English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
camisado U شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
canvasses U شبیخون شبیخون زدن
canvass U شبیخون شبیخون زدن
canvassed U شبیخون شبیخون زدن
canvassing U شبیخون شبیخون زدن
night assault U شبیخون
night attack U شبیخون
camisade U شبیخون
the early bird catches the worm <proverb> U کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
rading party U قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
dress shirt U پیراهن لباس رسمی
dress shirts U پیراهن لباس رسمی
chemise U لباس خواب یا زیر پیراهن زنانه
grappling U گرفتن لباس یکدیگر
labeled cargo U کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
to dress [put on your clothes or particular clothes] U لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
dude ranch U گله داری واسب سواری وحشم داری
You deserve it. U حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft U کشور داری ملک داری
motley U مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out U پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket U لباس نجات لباس چوب پنبهای
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
symbol U اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
overdress U پیراهن رو
shirt-tail U ته پیراهن
shirting U پیراهن
shirt-tails U ته پیراهن
shirt U پیراهن
shirts U پیراهن
sark U پیراهن
symbol U علامت ترسیمی علامت فرمولی
shirt maker U پیراهن دوز
shirttail U پشت پیراهن
shirttail U دامن پیراهن
dickey U یقه پیراهن
pull over U پیراهن کش ورزش
nightshirt U پیراهن خواب
dicky U یقه پیراهن
shirts U پیراهن پوشیدن
shirt U پیراهن پوشیدن
jersey U پیراهن ورزشی
jerseys U پیراهن ورزشی
shirtmaker U پیراهن دوز
tunc U پیراهن نظامی
tunicate U پیراهن پوش
tee shirt U پیراهن بی یقه
tunicated U پیراهن پوش
sweatshirt U پیراهن ورزش
nightshirts U پیراهن خواب
t shirt U پیراهن بی یقه
sweatshirts U پیراهن ورزش
character U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
sack U پیراهن گشاد و کوتاه
sacks U پیراهن گشاد و کوتاه
An open-neck shirt. U پیراهن سینه باز
bustier U پیراهن کوتاه زنانه
blouses U پیراهن یاجامه گشاد
raise cain U پیراهن عثمان کردن
blouse U پیراهن یاجامه گشاد
sacked U پیراهن گشاد و کوتاه
dress shirt U پیراهن سفید مردانه
dress shirts U پیراهن سفید مردانه
cuffs U سردست پیراهن مردانه
cuffed U سردست پیراهن مردانه
cuff U سردست پیراهن مردانه
dress shirts U پیراهن عصر مردانه
jerseys U زیر پیراهن کشباف
cuffing U سردست پیراهن مردانه
jersey U زیر پیراهن کشباف
union suit U پیراهن و شلوار یکپارچه
cento U پیراهن چهل تکه
decolletage U پیراهن سینه باز
dress shirt U پیراهن عصر مردانه
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
he sold the shirt off his back U پیراهن تنش راهم فروخت
midi U پیراهن زنانه با دامن متوسط
alb U پیراهن سفید و بلند کشیشان
to tuck one's shirt in U پیراهن را توی شلوار کردن
sport shirt U پیراهن یقه باز ورزشی
night shirt U پیراهن خواب مردانه یاپسرانه
The shirt doesnt fit me. U این پیراهن اندازه ام نیست
maxi U پیراهن زنانه دامن بلند
neck band U یخه پیراهن یا جامه دیگر
skivvy U زیر پیراهن وزیر شلواری کوتاه
madras U پیراهن درشت باف سفید نخی
she wears a shirt U پیراهن پوشیده است برتن دارد
hair shirt U پیراهن مویی که برای ریاضت میپوشند
shirt-tail U بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
shirt-tails U بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
bingo U علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
each other U یکدیگر
interwork U بر یکدیگر
one another U یکدیگر
of each other <adv.> U از یکدیگر
of one another <adv.> U از یکدیگر
one a U یکدیگر
from one another <adv.> U از یکدیگر
from each other <adv.> U از یکدیگر
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
interconnected U اتصال به یکدیگر
to look at each other U به یکدیگر نگریستن
interconnecting U اتصال به یکدیگر
cheek by jowl U پهلوی یکدیگر
interconnects U اتصال به یکدیگر
combine U ترکیب با یکدیگر
peer to each other U قرین یکدیگر
combines U ترکیب با یکدیگر
concrescence U رشد با یکدیگر
peer to each other U برابر با یکدیگر
interconnect U اتصال به یکدیگر
couples U ترکیب با یکدیگر
intersecting U از یکدیگر گذرنده
coupled U ترکیب با یکدیگر
couple U ترکیب با یکدیگر
internecine U کشتار یکدیگر
combining U ترکیب با یکدیگر
simultaneous with each other U مقارن یکدیگر
arm in arm U در دست یکدیگر
bustier U پیراهن زیر تنگ و کرست مانند زنانه که تا کمر میآید
in tune <idiom> U با یکدیگر موافق بودن
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
abut U به یکدیگر ضربه زدن
abutted U به یکدیگر ضربه زدن
complementary U تکمیل کننده یکدیگر
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
to look at each other U به یکدیگر نگاه کردن
abuts U به یکدیگر ضربه زدن
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
interconnected U با یکدیگر اتصال دادن
interconnect U با یکدیگر اتصال دادن
interconnecting U با یکدیگر اتصال دادن
hand in hand U دست دردست یکدیگر
interconnects U با یکدیگر اتصال دادن
one-to-one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
correlative with each other U لازم و ملزوم یکدیگر
one to one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
incompossible U منافی یکدیگر ناسازگار
juxtaposition U جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
hue U [وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
adhesion of fibers U خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
network U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
networks U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
take turns <idiom> U انجام کاری با همکاری یکدیگر
iteraction U تاثیر چند چیز بر یکدیگر
interaction U عمل دو چیز روی یکدیگر
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
interfruitful U قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
back formation U لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
interacts U برای عمل کردن روی یکدیگر
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
The twins look just like each other. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
Birds of a feather flock together . <proverb> U پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
data chaining U فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
interact U برای عمل کردن روی یکدیگر
interacted U برای عمل کردن روی یکدیگر
interacting U برای عمل کردن روی یکدیگر
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
trails U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
consolute U ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
interdenominational U وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
differentiation U فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
trailed U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trail U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
steam iron U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam irons U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
concentric shafts U شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
laceria U [نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی]
demolition derby U مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
hue U [نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
blade tracking U مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
uniform U لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms U لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
triptych U عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
local area network U شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
bigamy U دو زن داری
grittiness U شن داری
wet storage U تر داری
blind man's buff U از من داری
tensility U کش داری
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
overt collusion U تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
biplane interference U تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
circulars U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
microwave hop U یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
circular U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
vigilance U شب زنده داری
self restraint U خود داری
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com