English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
varix variously U سیاهرگ گشاد شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
varicosity U گشاد شدگی سیاهرگ
varicosity U جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
Other Matches
straddled U گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddle U گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddles U گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
To walk with ones feet wide apart. U گشاد گشاد راه رفتن
She stared at him with wide eyes. U با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
vein U سیاهرگ
femoral vein U سیاهرگ
veins U سیاهرگ
saphena U سیاهرگ سافنا
phlebolith U سنگ در سیاهرگ
internal saphenous vein U سیاهرگ یاورید صافن
vena cava U بزرگ سیاهرگ وریداجوف
external saphenous vein U سیاهرگ یا ورید مابض
portal vein U سیاهرگ باب کبد
intravenously U موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
intravenous U موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
straddles U گشاد با زی
straddled U گشاد با زی
straddle U گشاد با زی
wider U گشاد
loose fitting U گشاد
widest U گشاد
wide U گشاد
broader U گشاد
loose U گشاد
reamer U گشاد کن
loose-fitting U گشاد
broadest U گشاد
broad U گشاد
loosest U گشاد
looser U گشاد
bell mouthed U دهن گشاد
stretchy U گشاد شونده
stretchiest U گشاد شونده
straddle U گشاد نشستن
stretchier U گشاد شونده
straddled U گشاد نشستن
reaming U گشاد کردن
pajamas U شلوار گشاد
straddles U گشاد نشستن
dilatant U گشاد شونده
wide mouthed U دهن گشاد
ream U گشاد کردن
bigmouthed U دهن گشاد
slop U شلوار گشاد
dilating U گشاد کردن
dilate U گشاد کردن
dilates U گشاد کردن
spacious U جامع گشاد
slopped U شلوار گشاد
slopping U شلوار گشاد
slip-ons U لباس گشاد
slip on U لباس گشاد
blouse U پیراهن یاجامه گشاد
oxbags U شلوار خیلی گشاد
mother hubbard U لباس گشاد زنانه
mason jar U کوزه دهن گشاد
jars U کوزه دهن گشاد
sacked U پیراهن گشاد و کوتاه
dolman sleeve U استین گشاد و اویخته
sack U پیراهن گشاد و کوتاه
dalmatic U خرقه استین گشاد
robes U لباس بلند و گشاد
robe U لباس بلند و گشاد
capacious U گنجایش دار گشاد
blouses U پیراهن یاجامه گشاد
jar U کوزه دهن گشاد
jar U شیشه دهن گشاد
jarred U کوزه دهن گشاد
oxford bags U شلوار خیلی گشاد
jarred U شیشه دهن گشاد
jars U شیشه دهن گشاد
to let out U افشاکردن گشاد کردن
sacks U پیراهن گشاد و کوتاه
clump block U قرقره دهان گشاد
astraddle U دارای پای گشاد
wide-eyed U دارای چشم گشاد
wide eyed U دارای چشم گشاد
Wellington U چکمه دهان گشاد
slack U کساد کردن گشاد
slacks U کساد کردن گشاد
slackest U کساد کردن گشاد
carboy U تنگ دهن گشاد
To widen a road . U جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
sprawls U گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawling U گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawl U گشاد نشستن هرزه روییدن
straddle U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
To spend recklessly ( prodigally ) . U گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
straddled U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
scrawl U خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawled U خط خطی کردن گشاد نشستن
risking U گشاد بازی بخطر انداختن
straddles U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
risked U گشاد بازی بخطر انداختن
risks U گشاد بازی بخطر انداختن
scrawls U خط خطی کردن گشاد نشستن
risk U گشاد بازی بخطر انداختن
carronade U یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
scrawling U خط خطی کردن گشاد نشستن
krater U کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
These shoes are too big for me . U این کفشها برایم گشاد است
raglan U پالتو استین گشاد سبک و فراخ
rochet U جبه کتانی گشاد اسقفان وراهبان
My shoes stretched after wearing them for a couple of days . پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
The shoes are a size too big for my feet. U کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
pajamas U جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
She likes loose - fitting dresses . U از لباس های گشاد خوشش نمی آید
chimere U خرقه بدون استین ویا بااستین گشاد وبزرگ
bloomer U شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
slopping U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slop U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopped U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
The position is over his head . he cannot cope with it . U این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
bays U دهانه خلیج دهانه گشاد
baying U دهانه خلیج دهانه گشاد
bay U دهانه خلیج دهانه گشاد
bayed U دهانه خلیج دهانه گشاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com