English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
youth hostel U شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
youth hostels U شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parlour boarder U شاگرد شبانه روزی که نزدخانواده رئیس شبانه روزی زندگی میکند
to live en pension U شبانه روزی شدن درمهمانخانه شبانه روزی زندگی کردن
young people U جوانان
youths U جوانان
youth U جوانان
masters and misses U جوانان
yoth U جوانان
the youth of the country U جوانان کشور
youth sports U بازیهای جوانان
juvenile U ویژه نو جوانان
juveniles U ویژه نو جوانان
youth hostel U خوابگاه جوانان
youths U جوانمرد جوانان
youth U جوانمرد جوانان
the rising generation U دوره جوانان اینده
youths of puissance U جوانان توانا یا نیرومند
hell fire club U باشگاه جوانان بی پروا
small fry <idiom> U شخص غیر مهم ،جوانان
There is no fault in young men having desires. <proverb> U آرزو به جوانان عیب نیست .
jaycee U عضو اطاق بازرگانی جوانان
YMCA U مخفف باشگاه جوانان مسیحی
YMCAs U مخفف باشگاه جوانان مسیحی
gilded youth U جوانان دولتمندکه بسبک روززندگی میکنند
borstal U دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
borstals U دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
In the nature of things, young people often rebel against their parents. U طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. U دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
hostelry U شبانه روزی
round-the-clock شبانه روزی
circadian U شبانه روزی
hostels U شبانه روزی
hostel U شبانه روزی
quotidian U شبانه روزی
boarders U شاگرد شبانه روزی
circadian rythm U ریتم شبانه روزی
boarder U شاگرد شبانه روزی
boarding schools U اموزشگاه شبانه روزی
hosteler U مقیم شبانه روزی
boarding school U اموزشگاه شبانه روزی
boarding U مهمانخانه شبانه روزی پانسیون
public school U دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
grand tours U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tour U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
juniorate U مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
young saints Šold devils U جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
farms U باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farmed U باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farm U باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
black out U حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
it occurs twice a day U روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
guest houses U مهمانسرای نظامی
guest house U مهمانسرای نظامی
night vision U دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
some day U روزی
per day U روزی
per diem U روزی
some time or other U یک روزی
someday U روزی
some d. U یک روزی
once upon a time U روزی
some day U یک روزی
duily bread U روزی
daily bread U روزی
on a given day U در روزی معین
one spoonful a day U روزی یک قاشق
semidiurnal U کشندنیم روزی
a few days U چند روزی
perdiem U بقرار روزی
semidiurnal U جذر و مد نیم روزی
two table spoonful a day U روزی دو قاشق سوپخوری
de die in diem U از روزی به روز دیگر
hand to mouth U محتاج گنجشک روزی
hand-to-mouth U محتاج گنجشک روزی
since the outbreak of the war U از روزی که جنگ در گرفت
drizzly day U روزی که باران سیرمی بارد
I will be staying a few days U من میخواهم چند روزی بمانم.
it a day U روزی یک فنجان چای خوری
nocturnally U شبانه
nightly U شبانه
nocturnal U شبانه
If things changer one day then … U اگر روزی ورق برگردد آنوقت ...
vespertinal U شبانه عشایی
vespertine U مربوط به شب شبانه
cracksman U دزد شبانه
burglarizing U شبانه دزدیدن
moonshiner U قاچاقچی شبانه
nightlife U تفریحات شبانه
burglarizes U شبانه دزدیدن
he went by night U شبانه رفت
night school U اموزشگاه شبانه
night schools U اموزشگاه شبانه
night and day U شبانه روز
d. and night U شبانه روز
nocturnal U نمایش شبانه
burglarize U شبانه دزدیدن
burglarized U شبانه دزدیدن
nocturnal prayer U نماز شبانه
nighttide U جزر و مد شبانه
night order U دستور شبانه
pavor nocturnus U وحشت شبانه
overnight U در مدت یک شب شبانه
night order U دستورات شبانه
night landing U فرود شبانه
night operations U عملیات شبانه
night interception U کمین شبانه
night interception U رهگیری شبانه
red letter day <idiom> U روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
night U شب هنگام برنامه شبانه
battle lights U چراغ خاموشی شبانه
nocturn U سحر خوانی شبانه
infrared viewer U دوربین دیدبانی شبانه
nights U شب هنگام برنامه شبانه
schoolwork U تکلیف شبانه دانشجو
first post U شیپور خبر شبانه
nightlife U شرکت در تفریحات شبانه
floorshow U نمایش باشگاههای شبانه
watch and ward U حق نگهبانی روزانه و شبانه
moonlight fliting U اسباب کشی شبانه
night interception U استراق سمع شبانه
rushee U دانشجوی داوطلب شرکت درشبانه روزی پسرانه ودخترانه
night cap U گشتی رزمی هوایی شبانه
sennight U یکهفته هفت شبانه روز
se'nnight U یکهفته هفت شبانه روز
witch moth U پروانه بید شبانه شب پره
friars lantern U روشنایی شبانه بر روی باطلاق
night line U ریسمان ماهی گیری شبانه
whippoorwill U مرغ شبانه پشه خوارمشرق امریکا
honky tonk U محل رقص یا کلوپ شبانه ارزان قیمت
night clothes U لباس خواب جامه شبانه برای تو خانه
starlight scope U دوربین دید شبانه با استفاده از نور ستارگان
this day six months U شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
serenades U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenading U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenade U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenaded U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
flag day U هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
cover charges U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charge U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
One day I want to have a horse of my very own. U روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
what day of the week is it? U امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
ignisfatuus U روشنایی شبانه بر روی زمینهای باتلاقی که تصور میرفت ازاحتراق گازهای باتلاقی بوجودمیاید
vigils U گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
vigil U گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
to fly with the owl U کارهای شبانه کردن شبگردی کردن
dead hours U ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com