English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
behave U سلوک کردن حرکت کردن
behaved U سلوک کردن حرکت کردن
behaves U سلوک کردن حرکت کردن
behaving U سلوک کردن حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to carry oneself U سلوک کردن
to demean oneself U سلوک کردن
to deport oneself U سلوک کردن
to behave ill U بد سلوک کردن
to conduct oneself U رفتاریا سلوک کردن
to go on U جلوتر رفتن سلوک کردن
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
get off U حرکت کردن عزیمت کردن
treks U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
skew U کج حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
departure U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
move U حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
whir U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
skeet U باسرعت حرکت کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
underway U در حال حرکت کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
zigzagging U حرکت زیگزاگی کردن
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
lug U سنگین حرکت کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
trances U باچالاکی حرکت کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
lazier U باکندی حرکت کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
laziest U باکندی حرکت کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
pule U باصدا حرکت کردن
zigzags U حرکت زیگزاگی کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
to outgo U حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
change down U به دنده سنگین حرکت کردن
starboard U بطرف راست حرکت کردن
criss-cross U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossed U بهطور متقاطع حرکت کردن
to tailgate the motorist in front U سر به دم حرکت کردن [اصطلاح روزمره]
freewheeled U با ازادی حرکت وجنبش کردن
freewheels U با ازادی حرکت وجنبش کردن
lomomote U از جایی بجایی حرکت کردن
freewheel U با ازادی حرکت وجنبش کردن
to flounce U حرکت تند و ناگهانی کردن
move U حرکت کردن تکان خوردن
wriggle U حرکت کرم وار کردن
wriggling U حرکت کرم وار کردن
wriggles U حرکت کرم وار کردن
wriggled U حرکت کرم وار کردن
criss-crossing U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crosses U بهطور متقاطع حرکت کردن
lob U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
slugs U مثل حلزون حرکت کردن
troupe U بصورت دسته حرکت کردن
slugged U مثل حلزون حرکت کردن
slug U مثل حلزون حرکت کردن
leapfrogging U باجست وخیز حرکت کردن
zooms U با صدای وزوز حرکت کردن
leapfrogged U باجست وخیز حرکت کردن
zoomed U با صدای وزوز حرکت کردن
lobbed U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lobbing U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
zoom U با صدای وزوز حرکت کردن
lobs U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
leapfrog U باجست وخیز حرکت کردن
troupes U بصورت دسته حرکت کردن
leapfrogs U باجست وخیز حرکت کردن
proceed U رهسپار شدن حرکت کردن
moved U حرکت کردن تکان خوردن
fudging U فریفتن اهسته حرکت کردن
sway away U رد کردن ضربه با حرکت بدن
paddling U با باله شنا حرکت کردن
fudges U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudged U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudge U فریفتن اهسته حرکت کردن
paddles U با باله شنا حرکت کردن
paddled U با باله شنا حرکت کردن
paddle U با باله شنا حرکت کردن
to fall down the river U باجریان رودخانه حرکت کردن
moves U حرکت کردن تکان خوردن
hulks U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
hulk U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
proceeded U رهسپار شدن حرکت کردن
To move backwards and forwards. U عقب وجلو حرکت کردن
draw away U جلوتر از دیگران حرکت کردن
choking U مسدود کردن از حرکت بازداشتن
accosts U در امتداد چیزی حرکت کردن
jibing U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
departs U روانه شدن حرکت کردن
shuffles U این سو وان سو حرکت کردن
ripple U بطور موجی حرکت کردن
rippled U بطور موجی حرکت کردن
departing U روانه شدن حرکت کردن
galvanize U تحریک کردن به حرکت واداشتن
skulks U گروه دزدکی حرکت کردن
to bolt U با سرعت زیاد حرکت کردن
skulking U گروه دزدکی حرکت کردن
belt U باشدت حرکت یا عمل کردن
accost U در امتداد چیزی حرکت کردن
skip U رقص کنان حرکت کردن
skipped U رقص کنان حرکت کردن
skips U رقص کنان حرکت کردن
belts U باشدت حرکت یا عمل کردن
ambulate U حرکت کردن درحرکت بودن
shuffled U این سو وان سو حرکت کردن
shuffle U این سو وان سو حرکت کردن
depart U روانه شدن حرکت کردن
ripples U بطور موجی حرکت کردن
whish U باصدای هیس حرکت کردن
gibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
cannonball U سریع السیر حرکت کردن
belted U باشدت حرکت یا عمل کردن
skulked U گروه دزدکی حرکت کردن
maneuver U حرکت جنگی مانور کردن
skulk U گروه دزدکی حرکت کردن
maneuver U حرکت دادن یاحرکت کردن
jibed U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibe U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
accosted U در امتداد چیزی حرکت کردن
rippling U بطور موجی حرکت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com