Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
frost
U
شبنم منجمد
frosts
U
شبنم منجمد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dew
U
شبنم
brume
U
شبنم
frost
U
شبنم
frosts
U
شبنم
jellied
U
منجمد
rimy
U
منجمد
frigid
U
منجمد
glacial
U
منجمد
froze
U
منجمد شد
aggradation of permafrost
U
تولید مه شبنم
aggradation of permafrost
U
تولید شبنم
dewy
U
شبنم دار
dewiest
U
شبنم دار
honey dew
U
شبنم انگبینی
dewier
U
شبنم دار
honeydew
U
شبنم انگبینی
drosometer
U
شبنم سنج
cicericacid
U
شبنم نخود
dew fall
U
شبنم زدن
dewpoint
U
نقطه شبنم
frore
U
شبنم زده
frost point
U
نقطه شبنم
hoarfrost
U
شبنم یخ زده
dewiness
U
شبنم زدگی
dewdrop
U
چکهء شبنم
dew point
U
نقطه شبنم
dewfall
U
ریزش شبنم
hoar frost
U
شبنم یخزده
dew
U
شبنم باریدن
frosts
U
شبنم سرماریزه
frost
U
شبنم سرماریزه
dew
U
شبنم زدن
jell
U
منجمد کردن
solid
U
منجمد سخت
freezes
U
منجمد شدن
ice
U
منجمد کردن
freeze
U
منجمد شدن
congelation
U
چیز منجمد
glaciate
U
منجمد شدن
frozen
U
منجمد یا یخ زده
solids
U
منجمد سخت
rime
U
بساوند شبنم یخ زده
dewfall
U
هنگام ریزش شبنم
congeals
U
منجمد شدن یا کردن
congealed
U
بستن منجمد شدن
congeal
U
منجمد شدن یا کردن
congeal
U
بستن منجمد شدن
congealing
U
منجمد شدن یا کردن
congeals
U
بستن منجمد شدن
congealing
U
بستن منجمد شدن
congealed
U
منجمد شدن یا کردن
curdled
U
دلمه شدن منجمد کردن
curdle
U
دلمه شدن منجمد کردن
curdles
U
دلمه شدن منجمد کردن
curdling
U
دلمه شدن منجمد کردن
regelate
U
دوباره بهم منجمد شدن
dewpoint metering unit
U
واحد اندازه گیری نقطه شبنم
mallemuck
U
مرغ طوفان اقیانوس منجمد شمالی
permafrost
U
لایه منجمد دائمی اعماق زمین
frost work
U
نقشه شبنم یخ زده در روی پنجره ومانندان
frostwork
U
نقش شبنم یخ زده بر روی پنجره ومانند ان
intrapermafrost water
U
ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
suprapermafrost
U
ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
frostwork
U
نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
frozen wages
U
مزدهای غیرقابل تغییر مزدهای منجمد
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com