Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
maintop
U
سکویی که درست در راس شاه دگل پایین واقع دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
nether
U
واقع در پایین
basilar
U
پایهای واقع شده در پایین
Just under his nose.
U
درست پایین پایش
raised shoulder
U
شانه سکویی
main topmast
U
دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
jitter
U
خطایی که در آن حرکت سرعت بالا پایین نشانگر روی صفحه وجدو دارد و در یک ارسال فیش
hierarchy
U
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchies
U
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
scanner
U
وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanners
U
وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
Khotan rug
U
فرش ختن
[این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
downhaul
U
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
depress
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
rool crush
U
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
down
U
سوی پایین بطرف پایین
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
in reality
U
در واقع
bestead
U
واقع
situating
U
واقع در
situates
U
واقع در
post mortem
U
پس از واقع
indeed
U
در واقع
postmortem
U
پس از واقع
situated or situate
U
واقع
situate
U
واقع در
substantially
U
در واقع
As it were
U
در واقع
lied
U
واقع شدن
lies
U
واقع شدن
covenant
U
واقع شود
covenants
U
واقع شود
vertical
U
واقع در نوک
centric
U
واقع درمرکز
precordial
U
واقع در پیش دل
initiatory
U
واقع در اول
lie
U
واقع شدن
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
dichasial
U
واقع در دو طرف
trumped up
U
خلاف واقع
trumped-up
U
خلاف واقع
to come to pass
U
واقع شدن
dereism
U
واقع گریزی
setting up
U
واقع شده
sets
U
واقع شده
intradermic
U
واقع در زیرپوست
set
U
واقع شده
capsulate
U
واقع درکپسول
sinisteral
U
واقع درسمت چپ
hypodermal
U
واقع در زیرپوست
alpha lyrae
U
نسر واقع
superjacent
U
واقع درفوق
haemal
U
واقع درسوی دل
sublunar
U
واقع در زیرقمر
subjacent
U
واقع در زیر
axile
U
واقع درمحور
postern
U
واقع درعقب
extraception
U
واقع نگری
extreme position
U
واقع درمنتهاالیه
situated or situate
U
واقع شده
sincipital
U
واقع در جلوی سر
simultaneous with each other
U
با هم واقع شونده
osculant
U
واقع شونده
realism
U
واقع گرائی
realism
U
واقع گرایی
realism
U
واقع بینی
objectivity
U
واقع بینی
to take place
U
واقع شدن
take place
U
واقع شدن
procephalic
U
واقع در جلو سر
shipside
U
واقع در کنارکشتی
flight from reality
U
واقع گریزی
initialling
U
واقع در اغاز
untrue
U
خلاف واقع
realists
U
واقع گرا
located inside
U
تو واقع شده
initialled
U
واقع در اغاز
initialing
U
واقع در اغاز
realistic
U
واقع بین
initial
U
واقع در اغاز
vanward
U
واقع درجلو
realistic
U
واقع گرایانه
vega
U
نسر واقع
meanest
U
واقع دروسط
transpontine
U
واقع در انسوی پل
situated
U
واقع شده در
realists
U
واقع بین
lumbar
U
واقع در کمر
mean
U
واقع دروسط
limitrophe
U
واقع در مرز
realist
U
واقع گرا
realist
U
واقع بین
nether
U
واقع در زیر
it lies on the east of
U
در خاور واقع
yonder
U
واقع درانجا
meaner
U
واقع دروسط
situated
U
واقع در جایگزین
realistically
U
واقع بین
down-to-earth
U
واقع بین
onshore
U
واقع در ساحل
intralogical
U
واقع در حدودمنطق
down to earth
U
واقع بین
initials
U
واقع در اغاز
hinders
U
واقع درعقب
hindering
U
واقع درعقب
hindered
U
واقع درعقب
intradermal
U
واقع در زیرپوست
hinder
U
واقع درعقب
occurs
U
واقع شدن
occurring
U
واقع شدن
occurred
U
واقع شدن
occur
U
واقع شدن
intramontane
U
واقع در کوهستان
life like
U
واقع نما
initialed
U
واقع در اغاز
realistically
U
واقع گرایانه
to suffer wrong
U
مظلوم واقع شدن
suboceanic
U
واقع درعمق اقیانوس
sublingual
U
واقع درزیر زبان
subsolar
U
واقع در نواحی گرمسیر
situated to the right
U
واقع دردست راست
postcardinal
U
واقع در پشت قلب
lobar
U
واقع در قسمتهای ریه
pantropic
U
واقع در مناطق حاره
southwestern
U
واقع در جنوب غربی
subcartilaginous
U
واقع در زیر غضروف
half way
U
واقع در نیمه راه
haemal
U
واقع درسوی چپ سینه
pantropical
U
واقع در مناطق حاره
sublunary
U
واقع در زیر ماه
pragmatics
U
فعال واقع بین
post natal
U
واقع شونده پس از تولد
post-natal
U
واقع شونده پس از تولد
southwest
U
واقع در جنوب غربی
first world
U
واقع دراروپای غربی
mediating
U
درمیان واقع شدن
mediates
U
درمیان واقع شدن
mediated
U
درمیان واقع شدن
caudate
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
ectochondral
U
واقع در سطح غضروف
caudel
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
mediate
U
درمیان واقع شدن
ciecumoral
U
واقع درگرداگرد دهن
cislunar
U
واقع درجو قمر
citied
U
واقع شده در شهر
critical
U
واقع درمرحله انتقال
terminal
U
واقع در نوک پایان
pre ocular
U
واقع در جلو چشم
ventral
U
واقع بر روی شکم
endocardial
U
واقع دردرون قلب
prehepatic
U
واقع در جلو جگر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com