Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
feck
U
سهم بزرگتر اکثریت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
we had a narrow majority
U
بزور اکثریت پیدا کردیم اکثریت کمی داشتیم
majority
U
اکثریت
pluralities
U
اکثریت
majorities
U
اکثریت
plurality
U
اکثریت
obstructionist
U
اکثریت می اندازد
absolute majority
U
اکثریت مطلق
majority rule
U
قانون اکثریت
relative majority
U
اکثریت نسبی
special majority
U
اکثریت خاص
majority operation
U
عمل اکثریت
bulk
U
توده اکثریت
at the head of the poll
U
حائز اکثریت
major party
U
حزب اکثریت
full majority
U
اکثریت تامه
plurality of vote
U
اکثریت ارا
majority of the members
U
اکثریت اعضا
by a majority vote
U
به اکثریت اراء
generalities
U
عمومیت اکثریت
generality
U
عمومیت اکثریت
majority gate
U
دریجه اکثریت
majority
U
اکثریت پیادهای شطرنج
vote down
U
به اکثریت اراء رد کردن
crippled majority
U
اکثریت پیادهای فلج
dissentient
U
مخالف عقیده اکثریت
to vote in
U
با اکثریت ارا برگزیدن
to vote down
U
با اکثریت ارا رد کردن
majorities
U
اکثریت پیادهای شطرنج
split decision
U
رای اکثریت داوران
poll
U
حائز شدن اکثریت سر
polls
U
حائز شدن اکثریت سر
polled
U
حائز شدن اکثریت سر
approval to the majority
U
با اکثریت موافقت کردن
cabinet government
U
حکومت حزب حائز اکثریت
to yet had it
U
طرف مثبت اکثریت را دارند
quorum
U
اکثریت لازم برای مذاکرات
vote
U
با اکثریت اراء تصویب کردن
voted
U
با اکثریت اراء تصویب کردن
votes
U
با اکثریت اراء تصویب کردن
lowest common denominators
U
مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
lowest common denominator
U
مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
majority rule
U
شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
to carry a motion by acclamation
U
درخواستی
[رأیی]
را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
senior
U
بزرگتر
nonus
U
بزرگتر
major
U
بزرگتر
gt
U
بزرگتر از
pre eminent
U
بزرگتر
majoring
U
بزرگتر
elder
U
بزرگتر
majored
U
بزرگتر
greater than
U
بزرگتر از
bigger
U
بزرگتر
Sr
U
بزرگتر
greater
U
بزرگتر
seniors
U
بزرگتر
doyens
U
بزرگتر
doyen
U
بزرگتر
headmen
U
بزرگتر
headman
U
بزرگتر
paramount
U
برتر بزرگتر
double
U
دو برابر بزرگتر
doubled
U
دو برابر بزرگتر
doubled up
U
دو برابر بزرگتر
brown major
U
براون بزرگتر
bigbrother
U
برادر بزرگتر
ge
U
بزرگتر از یا برابر با
increases
U
بزرگتر شدن
increased
U
بزرگتر شدن
increase
U
بزرگتر شدن
macronucleus
U
هسته بزرگتر
majordomo
U
بزرگتر خانه
Big Brother
U
برادر بزرگتر
superior number
U
عدد بزرگتر
samuel sen
U
سموئیل بزرگتر
oversize
U
بزرگتر از اندازه
over size
U
بزرگتر از اندازه
expand
U
بزرگتر کردن
expands
U
بزرگتر کردن
expanding
U
بزرگتر کردن
to increase
[to, by]
U
بزرگتر شدن
[به مقدار]
admedium lampholder
U
سرپیچ بزرگتر از معمولی
macronucleus
U
هسته سلولی بزرگتر
whoppers
U
از اندازه بزرگتر عظیم
phase
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
phased
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
phases
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
repot
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
repots
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
repotting
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
whopper
U
از اندازه بزرگتر عظیم
repotted
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
macrogamete
U
سلول جنسی ماده بزرگتر
Do you have anything bigger?
U
آیا چیزی بزرگتر دارید؟
He wants to bite off more than he can chew.
U
لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
positive
U
ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
clouts
U
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouting
U
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
satellite
U
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
clout
U
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
improper fraction
U
کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
satellites
U
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
clouted
U
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
overslaugh
U
بخشودگی از کاری برای انجام کار بزرگتر
overload
U
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overloaded
U
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overloads
U
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
His eye is bigger than his belly.
<proverb>
U
چشمش بزرگتر از شکمش مى باشد (یریص و پر خور).
characteristic
U
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
characteristically
U
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
superscript
U
ححرف کوچکی که بزرگتر از خط طبیعی حروف چاپ شود.
refan
U
جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
to inlay a printed page
U
صفحه چاپ شدهای را در برگ بزرگتر و محکم تری نشاندن
add
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adds
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
overflow
U
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
overflowed
U
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
carried
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
overflows
U
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
carry
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carrying
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries
U
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
serial
U
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
carried
U
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carry
U
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carrying
U
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
chaining
U
به این ترتیب برنامههای بزرگتر فرفیت حافظه نیز قابل اجرا هستند
serials
U
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
milk disk
U
دیسک انتقال داده از ماشین کوچک به کامپیوتر بزرگتر. که توان پردازش بیشتر دارد
milking machine
U
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
gains
U
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gained
U
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
preventive
U
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
gain
U
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
excesses
U
کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
excess
U
کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
preventative
U
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
virtual
U
فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
infinity
U
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
subset
U
مجموعه کوچک داده ها که خود بخشی از یک مجموعه بزرگتر هستند
sub domain
U
سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
building block principle
U
طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
overlay
U
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlaying
U
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlays
U
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
affluent
رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
Mine is bigger than yours .
U
مال من بزرگتر از مال تو است ؟
surrender
U
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrenders
U
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrendered
U
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
giffen good
U
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
child window
U
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
blow up
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com