English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
starchy U شبیه نشاسته رسمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
amylum U نشاسته
amylaceous f. U نشاسته
fecula U نشاسته
farina U نشاسته
starch U نشاسته
starches U نشاسته
starchy U دارای نشاسته
dextrine U صمغ نشاسته
cassava U نشاسته کاساو
manioc U نشاسته کاساو
glycogen U نشاسته حیوانی
gliadin U چسب نشاسته
maizena U نشاسته ذرت
animal strach U نشاسته حیوانی
farinha U ارد نشاسته مانیوک
amylum U نشاسته [زیست شیمی]
tapioca U نشاسته کاساو یا مانیوک
gooseneck U هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
ravioli U نوعی غذای ایتالیایی از گوشت و نشاسته
starch [Amylum] U نشاسته [زیست شیمی] [غذا و آشپزخانه]
amylose U موادی که از تجزیهء نشاسته بدست میایند بفرمول X
granulose U ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
sago U شیرینی که با نشاسته ساگو تهیه شود پنیر خرما
blancmanges U دسر حاوی نشاسته و شیر و غیره که ژلاتین مانند است
blancmange U دسر حاوی نشاسته و شیر و غیره که ژلاتین مانند است
pinnulated U شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate U شبیه برگچه شبیه بالچه
glycogenesis U تشکیل مواد قندی ازمولکولهای غیر نشاسته مانند پرتئین و چربی
reviews U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed U بازدید رسمی یاسان رسمی
review U بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary U مامور رسمی مقام رسمی
reviewing U بازدید رسمی یاسان رسمی
officious U نیمه رسمی شبهه رسمی
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
sizing U آهارزنی [گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
womanlike U شبیه زن
near- U شبیه
similar U شبیه
medals U شبیه
medal U شبیه
papilionaceous U شبیه
personator U شبیه
wifelike U شبیه زن
make U شبیه
similiar U شبیه
imitations U شبیه
imitation U شبیه
luteous U شبیه گل
nears U شبیه
nearing U شبیه
nearest U شبیه
nearer U شبیه
neared U شبیه
similar to that U شبیه به ان
more like;most like U شبیه تر
quasi U شبیه
near U شبیه
pygidial U شبیه دم
feathery U شبیه به پر
makes U شبیه
simulant U شبیه
like <adj.> U شبیه
simile U شبیه
similes U شبیه
alike <adj.> U شبیه
analogous U شبیه
akin <adj.> U شبیه
anthoid U شبیه به گل
similar <adj.> U شبیه
related <adj.> U شبیه
solemn U رسمی
formmal U رسمی
formal U رسمی
institutional U رسمی
official U رسمی
orthodox U رسمی
lilied U شبیه سوسن
more like;most like U شبیه ترین
keel shaped U شبیه ته کشتی
lacertilian U شبیه مارمولک
libriform U شبیه لیف
assimilate U شبیه ساختن
limacine U شبیه نرم تن
limaciform U شبیه نرم تن
assimilating U شبیه ساختن
molluscoid U شبیه نرم تن
lupin U شبیه گرگ
assimilated U شبیه ساختن
like U شبیه همچون
lupine U شبیه گرگ
assimilates U شبیه ساختن
liked U شبیه همچون
liker to god than man U شبیه تر بخداتاادم
nomological U شبیه قانون
humanoids U شبیه انسان
spongy U شبیه اسفنج
oleaginous U شبیه روغن
ophidian U شبیه مار
ophitic U شبیه مار
osteal U شبیه استخوان
ovine U شبیه گوسفند
gypsy U شبیه کولی
gypsies U شبیه کولی
gipsies U شبیه کولی
popish U شبیه کاتولیک
palating U شبیه کاخ
likes U شبیه همچون
simulation U شبیه سازی
humanoid U شبیه انسان
anthropomorphic U شبیه انسان
simulations U شبیه سازی
panduriform U شبیه ویولون
ichthyoid U شبیه ماهی
cervine U شبیه گوزن
dermoidal U شبیه پوست
b U هرشکلی شبیه به B
likens U شبیه شدن
likens U شبیه کردن
likening U شبیه شدن
likening U شبیه کردن
likened U شبیه شدن
likened U شبیه کردن
liken U شبیه شدن
assonant U شبیه در صدا
liken U شبیه کردن
carinal U شبیه زورق
encephaloid U شبیه مغز
dermoid U شبیه پوست
crystalloid U شبیه بلور
computer simulation U شبیه سازی
rivals U نظیر شبیه
rivalling U نظیر شبیه
rivalled U نظیر شبیه
rivaling U نظیر شبیه
rivaled U نظیر شبیه
rival U نظیر شبیه
butyraceous U شبیه کره
chochleate U شبیه صدف
spheroid U شبیه کره
berrylike U شبیه توت
chylaceous U شبیه کیلوس
citied U شبیه شهر
claustral U شبیه حجره
epithelial U شبیه بشرهای
epithelioid U شبیه بشرهای
grapy U شبیه انگور
equals U همرتبه شبیه
equalling U همرتبه شبیه
equalled U همرتبه شبیه
stellar U شبیه ستاره
simulated U شبیه ساخته
equaling U همرتبه شبیه
equaled U همرتبه شبیه
equal U همرتبه شبیه
alike U شبیه یکسان
haematoid U شبیه بخون
haemoid U شبیه خون
henny U شبیه بمرغ
goosy U شبیه غاز
goosey U شبیه غاز
chartaceous U شبیه کاغذ
eugenoid U شبیه اوگانا
farfetched U شبیه بعید
argillaceous U شبیه خاک رس
fiddleback U شبیه ویولون
fiddleback U شبیه کمانچه
for all the world like U کاملا` شبیه
ghostliness U شبیه به روح
bovine U شبیه گاو
astral U شبیه ستاره
alkaloid U شبیه قلیا
aliform U شبیه بال
adrenergic U شبیه ادرنالین
nebulous U شبیه سحاب
airily U شبیه هوا
stubbly U شبیه کاهبن
styloid U شبیه نیزه
sulfurous U شبیه گوگرد
sulphurous U شبیه گوگرد
susurrous U شبیه نجوا
susurrus U شبیه نجوا
sylphlike U شبیه جن هوایی
taffia U مشروبی شبیه رم
tafia U مشروبی شبیه رم
take after U شبیه بودن
the d. U فن شبیه سازی
the drama U فن شبیه سازی
adenoidal U شبیه غده
stomatic U شبیه دهان
asteroid U شبیه ستاره
simulator U شبیه ساز
shrubby U شبیه بوته
simulant of U مانند شبیه
sloughy U شبیه دله
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com