Total search result: 201 (15 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
pitting corrosion U |
سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
short order U |
خوراکی که زود مهیا میشود |
 |
 |
littleneck clam U |
نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود |
 |
 |
PPQN U |
قالب زمانی معروف که در استاندارد MIDI استفاده میشود |
 |
 |
back frow U |
اولین شیار ایجاد شده توسط گاواهن که به شیار مرده معروف است |
 |
 |
phototransistor U |
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود |
 |
 |
damask U |
سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود |
 |
 |
Novell U |
شرکت بزرگ که نرم افزار شبکه تولید می :ند. و برای سیستم عامل Netware معروف است که روی سرور PC اجرا میشود |
 |
 |
wordperfect U |
برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Word Perfeet Covp که روی محدوده وسیعی از سیستم عامل و سخت افزار اجرا میشود |
 |
 |
cenogenesis U |
ایجاد میشود نسل جدید |
 |
 |
chine U |
درز شیارابی که دراثرحرکت کشتی ایجاد میشود |
 |
 |
calenture U |
تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن |
 |
 |
bituminous paint U |
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود |
 |
 |
solids U |
خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود |
 |
 |
substrate U |
ماده اصلی که روی آن یک مدار مجتمع ایجاد میشود |
 |
 |
solid U |
خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود |
 |
 |
jake leg U |
فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود |
 |
 |
smog U |
مه غلیظی که در اثر دود یا بخارهای شیمیایی ایجاد میشود |
 |
 |
hair crack U |
شکاف خوردگی ترک خوردگی |
 |
 |
turtles U |
تصویر گرافیکی که توسط یک turtle و مجموعه دستوراتی ایجاد میشود |
 |
 |
turtle U |
تصویر گرافیکی که توسط یک turtle و مجموعه دستوراتی ایجاد میشود |
 |
 |
worded U |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
 |
 |
word U |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
 |
 |
cell U |
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود |
 |
 |
mechanical mouse U |
وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود |
 |
 |
bell character U |
کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند |
 |
 |
voltage U |
خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود |
 |
 |
form utility U |
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود |
 |
 |
voltages U |
خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود |
 |
 |
cells U |
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود |
 |
 |
playback rate scale factor U |
و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2- |
 |
 |
bronchial asthma U |
تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود |
 |
 |
countervailing power U |
مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود |
 |
 |
generations U |
مسافت بین فایل و گونه اصلی آن که در حین ایجاد پشتیبان استفاده میشود |
 |
 |
value added U |
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود |
 |
 |
catastrophic error U |
مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود |
 |
 |
switching U |
خط و مدار ارتباطی که در صورت نیاز ایجاد میشود و تا زمان لازم باقی می ماند |
 |
 |
generation U |
مسافت بین فایل و گونه اصلی آن که در حین ایجاد پشتیبان استفاده میشود |
 |
 |
bad break U |
مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود |
 |
 |
thermal wax transfer printer U |
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود |
 |
 |
thermal wax U |
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود |
 |
 |
thermal transfer U |
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود |
 |
 |
electromagnetic wave U |
موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود |
 |
 |
terminator U |
ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود |
 |
 |
word U |
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است |
 |
 |
reflex U |
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود |
 |
 |
reflexes U |
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود |
 |
 |
worded U |
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است |
 |
 |
transputer U |
- بیتی که سرعت حدود Mips دارد. که بهم وصل میشود تا سیستم پردازش موازی ایجاد کند. |
 |
 |
glitches U |
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد |
 |
 |
glitch U |
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد |
 |
 |
pilot tunnel U |
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است |
 |
 |
jaggies U |
لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود |
 |
 |
quotation marks U |
کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است |
 |
 |
glitch U |
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود |
 |
 |
glitches U |
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود |
 |
 |
tare and tret U |
وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است |
 |
 |
write protect tab U |
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود |
 |
 |
spanning tree U |
روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود |
 |
 |
drum U |
رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند |
 |
 |
viewers U |
امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود |
 |
 |
viewer U |
امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود |
 |
 |
drummed U |
رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند |
 |
 |
cards U |
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود. |
 |
 |
smiley U |
فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است |
 |
 |
no drop image |
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.] |
 |
 |
card U |
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود. |
 |
 |
ymck U |
تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود |
 |
 |
zones U |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
 |
 |
hologram U |
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود |
 |
 |
holograms U |
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود |
 |
 |
telephony U |
مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود |
 |
 |
zone U |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
 |
 |
virtual U |
حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد |
 |
 |
avalanche U |
هر یک از چند پروسهای که در ان برخورد یونها یاالکترونها سبب ایجاد یونها یاالکنرونهای جدید میشود که این ذرات خود سبب برخوردهای هر چه بیشترخواهند شد |
 |
 |
avalanches U |
هر یک از چند پروسهای که در ان برخورد یونها یاالکترونها سبب ایجاد یونها یاالکنرونهای جدید میشود که این ذرات خود سبب برخوردهای هر چه بیشترخواهند شد |
 |
 |
ActiveX U |
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک |
 |
 |
Viewdata U |
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود |
 |
 |
zipping U |
خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است |
 |
 |
zips U |
خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است |
 |
 |
zipped U |
خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است |
 |
 |
zip U |
خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است |
 |
 |
disassembler U |
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند |
 |
 |
deletion U |
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد |
 |
 |
top U |
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی |
 |
 |
chow U |
خوراکی |
 |
 |
cates U |
خوراکی |
 |
 |
eating U |
خوراکی |
 |
 |
meals U |
خوراکی |
 |
 |
comestible U |
خوراکی |
 |
 |
meal U |
خوراکی |
 |
 |
viands U |
خوراکی |
 |
 |
edible U |
خوراکی |
 |
 |
chows U |
خوراکی |
 |
 |
sectors U |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
 |
 |
sector U |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
 |
 |
universal U |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
 |
 |
green vegetable U |
سبزی خوراکی |
 |
 |
green meat U |
گیاه خوراکی |
 |
 |
trophic level U |
تراز خوراکی |
 |
 |
oysters U |
صدف خوراکی |
 |
 |
strawberry U |
چلیک خوراکی |
 |
 |
mussles U |
صدف خوراکی |
 |
 |
articles of food U |
موادغذایی یا خوراکی |
 |
 |
oyster U |
صدف خوراکی |
 |
 |
strawberries U |
چلیک خوراکی |
 |
 |
grandest U |
معروف |
 |
 |
of renown U |
معروف |
 |
 |
grander U |
معروف |
 |
 |
reputable U |
معروف |
 |
 |
popular U |
معروف |
 |
 |
well-known U |
معروف |
 |
 |
well known U |
معروف |
 |
 |
demotic U |
معروف |
 |
 |
tyupical U |
معروف |
 |
 |
known U |
معروف |
 |
 |
grand U |
معروف |
 |
 |
champignon U |
نوعی قارچ خوراکی |
 |
 |
morel U |
قارچ مورکلای خوراکی |
 |
 |
potherb U |
سبزیهای معطر خوراکی |
 |
 |
meadow mushroom U |
قارچ خوراکی معمولی |
 |
 |
turbot U |
ماهی پهن خوراکی |
 |
 |
salmonberry U |
تمشک سرخ خوراکی |
 |
 |
truffles U |
قارچ خوراکی دنبلان |
 |
 |
morelle U |
قارچ مورکلای خوراکی |
 |
 |
pinon U |
تخم خوراکی کاج |
 |
 |
cero U |
نوعی ماهی خوراکی |
 |
 |
periwig U |
نوعی صدف خوراکی |
 |
 |
truffle U |
قارچ خوراکی دنبلان |
 |
 |
larder U |
گنجه خوراک خوراکی |
 |
 |
pinyon U |
تخم خوراکی کاج |
 |
 |
larders U |
گنجه خوراک خوراکی |
 |
 |
roughage U |
مواد خوراکی زبر |
 |
 |
sego U |
پیاز خوراکی زنبق |
 |
 |
magnific U |
معروف برجسته |
 |
 |
famous U |
معروف نامی |
 |
 |
allegedly U |
بقول معروف |
 |
 |
renowned U |
معروف نامور |
 |
 |
starry U |
درخشان معروف |
 |
 |
rented U |
معروف نامور |
 |
 |
renting U |
معروف نامور |
 |
 |
alleged U |
بقول معروف |
 |
 |
as they say U |
به قول معروف |
 |
 |
rents U |
معروف نامور |
 |
 |
brand leader U |
مارک معروف |
 |
 |
known U |
مشهور معروف |
 |
 |
well known U |
معروف مشهور |
 |
 |
root crops U |
محصولات دارای ریشههای خوراکی |
 |
 |
root crop U |
محصولات دارای ریشههای خوراکی |
 |
 |
shell bean U |
لوبیایی که مغز ان خوراکی است |
 |
 |
winkle U |
جابجا کردن حلزون خوراکی |
 |
 |
spat U |
: حلزون خوراکی خیلی کوچک |
 |
 |
cantarellus U |
نوعی قارچ کوهی خوراکی |
 |
 |
gemma U |
نرم تن یا صدف گردکوچک خوراکی |
 |
 |
porgy U |
ماهی خوراکی دندان دار |
 |
 |
winkles U |
جابجا کردن حلزون خوراکی |
 |
 |
porgee U |
ماهی خوراکی دندان دار |
 |
 |
greenling U |
نوعی ماهی خوراکی و گوشتخوار |
 |
 |
sockeye U |
ماهی خوراکی ریزشمال کلمبیا |
 |
 |
delivery groups U |
گروه معروف پیام |
 |
 |
to create an image for oneself as somebody U |
معروف و مشهور شدن |
 |
 |
unheard U |
غیر معروف غریب |
 |
 |
historic U |
معروف مبنی بر تاریخ |
 |
 |
come back <idiom> U |
دوباره معروف شدن |
 |
 |
cif U |
فرمت میانی معروف |
 |
 |
geoduck U |
نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی |
 |
 |
To decay . To go bad . U |
فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره ) |
 |
 |
giblet U |
احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره |
 |
 |
terrapins U |
لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا |
 |
 |
burnt offering U |
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد |
 |
 |
burnt offerings U |
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد |
 |
 |
snapping turtle U |
لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی |
 |
 |
terrapin U |
لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا |
 |
 |
whiting U |
ماهی نرم باله خوراکی اروپایی |
 |
 |
put on the map <idiom> U |
باعث معروف شدن مکانی |
 |
 |
duration curve U |
معروف به منحنی دبی کلاسه |
 |
 |
songwriter U |
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید |
 |
 |
shad U |
شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا |
 |
 |
hasty pudding U |
خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند |
 |
 |
white crappie U |
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell |
 |
 |
cp/m U |
سیستم عامل معروف برای ریزکامپیوتر ها |
 |
 |
wear U |
خوردگی |
 |
 |
wears U |
خوردگی |
 |
 |
corrsion U |
خوردگی |
 |
 |
chafes U |
خوردگی |
 |
 |
chafe U |
خوردگی |
 |
 |
chafing U |
خوردگی |
 |
 |
abrasions U |
خوردگی |
 |
 |
abrasion U |
خوردگی |
 |
 |
corrosion U |
خوردگی |
 |
 |
erosion-corrosion U |
خوردگی |
 |
 |
erosion U |
خوردگی |
 |
 |
timbale U |
خوراکی مرکب از گوشت ماهی وجوجه وپنیر وغیره |
 |
 |
green turtle U |
لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است |
 |
 |
buzzword U |
کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است |
 |
 |
shrinkage U |
چروک خوردگی |
 |
 |
galvanic corrosion U |
خوردگی گالوانیکی |
 |
 |
corrosive action U |
اثر خوردگی |
 |
 |
backfall U |
زمین خوردگی |
 |
 |
rugosity U |
چروک خوردگی |
 |
 |
rick U |
پیچ خوردگی |
 |