English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
greeting U سلام کننده
greetings U سلام کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parting salute U سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
To stand at the salute. U بحالت سلام ایستادن (سلام نظامی )
saluted U احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting battery U توپ اجراکننده تیر سلام اتشبار تیر سلام
salutes U احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting U احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salute U احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
howdy U سلام !
ave U سلام
good afternoon U سلام
saluted U سلام
salaamed U سلام
greeting U سلام
salaam U سلام
regarded U سلام
regards U سلام
regard U سلام
saluting U سلام
greets U : سلام
greeted U : سلام
greet U : سلام
salaaming U سلام
salute U سلام
kind regards U سلام
salaams U سلام
salutation U سلام
hello U سلام
hullo U سلام
greetings U سلام
allhail U سلام
all hail U سلام
salutations U سلام
salutes U سلام
saluted U سلام دادن
blank catridge U گلوله سلام
stye U سنده سلام
full dress U لباس سلام
salutes U سلام دادن
salute U سلام دادن
sty U سنده سلام
color salute U سلام به پرچم
sties U سنده سلام
salaams U سلام کردن
styes U سنده سلام
saluting U سلام دادن
salaaming U سلام کردن
take the salute U سلام گرفتن
salaamed U سلام کردن
minute gun U توپ سلام
hullos U سلام کردن
hellos U سلام کردن
nodding acquaintance U سلام علیک
admirals' march U سلام تیمساری
hail U : سلام درود
hail U سلام کردن
hailed U : سلام درود
hailed U سلام کردن
hailing U : سلام درود
hailing U سلام کردن
to give the time of day U سلام کردن
hails U : سلام درود
hails U سلام کردن
to take the salute U سلام گرفتن
salaam U سلام کردن
saluting gun U توپ سلام
half cap U نیم سلام
gun salute U تیر سلام
hallos U سلام کردن
hello U سلام کردن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
to salute an officer U افسری را سلام دادن
to make a curtsy U سلام زنانه کردن
curtsey U سلام یاتواضع کردن
hail U سلام برشما باد
hails U سلام برشما باد
to return a greeting U جواب سلام دادن
Please give him my (best) regards. U سلام مرا به اوبرسانید
evening gun U توپ سلام شامگاه
Give him my regards. U سلام من را به او برسان. [مرد]
hailing U سلام برشما باد
They greeted each other. U با هم سلام وتعارف کردند
curtsies U سلام یاتواضع کردن
fire salute U توپ سلام انداختن
curtseying U سلام یاتواضع کردن
curtsied U سلام یاتواضع کردن
to fire salute U توپ سلام انداختن
curtsying U سلام یاتواضع کردن
saluter U سلام دهنده یاکننده
curtsy U سلام یاتواضع کردن
give my r. s to him U سلام مرابه او برسانید
Remember me to him. سلام من را به او برسان. [مرد]
peace be with you U سلام برشما باد
hailed U سلام برشما باد
half cap U سلام با اندک تکانی درکلاه
To greet someone . To exchange greetings with someone. U با کسی سلام وتعارف کردن
personal salute U مراسم سلام افراد برجسته
present arms U سلام درحال پیش فنگ
personal salute U تیر سلام برای افراد
levee U سلام عام بارعام دادن
salutation U تعارف سلام اول نامه
To be a nodding acquaintance of someone . U با کسی سلام وعلیک داشتن
He didnt return (acknowledge) my greetings. U جواب سلام مرا نداد
To take the salute. U جواب سلام ( نظامی ) رادادن
he has an axe to grind U سلام لربی طمع نیست
gratulate U تبریک گفتن سلام کردن
salutations U تعارف سلام اول نامه
Everyone sends their regards to you. U همگی بهت سلام رسوندن.
to do make or pay obeisance to U بکسی تواضع یا باسر سلام کردن
Can't you just say hello like a normal person? U نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
ahoy U ندا و خبر برای مواقع سلام لفظ
parting shots U تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shot U تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
gun salute U سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
capped U سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
salute U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluting U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluted U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
cap U سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
salvoes U شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvo U شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com