Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
graustark
U
سر زمین خیالی داستان خیالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
romanticised
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticises
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticising
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticize
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticized
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticizes
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticizing
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
viewy
U
خیالی
phantasy
U
خیالی
fanciful
U
خیالی
metaphsical
U
خیالی
romantics
U
خیالی
romantically
U
خیالی
romantic
U
خیالی
phantasmal
U
خیالی
phantasmic
U
خیالی
visionary
U
خیالی
insubstantial
U
خیالی
fantasmal
U
خیالی
illusional
U
خیالی
abandon
U
بی خیالی
abandoning
U
بی خیالی
imaginary
U
خیالی
abandons
U
بی خیالی
fictitious
U
خیالی
chimerical
U
خیالی
laputan
U
خیالی
visionaries
U
خیالی
fantastical
U
خیالی
poetic
U
خیالی
dreamier
U
خیالی
fantastic
U
خیالی
dreamiest
U
خیالی
brainchild
U
خیالی
visional
U
خیالی
vagariously
U
خیالی
dreamy
U
خیالی
fancy picture
U
عکس خیالی
vagarious
U
خیالی وهمی
fantastically
U
بطور خیالی
imagnarily
U
بطور خیالی
ideative
U
خیالی اندیشهای
fine spun
U
دقیق خیالی
spectral
U
خیالی طیفی
ideational
U
خیالی اندیشهای
imaginativeness
U
خیالی بودن
delusory
U
وهمی یا خیالی
suppositious
U
فرضی خیالی
fancifully
U
بطور خیالی
kinephantom
U
حرکت خیالی
false stereo
U
تصویر خیالی
fantasia
U
اهنگ خیالی
fantasie
U
اهنگ خیالی
humoresque
U
تصنیف خیالی
eidolon
U
تصویر خیالی
dreamful
U
غیرواقعی خیالی
fantast
U
ادم خیالی
f.claims
U
دعاوی خیالی
babel
U
طرح خیالی
unrealistically
U
خیالی تصوری
soubriquets
U
لقب خیالی
sobriquets
U
لقب خیالی
sobriquet
U
لقب خیالی
Utopias
U
خیالی و تصوری
Utopia
U
خیالی و تصوری
bizarre
U
خیالی وهمی
accidencental color
U
رنگ خیالی
phantom limb
U
اندام خیالی
shangri
U
بهشت خیالی
undreamed of
U
خیالی رویایی
soubriquet
U
لقب خیالی
unrealistic
U
خیالی تصوری
notional income
U
درامد خیالی
image
U
تصور خیالی
images
U
تصور خیالی
abstracts
U
مطلق خیالی
abstracting
U
مطلق خیالی
abstract
U
مطلق خیالی
phantoms
U
خیالی روح
phantom
U
خیالی روح
idealism
U
سبک هنری خیالی
simulacrum
U
صورت خیالی خیال
visionist
U
ادم خیالی یاغیرعملی
false stereo
U
تصویربرجسته بین خیالی
A castle in the air. Wishful thinking.
U
آرزوی واهی ( خیالی)
wonderlands
U
کشور زیبای خیالی
pruriently
U
از روی هرزه خیالی
wonderland
U
کشور زیبای خیالی
to chuck up the sponge
U
از خیالی دست کشیدن
utopian
U
خیالی و غیر عملی
imaginary friends
U
دوستان خیالی
[روانشناسی]
pipe dreams
U
نقشه خیالی و موهوم
mirage
U
نقش بر اب امر خیالی
extravaganzas
U
ازیک شخصیت خیالی
pipe dream
U
نقشه خیالی و موهوم
fantasy
U
هوس نقشه خیالی
mirages
U
نقش بر اب امر خیالی
extravaganza
U
ازیک شخصیت خیالی
unreal
U
غیر واقعی خیالی
fantasies
U
هوس نقشه خیالی
fictitious force
U
نیروی خیالی
[فیزیک]
shadow
U
بحریف خیالی مشت زدن
shadowing
U
بحریف خیالی مشت زدن
shadows
U
بحریف خیالی مشت زدن
fantasticality
U
طبیعت خیالی یاوسواسی بوالهوسی
fantastico
U
ادم خیالی و خنده اور
liliputian
U
وابسته به جزیره خیالی لی لی پوت
surrealism
U
سبک نگارش خیالی سوررئالیسم
shadowed
U
بحریف خیالی مشت زدن
phantasmagoria
U
منظره خیالی وعجیب وغریب ومجلل
phantasmagorias
U
منظره خیالی وعجیب وغریب ومجلل
She has a twisted mind .
U
آدم کج خیالی است ( سوء ظن دارد )
whim wham
U
شیی ء یا چیز هوس انگیز و خیالی
To live in a fools paradise .
U
گول خوشیهای خیالی وزود گذر را خوردن
to be on a guilt trip
<idiom>
U
احساس خیالی داشتن که مقصر هستنند
[اصطلاح روزمره]
idealize
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizing
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizes
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealized
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealises
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealised
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealising
U
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
paranoia or noea
U
دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
adventure game
U
بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
fools paradise
U
خوشی بی اساس یا خیالی الکی خوشی
virtual
U
حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد
this story is improbable
U
این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
apologue
U
داستان
anecdotage
U
داستان
tale
U
داستان
tales
U
داستان
novella
U
داستان
story
U
داستان
fables
U
داستان
marchen
U
داستان
fable
U
داستان
conte
U
داستان
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
flashback
U
بازگوی داستان
novels
U
کتاب داستان
novelette
U
داستان کوتاه
conte
U
داستان کوتاه
whodunnits
U
داستان پلیسی
short story
داستان کوتاه
novel
U
کتاب داستان
decameron
U
داستان نامه
short stories
U
داستان کوتاه
underplot
U
داستان فرعی
make-up
U
داستان ساختگی
in a narrative style
U
بسبک داستان
epitasis
U
حداعلای داستان
hermitically
U
هلوان داستان
fictions
U
داستان اختراع
narratives
U
داستان داستانسرایی
narrative
U
داستان داستانسرایی
hero
U
پهلوان داستان
parables
U
داستان اخلاقی
novelet
U
داستان کوتاه
an iliad of woes
U
داستان بدبختبی
an interesting story
U
داستان با مزه
parable
U
داستان اخلاقی
fiction
U
داستان اختراع
narrators
U
گوینده داستان
flashbacks
U
بازگوی داستان
fictionist
U
داستان نویس
catastrophe
U
عاقبت داستان
catastrophes
U
عاقبت داستان
heroes
U
پهلوان داستان
novelettes
U
داستان کوتاه
episode
U
داستان فرعی
episodes
U
داستان فرعی
storyteller
U
داستان سرا
whodunits
U
داستان پلیسی
whodunit
U
داستان پلیسی
storytellers
U
داستان سرا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com