English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 303 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
modulate U سوار کردن موج
modulates U سوار کردن موج
modulating U سوار کردن موج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
floppy discs U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disks U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
staging U سوار کردن جا دادن
modulate U سوار کردن
modulates U سوار کردن
modulating U سوار کردن
mount U سوار کردن
mount U قنداق سوار کردن بر پا کردن
mounts U سوار کردن
mounts U قنداق سوار کردن بر پا کردن
reassemble U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling U بستن قطعات سوار کردن قطعات
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
set U سوار کردن جاانداختن
sets U سوار کردن جاانداختن
setting up U سوار کردن جاانداختن
assemble U سوار کردن
assemble U سوار کردن قطعات
assemble U سوار کردن گردهمایی کردن
assembled U سوار کردن
assembled U سوار کردن قطعات
assembled U سوار کردن گردهمایی کردن
assembles U سوار کردن
assembles U سوار کردن قطعات
assembles U سوار کردن گردهمایی کردن
piggyback U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
piggybacks U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
horse U اسب دار کردن سوار اسب کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
mounting U سوار کردن وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
embark U درکشتی سوار کردن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U درکشتی سوار کردن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U درکشتی سوار کردن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U درکشتی سوار کردن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
fabricate U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
rig U سوار کردن
rigged U سوار کردن
rigs U سوار کردن
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
install U سوار کردن جادادن
installing U سوار کردن جادادن
installs U سوار کردن جادادن
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
floppies U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
rodeo U سوار کاری کردن
rodeos U سوار کاری کردن
enchase U سوار کردن
entrain U سوار کردن کشیدن
imbark U در کشتی سوار کردن
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
pick up U سوار کردن مسافر
port of embarkation U بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
rail loading U سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
removable U قابل سوار و پیاده کردن
roll on roll off U روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
take up U سوار کردن
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
to give one a lift U کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
to take ship U در کشتی سوار کردن
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
Other Matches
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
take on U مسافر سوار کردن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
cavalry man U سوار در سوار نظام
piggyback <idiom> U روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
outside ofa horse U سوار
pieces U سوار
board U سوار
horsewoman U سوار
in the saddle U سوار
piece U سوار
troopers U سوار
horseback U سوار
horsewomen U سوار
boarded U سوار
trooper U سوار
boaters U زورق سوار
mount U سوار شدن بر
armored cavalry U سوار زرهی
on board a ship U سوار کشتی
horseman U اسب سوار
cavalier U اسب سوار
cavalry U سوار زرهی
reinsman U اسب سوار
horsewoman U سوار اسب
tobogganist U سورتمه سوار
on shipboard U سوار کشتی
on stilts U سوار چوب پا
horseman U سوار کار
mounts U سوار شدن بر
rider U سوار کار
equestrienne U زن اسب سوار
horsemen U اسب سوار
vedette U قراول سوار
equestrian U چابک سوار
modulation U سوار سازی
horsewomen U سوار اسب
tobogganer U سورتمه سوار
riders U سوار کار
equestrian U اسب سوار
acheval U سوار بر اسب
bicyclist U دوچرخه سوار
cyclists U دوچرخه سوار
horse man U اسب سوار
horse breaker U چابک سوار
jockey U چابک سوار
upping U سوار براسب سر پا
ride U سوار شدن
rides U سوار شدن
horseback U سوار براسب
jockeys U چابک سوار
surfer U موج سوار
skim boarder U موج سوار
board surfer U موج سوار
boot and saddle U سوار شوید
biker U موتورسیکلت سوار
biker U دوچرخه سوار
Mts U سوار شدن
Mt U سوار شدن
equitant U سوار بر اسب
get on U سوار شدن
cavalier U سرباز سوار
cantered U سوار اسب
cantering U سوار اسب
canters U سوار اسب
washine U موج سوار زن
mounted U سوار شده
motorists U ماشین سوار
cyclist U دوچرخه سوار
chevalier U سوار دلاور
canter U سوار اسب
up U سوار براسب سر پا
get in U سوار شدن
motorist U ماشین سوار
upped U سوار براسب سر پا
unmounted U سوار نشده پیاده
to hitchhike U مجانی سوار شدن
cuirassier U سوار زره پوش
uhlan U سوار نیزه دار
cavalry unit U یکان سوار نظام
horse U سواراسبی سوار شوید
dragon U گردان سوار اسبی
dragons U گردان سوار اسبی
coachload U افراد سوار بر درشکه
To mout a horse . U سوار اسب شدن
jockey U اسب سوار حرفهای
To get into (ride in)a car . U سوار اتوموبیل شدن
To get on board. U سوار کشتی شدن
jockeys U اسب سوار حرفهای
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
wheelsman U دوچرخه سوار شراعبان
wheelman U دوچرخه سوار شراعبان
enplane U سوار هواپیما شدن
flatlander U موج سوار کم استعداد
staging area U منطقه سوار شدن
heavy piece U سوار سنگین شطرنج
to hitch U مجانی سوار شدن
horseback archer U کمانگیر سوار بر اسب
rodeos U نمایش سوار کاری
to ride for a fall U بی پروا سوار شدن
jockey club U باشگاه سوار کاران
surfboat U قایق موج سوار
to go backpacking U مجانی سوار شدن
rodeo U نمایش سوار کاری
to ride on a horse U براسبی سوار شدن
mountie U پلیس سوار کانادا
light piece U سوار سبک شطرنج
to ride shanks's mare U سوار پای خودشدن
ridable U رام و سوار شدنی
reinsman U سوار کار ماهر
to ride on a horse U اسبی را سوار شدن
pung U در سورتمه جعبهای سوار شدن
jerry built U با بی دقتی روی هم سوار شده
deadhead U کسیکه بدون بلیط سوار
light horse U سوار نظام سبک اسلحه
pickup point U نقطه سوار شدن یا سوارکردن
mounts U سوار شدن قله برامدگی
jerry-built U با بی دقتی روی هم سوار شده
horsewomen U مربی اسب سوار و اسبداری
ships U سوار کشتی شدن سفینه
prances U سوار اسب چموش شدن
ship U سوار کشتی شدن سفینه
pickup field U محوطه سوار شدن درهواپیما
mat surfer U موج سوار صفحه پلاستیکی
prance U سوار اسب چموش شدن
pranced U سوار اسب چموش شدن
horsewoman U مربی اسب سوار و اسبداری
mount U سوار شدن قله برامدگی
prancing U سوار اسب چموش شدن
helicopter team U تیم سوار بر هلی کوپتر
embarkation order U ترتیب سوار شدن یا بارگیری
in the irons U سوار اسب بخصوصی شدن
bodysurfer U موج سوار بدون تخته
ranger U تفنگ دار سواره هنگ سوار
bomb U زیر اب ناپدید شدن موج سوار
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم یک تاکسی سوار شوم.
rangers U تفنگ دار سواره هنگ سوار
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم تاکسی سوار شوم.
to the platforms U به طرف محل سکوها سوار شدن
chevalier U سرباز سواره نظام و مسلح سوار
go behind U رد شدن یک موج سوار ازنفر دیگر
bombed U زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bombed out U زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bombs U زیر اب ناپدید شدن موج سوار
You pulled a fast one. That was a neat trick you played. U خوب حقه زدی ( سوار کردی )
hitch-hikes U مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hiking U مفتی سوار ماشین کسی شدن
gas U ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gases U ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gassed U ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gasses U ناپدید شدن موج سوار زیر اب
embarkation area U محوطه سوار شدن در کشتی یاخودرو
hitch-hiked U مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hike U مفتی سوار ماشین کسی شدن
toreador U قهرمان گاو باز سوار بر اسب
We got into the wrong bus . U سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
She leads her husband by the nose . U سوار شوهرش است ( تسلط ونفوذ )
squadron U گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
postboy U چاپار چابک سوار نامه رسان
What time should I check in? U چه وقت کارت سوار شدن به من میدهید؟
squadrons U گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
gates U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
composite squadron U گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
gate U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
mounting area U منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
pickup man U اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
I played every trick in the book . U هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
picador U عضو گروه گاوباز سوار نیزه دار
embarkation element U یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
outrider U سوار بر اسب جلو در دفینه بعد از مسابقه
outriders U سوار بر اسب جلو در دفینه بعد از مسابقه
This car is assembled in Iran. U این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
roughrider U سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
to board a flight U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
to ride on the bus U سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
three sisty U چرخش کامل 063 درجه بدن موج سوار
back plate U صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
pull-out U خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
pull-outs U خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
pull out U خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
fare dodger U کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
adm 0 U موشک مخصوصی که روی هواپیمای ب- 25 سوار شده است
hang five U سوار تخته موج شدن با وزن بدن در جلو
plane table U سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
cavalier U سوار نظام کاوالیه خوش لباس و پرزرق و برق
Change at London and get a local train. در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
embarkation team U تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
mounted U به طور سواره سوار شده روی وسیله دیگر
herdic U کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
Which bus do I take for the opera? U برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
fitting shop U کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
built in U وسیلهای که از ابتدای ساخت روی دستگاه سوار شده باشد
surfer's knot U ورم یا برجستگی زیر زانو یابالای پای موج سوار
Which bus do I take to Victoria Station? U کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
cab U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
cabs U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com