Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 302 (44 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gimlet
U
سوراخ کردن مته کردن
gimlets
U
سوراخ کردن مته کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
notch
U
شکاف چوبخط سوراخ کردن
notches
U
شکاف چوبخط سوراخ کردن
perforation
U
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
puncture
U
سوراخ کردن پنچر شدن
puncture
U
سوراخ کردن شکست
punctured
U
سوراخ کردن پنچر شدن
punctured
U
سوراخ کردن شکست
punctures
U
سوراخ کردن پنچر شدن
punctures
U
سوراخ کردن شکست
puncturing
U
سوراخ کردن پنچر شدن
puncturing
U
سوراخ کردن شکست
drill
U
سوراخ کردن چاه کندن
drill
U
سوراخ کردن
drilled
U
سوراخ کردن چاه کندن
drilled
U
سوراخ کردن
drills
U
سوراخ کردن چاه کندن
drills
U
سوراخ کردن
pool
U
سوراخ کردن
pooled
U
سوراخ کردن
pools
U
سوراخ کردن
rupture
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
ruptures
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupturing
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
stick
U
سوراخ کردن نصب کردن
punch
U
منگنه کردن سوراخ کردن
punch
U
سوراخ کردن
punch
U
مهر کردن سوراخ
punch
U
سوراخ ایجاد کردن
punched
U
منگنه کردن سوراخ کردن
punched
U
سوراخ کردن
punched
U
مهر کردن سوراخ
punched
U
سوراخ ایجاد کردن
punches
U
منگنه کردن سوراخ کردن
punches
U
سوراخ کردن
punches
U
مهر کردن سوراخ
punches
U
سوراخ ایجاد کردن
slot
U
سوراخ کردن شکاف کوچک
slots
U
سوراخ کردن شکاف کوچک
slotting
U
سوراخ کردن شکاف کوچک
perforate
U
سوراخ کردن
perforate
U
سوراخ کردن نفوذ کردن
perforates
U
سوراخ کردن
perforates
U
سوراخ کردن نفوذ کردن
perforating
U
سوراخ کردن
perforating
U
سوراخ کردن نفوذ کردن
riddle
U
سوراخ سوراخ کردن
riddles
U
سوراخ سوراخ کردن
penetrate
U
رخنه کردن سوراخ کردن
penetrated
U
رخنه کردن سوراخ کردن
penetrates
U
رخنه کردن سوراخ کردن
jab
U
خنجر زدن سوراخ کردن
jabbed
U
خنجر زدن سوراخ کردن
jabbing
U
خنجر زدن سوراخ کردن
jabs
U
خنجر زدن سوراخ کردن
peck
U
بانوک سوراخ کردن
pecked
U
بانوک سوراخ کردن
pecking
U
بانوک سوراخ کردن
pecks
U
بانوک سوراخ کردن
pierce
U
سوراخ کردن
pierces
U
سوراخ کردن
boring
U
سوراخ کردن
gore
U
سوراخ کردن
gored
U
سوراخ کردن
gores
U
سوراخ کردن
goring
U
سوراخ کردن
incising
U
سوراخ کردن
delve
U
سوراخ کردن
delved
U
سوراخ کردن
delves
U
سوراخ کردن
delving
U
سوراخ کردن
stab
U
سوراخ کردن
stabbed
U
سوراخ کردن
stabs
U
سوراخ کردن
prong
U
باچنگ ک سوراخ کردن
prongs
U
باچنگ ک سوراخ کردن
tusk
U
سوراخ کردن یا کندن
tusks
U
سوراخ کردن یا کندن
pink
U
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker
U
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinkest
U
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
impale
U
سوراخ کردن احاطه کردن
impaled
U
سوراخ کردن احاطه کردن
impales
U
سوراخ کردن احاطه کردن
impaling
U
سوراخ کردن احاطه کردن
thrust
U
سوراخ کردن رخنه کردن در
thrusting
U
سوراخ کردن رخنه کردن در
thrusts
U
سوراخ کردن رخنه کردن در
scuttle
U
سوراخ کردن
scuttled
U
سوراخ کردن
scuttles
U
سوراخ کردن
scuttling
U
سوراخ کردن
breach
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
bore
U
سوراخ کردن
bore
U
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
bores
U
سوراخ کردن
bores
U
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
stave
U
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
spit
U
سوراخ کردن تف انداختن
Other Matches
to pink out leather
U
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
thirl
U
سوراخ سوراخ کردن دریدن
cancellate
U
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
peeps
U
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep
U
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped
U
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping
U
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
penetract
U
رخنه کردن سوراخ کردن
to break open
U
سوراخ کردن
transfix
U
سوراخ کردن
steek
U
سوراخ کردن
broach
U
سوراخ کردن
broached
U
سوراخ کردن
broaches
U
سوراخ کردن
broaching
U
سوراخ کردن
to set abroach
U
سوراخ کردن
foraminate
U
سوراخ کردن
to poke a hole in any thing
U
سوراخ کردن
to punch a hole in
U
سوراخ کردن
to pick a hole in
U
سوراخ کردن
to drill through
U
سوراخ کردن
to burn a hole
U
سوراخ کردن
wear a hole in
U
سوراخ کردن
burred
U
بامته سوراخ کردن
broach
U
سوراخ کردن قایق
broaches
U
سوراخ کردن قایق
spits
U
سوراخ کردن تف انداختن
broached
U
سوراخ کردن قایق
broaching
U
سوراخ کردن قایق
burrs
U
بامته سوراخ کردن
burring
U
بامته سوراخ کردن
lack vt
U
با گلوله سوراخ کردن
back drill
U
از پشت سوراخ کردن
to tear a hole in
U
سوراخ یا پاره کردن
to peck a hole in
U
با نوک سوراخ کردن
hollow forge
U
سوراخ کردن گرم
precision bore
U
سوراخ کردن دقیق
To bark up the wrong tree.
<idiom>
[سوراخ دعا را گم کردن]
lancinate
U
بانیزه سوراخ کردن
burr
U
بامته سوراخ کردن
gride
U
سوراخ کردن فرورفتن
pertusion
U
عمل سوراخ کردن
transfixion
U
عمل سوراخ کردن
unkennel
U
از سوراخ یا لانه بیرون کردن
back drilling attachment
U
تجهیزات سوراخ کردن از پشت
loopholes
U
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
fraise
U
گشادتر کردن سوراخ اره مدور
borer
U
هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
loophole
U
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
pinhole
U
سوراخ کردن برای گوشی یاز
karatonyxis
U
عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
jackhammer
U
مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
lanciation
U
سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
concrete coring drill
U
مته برای سوراخ کردن هسته بتن
trepanation
U
مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
to prick at something
U
بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
angle drill
U
ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
bottoming reamer
U
وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
choke bore
U
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
centre
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
U
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag
U
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
horned scully
U
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
acupunctuate
U
با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
fenestration
U
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sights
U
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight
U
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone
U
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
foraminate
U
ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese
U
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
grids
U
دریچه سوراخ سوراخ
millepore
U
مرجان سوراخ سوراخ
cancellous
U
سوراخ سوراخ اسفنجی
grid
U
دریچه سوراخ سوراخ
cancellated
U
سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellate
U
سوراخ سوراخ اسفنجی
swage block
U
قالب سوراخ سوراخ
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
evaporates
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporating
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
refers
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
lubricates
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
judged
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
detach
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detaching
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
expended
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expending
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expends
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
expend
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
lubricated
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricate
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
modulating
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
ascertian
U
محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
judging
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
judges
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com