادگی
	unreadiness U	عدم امادگی
	reading readiness U	امادگی خواندن
	indispositions U	عدم امادگی
	vigilance U	امادگی چالاکی
	erg U	2- امادگی ذاتی
	law of readiness U	قانون امادگی
	second degree of readiness U	امادگی درجه دو
	work out U	تمرین امادگی
	training camp U	اردوی امادگی
	hottest U	امادگی کامل
	hotter U	امادگی کامل
	readiness U	امادگی رزمی
	preparatory schools U	اموزشگاه امادگی
	preparatory school U	اموزشگاه امادگی
	third degree of readiness U	امادگی درجه سه
	indisposition U	عدم امادگی
	reconditioning U	تجدید امادگی
	hot U	امادگی کامل
	combat readiness U	امادگی رزمی
	state of alert U	وضعیت امادگی
	physical fitness U	امادگی جسمانی
	half way houses U	خانههای امادگی
	indisposedness U	عدم امادگی
	availability U	زمان امادگی
	medical fitness U	امادگی پزشکی
	peripheral U	دوره امادگی
	operational readiness U	امادگی عملیاتی
	preparatory interval U	دوره امادگی
	liability to disease U	تعهد امادگی
	insusceptibility U	عدم امادگی
	peak up U	در اوج امادگی
	data terminal ready U	امادگی ترمینال داده
	data set ready U	امادگی مجموعه داده ها
	readiness category U	نوع امادگی رزمی
	condition of readiness U	وضعیت امادگی رزمی
	condition code U	کد وضعیت امادگی اقلام
	readiness category U	درجه امادگی رزمی
	lurches U	امادگی شکست فاحش
	preparations U	امادگی اماده سازی
	preparation U	امادگی اماده سازی
	materiel readiness U	امادگی رزمی وسایل
	readiness U	اماده باش امادگی
	operational performance category U	طبقه امادگی عملیاتی
	fourth degree of readiness U	امادگی درجه چهار
	flyable dud U	بدون امادگی رزمی
	accessibility U	امادگی برای پذیرایی
	habilitation U	لباس پوشاندن امادگی
	combat ready U	دارای امادگی رزمی
	school readiness U	امادگی ورود به مدرسه
	peripheral course U	دوره امادگی نظامی
	ingenuity U	امادگی برای اختراع
	operational performance category U	امادگی عملیاتی از طبقه
	lurching U	امادگی شکست فاحش
	physical fitness U	امادگی عمومی جسمانی
	lurched U	امادگی شکست فاحش
	lurch U	امادگی شکست فاحش
	distensibility U	امادگی برای بادکردن
	level of readiness U	سطح امادگی رزمی
	opposability U	امادگی برای روبرو گذاشتن
	teachability U	امادگی جهت یاد گرفتن
	sight-reading U	بدون امادگی قبلی اجراکردن
	sight read U	بدون امادگی قبلی اجراکردن
	sight-reads U	بدون امادگی قبلی اجراکردن
	fluctuability U	امادگی برای بالاوپایین رفتن
	readiness to report U	امادگی برای پاسخ دادن
	haemophillia U	امادگی بخون رفتن زیاد
	reagency U	امادگی برای واکنش یا معرفی
	sight-read U	بدون امادگی قبلی اجراکردن
	removability U	ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
	army ready material program U	برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
	communicativeness U	امادگی برای رساندن خبر پرگویی
	snug down U	امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
	ready solubility in water U	امادگی برای زودحل شدن دراب
	impressionability U	امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
	mission ready U	اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
	inerrability U	معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
	inseparability U	عدم امادگی برای جدا شدن
	materiel readiness U	میزان امادگی جنگ افزارها وتجهیزات
	insuperability U	عدم امادگی برای از میان برداشتن
	irresponsiveness U	عدم امادگی برای پاسخ دادن
	flight readiness firing U	ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
	dtr U	Ready Terminal Data امادگی ترمینال داده
	road test U	ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
	war footing U	حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
	impulsiveness U	امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
	vitrescence U	امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
	inductility U	عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
	civilian preparedness for war U	اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
	condensability U	قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
	plea of tender U	اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
	put and take fishing U	انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
	ground U	تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
	conditions U	شرایط
	termed U	شرایط
	terms U	شرایط
	terming U	شرایط
	term U	شرایط
	the conditions U	شرایط ان
	disadvantages U	شرایط نامساعد
	disadvantage U	شرایط نامساعد
	initial condition U	شرایط اولیه
	implied terms U	شرایط تلویحی
	settlement terms U	شرایط تسویه
	final cinditions U	شرایط پایانی
	final cinditions U	شرایط فینال
	no bed of roses <idiom> U	شرایط سختوبد
	qualified U	واجد شرایط
	given conditions U	شرایط معینه
	given conditions U	شرایط معلوم
	usual conditions U	شرایط معمول
	suitable conditions U	شرایط مناسب
	qualification U	واجد شرایط
	qualification U	وضعیت شرایط
	conditions of use U	شرایط کاربرد
	mutual terms U	شرایط متقابل
	necessary conditions U	شرایط لازم
	normal temperature and pressure U	شرایط متعارفی
	standard temperature and pressure U	شرایط استاندارد
	standard temperature and pressure U	شرایط متعارفی
	competition conditions U	شرایط رقابت
	competitive conditions U	شرایط رقابت
	payment terms U	شرایط پرداخت
	implied terms U	شرایط ضمنی
	marginal conditions U	شرایط نهائی
	qalified U	واجد شرایط
	plateaux U	شرایط پایا
	plateaus U	شرایط پایا
	plateau U	شرایط پایا
	requirements U	شرایط لازم
	light conditions U	شرایط نور
	qualifications U	شرایط لازم
	liner terms U	شرایط خط کشتیرانی
	present conditions U	شرایط فعلی
	makings U	شرایط لازم
	conditions of (the) competition U	شرایط رقابت
	actude conditions U	شرایط حاد
	sufficient conditions U	شرایط کافی
	boundary conditions U	شرایط حدی
	boundary conditions U	شرایط مرزی
	standard conditions U	شرایط متعارفی
	bona fide U	واجد شرایط
	tropical condition U	شرایط گرمسیری
	standard condition U	شرایط استاندارد
	qualify U	واجد شرایط
	qualifies U	واجد شرایط
	normal temperature and pressure U	شرایط استاندارد
	ballistic conditions U	شرایط بالیستیکی
	actude conditions U	شرایط شدید
	admission requirements U	شرایط پذیرش
	adverse factors U	شرایط نامساعد
	terms and conditions U	ضوابط و شرایط
	terms of payment U	شرایط پرداخت
	qulifications U	واجد شرایط
	terms of trade U	شرایط معامله
	fair play U	شرایط برابر
	terms of trade U	شرایط مبادله
	conditions U	شرایط اوضاع
	average conditions U	شرایط عادی
	average conditions U	شرایط متوسط
	conditions of contract U	شرایط قرارداد
	conditions of purchase U	شرایط خرید
	stability conditions U	شرایط ثبات
	existing circumstances U	شرایط موجود
	dis qualified U	فاقد شرایط
	settlement terms U	شرایط پرداخت
	ball game U	شرایط وضعیت
	tight spot <idiom> U	شرایط سخت
	emergency conditions U	شرایط اضطراری
	Russian roulette <idiom> U	شرایط پرخطر
	equilibrium conditions U	شرایط تعادل
	second order conditions U	شرایط ثانوی
	terms of shipment U	شرایط حمل
	delivery terms U	شرایط تحویل
	conference terms U	شرایط کنفرانس
	shipping terms U	شرایط حمل